یونگ معتقد بود که در مورد انرژی جسمانی و روانی، اصول مشابهی کاربرد دارند:
علت و غایت شناسی
آیا انگیزش از علتهای گذشته ناشی می شود یا از اهداف غایت شناختی؟ یونگ تاکید داشت از هر دو ناشی می شود. علیت یعنی اینکه رویدادهای جاری از تجربیات قبلی سرچشمه می گیرند. فروید قویاً دیدگاه علیتی داشت به طوری که رفتار بزرگسالی را بر حسب تجربیات کودی توجیه کرد.
یونگ از فروید به خاطر یک طرفه بودن وی در تاکید بر علیت انتقاد کرد و اعلام داشت که دیدگاه علیتی نمی تواند کل انگیزش را توجیه کند. غایت شناسی به آن معنی است که رویدادهای جاری به وسیله اهداف و آرزوهای مربوط به آینده که سرنوشت فرد را هدایت می کنند، برانگیخته می شوند. آدلر این موضع را داشت و تاکید کرد ادراک های ناهشیار اهداف نهایی خیالی، افراد را با انگیزه می کنند. یونگ از آدلر کمتر انتقاد کرد، اما تاکید داشت که رفتار انسان توسط هر دو نیروی علیتی و غایت شناختی شکل می گیرد و باید بین توجیهات علیتی و توجیهات غایت شناختی تعادل برقرار شود.
تاکید یونگ بر تعادل در برداشت او از رویاها دیده می شود. او با فروید موافق بود که بسیاری از رویاها از رویدادهای گذشته سرچشمه می گیرند، یعنی، تجربیات پیشین آنها را به وجود می آورند. از سوی دیگر یونگ معتقد بود برخی رویاها می توانند به فرد کمک کنند درباره آینده تصمیماتی بگیرد.
پیش روی و پس روی
افراد برای رسیدن به خودپرورانی، باید علاوه بر سازگار شدن با محیط بیرونی، با دنیای درونی خود نیز سازگار شوند. سازگاری با دنیای بیرونی، جریان رو به جلو انرژی روانی را شامل می شود و پیش روی خوانده می شود، در حالی که سازگاری با دنیای درونی، به جریان رو به عقب انرژی روانی متکی است و پس روی نامیده می شود. اگر افراد بخواهند به رشد شخصی یا خودپرورای برسند، هم پیش روی هم پس روی ضرورت دارد.
پیش روی فرد را ترغیب می کند به شرایط محیطی به صورت با ثبات واکنش نشان دهد در حالی که پس روی گامی رو به عقب برای دستیابی موفقیت به هدف است. پس روی روان ناهشیار را فعال می کند و این کمک مهمی به حل کردن اغلب مشکلات است. پیش روی و پس روی به تنهایی به رشد منجر نمی شوند. هر یک از آنها می توانند یک طرفه بودن خیلی زیاد و شکست در سازگاری را به وجود آورند، اما هر دو در کنار هم می توانند فرایند رشد شخصیت سالم را برانگیزند.
نمونه ای از پس روی را می توان در بحران میان سالی یونگ یافت که در ان مدت زندگی روانی او به سمت درون، به ناهشیار گرایش یافت و از دستاوردهای مهم بیرونی دور شد. او بیشتر انرژی خود را صرف آشنا شدن با روان ناهشیارش کرد و برای نگارش یا سخنرانی تلاش کمی به خرج داد. پس روی بر زندگی او حاکم شد در حالی که پیش روی تقریباً متوقف ماند.
بعداً او از این دوره با تعادل روانی بیشتری بیرون آمد و بار دیگر به دنیای بیرونی علاقمند شد. با این حال، تجربیات پس روی او در دنیای درونی همیشه با او ماند و عمیقاً وی را متحول ساخت. یونگ باور داشت که مرحله پس روی برای به وجود آمدن شخصیت متعادل و رشد کردن به سمت خودپرورانی ضروری است.
بیشتر بخوانیم :
سطوح روان از دیدگاه یونگ- بخش اول
سطوح روان از دیدگاه یونگ- بخش دوم
ارزیابی نظریه یونگ/برداشت از انسان