امروز: یکشنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۲ برابر با ۲۶ جمادى الأول ۱۴۴۵ قمری و ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی
دوشنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵
۱
۰
نسخه چاپی

زندگی کارن هورنای

زندگی کارن هورنای
به گزارشتمیم نیوز

زندگی نامه کارن هورنای از چند جهت شبیه ملانی کلین است. هر دو در دهه 1880 به دنیا آمدند و کوچکترین فرزند در 50 ساله و همسر دومش بودند. هر دو خواهر برادر بزرگتری داشتند که والدین از او طرفداری میکردند و هر دو احساس می کردند ناخواسته و محروم از محبت هستند. در ضمن هر دو دوست داشتند پزشک شوند اما فقط هورنای به این آررزو تحقق بخشید. سرانجام اینکه هر دوی آنها به خودکاوی ادامه داری پرداختند، خودکاوی هورنای با نوشتن خاطراتش از 13 تا 26 سالگی آغاز شد، با روان کاوی شدن توسط کارل آبراهام ادامه یافت و با نوشتن کتاب خودکاوی خاتمه یافت.

کارن دانیلسن هورنای در 15 سپتامبر 1885 در ایلبک، شهر کوچکی نزدیک هامبورگ، کشور آلمان متولد شد. هورنای تنها دختر برنت (واکلس) دانیلسن، کاپیتان کشتی و کلوتیدا ون روزلن دانیلسن، زنی تقربا 18 سال جوانتر از شوهرش بود. تنها فرزند دیگر از این ازدواج پسری بود که تقریبا 4 سال از هورنای بزرگتر بود. با این حال این کاپیتان پیر کشتی قبلاً ازدواج کرده بود و چهار فرزند دیگری داشت که وقتی هورنای به دنیا آمد بزرگسال بودند.

خانواده دانیلسن خانواده ای ناخشنود بود تا اندازه ای به این علت که خواهر برادرهای ناتنی هورنای پدرشان را علیه همسر دومش شورانده بودند. هورنای نسبت به پدر عبوس و عمیقاً مذهبی خود خصومت زیادی احساس می کرد و او را آدم مزور مذهبی می دانست. با این حال او مادرش را که هم از وی پشتیبانی می رد و هم از او در برابر این کاپیتان پیر دریا محافظت میکرد، می پرستید. با وجود این هورنای کودک خوشحالی نبود. او از اینکه به برادر بزرگترش توجه بیشتری می شد آزرده بود. به علاوه از دعوا و نفاق بین پدر و مادرش نگران بود.

زمانی که هورنای 13 سال داشت تصمیم گرفت پزشک شود اما در آن زمان هیچ دانشگاهی در آلمان زنان را برای پزشکی نپذیرفته بود. زمانی که او 16 ساله شد این وضعیت تغییر کرد. بنابراین هورنای به رغم مخالفت پدر که از او می خواست در خانه بماند و به کارهای خانه رسیدگی کند، وارد مدرسه ای شد که به دانشگاه و سرانجام به دانشکده پزشکی انجامید.

او برای اولین بار در زندگی تصمیم گرفت باقی عمر خود را مستقل بماند. با این حال طبق نظر برنارد جی.پاریس، استقلال هورنای عمدتاً سطحی بود، او در سطح عمیق تر، نیاز وسواسی به درآمیختن بامردی بزرگ را حفظ کرد. این وابستگی بیمارگون که معمولاً آرمانی کردن و ترس از برانگیختن طرد خشمناک را دربر داشت، هورنای را در مدت روابطش با تعدادی از مردان آزار می داد.

او در سال 1906 وارد دانشگاه فرایبورگ شد و اولین زنی بود که در آلمان در رشته پزشکی تحصیل می کرد. او در آنجا با اسکار هورنای، دانسجوی علوم سیاسی آشنا شد. این رابطه به صورت دوستی آغاز شد اما سرانجام رابطه ای رمانتیک شد. این زوج بعد از ازدواج در سال 1909 در برلین اقامت کردند، جایی که اسکار اکنون دکترای خود را گرفته بود، برای یک شرکت زغال سنگ کار می کرد و کارن که هنوز دکترای خود را نگرفته بود در روان پزشکی مشغول دوره تخصصی بود.

در این زمان روان کاوی فروید در حال تثبیت شدن بود و کارن هورنای با نوشته های فروید آشنا شد. او در سال 1910 روان کاوی با کارل آبراهام را که یکی از همکاران نزدیک فروید و کسی بود که بعداً ملانی کلین را روان کاوی کرد، آغاز نمود. بعد از اینکه روان کاوی هورنای خاتمه یافت، در سیمنارهای بعدازظهر آبراهام شرکت کرد و در آنجا با روان کاوان دیگری آشنا شد. او در سال 1917 اولین مقاله خود را درباره روان کاوی با عنوان فن درمان روان کاوی نوشته بود که بازتابی از دیدگاه فرویدی سنتی بود و به تفکر مستقل بعدی هورنای اشاره کمی داشت.

سالهای نخستین زندگی زناشویی هورنای مملو از تجربیات شخصی چشمگیر برای او بود. پدر و مادر او که اکنون جدا بودند به فاصله یک سال از یکدیگر فوت کردند. او ظرف 5 سال سه دختر به دنیا آورد، بعد از 5 سال روان کاوی، در سال 1915 دکترای خود را دریافت کرد و در جستجوی خود برای مردی مناسب، چند رابطه عشقی داشت.

خانواده هورنای بعد از جنگ جهانی اول سبک زندگی پررونقی در حومه شهر با چند خدمتکار و راننده شخصی داشتند. وضعیت مالی اسکار خیلی خوب بود و هورنای از حرفه روان پزشکی خود لذت  می برد اما طولی نکشید که این صحنه باصفا خاتمه یافت. تورم و اختلال اقتصادی سال 1923 ضرر اسکار را در پی داشت و خانواده مجبور شد به آپارتمانی در برلین برگردد. در سال 1926 کارن و اسکار جدا شدند اما تا سال 1938 به طور رسمی طلاق نگرفتند.

سالهای نخست پس از جدایی از اسکار، ثمربخش ترین دوران زندگی هورنای بود. او علاوه بر دیدن بیماران و مراقبت از سه دخترش، درنگارش، تدریس، مسافرت و ایراد سخنرانی بیشتر درگیر شد. اکنون مقاله های او تفاوت های مهمی را با نظریه فروید نشان میدادند. او معتقد بود که فرهنگ، نه آناتومی، مسئل تفاوت های روانی بین مردان و زنان است. زمانی که فروید به صورت منفی به موضع هورنای واکنش نشان داد، او در موضع خود راسخ تر شد.

هورنای در سال 1932 برای تصدی پستی با عنوان معاونت موسسه روانکاوی شیکاگو که به تازگی دایر شده بود، آلمان را ترک کرد. چندین عامل باعث شدند او تصمیم به مهاجرت بگیرد، جو سیاسی ضد یهود در آلمان (هرچند هورنای یهودی نبود)، مخالفت فزاینده با دیدگاه های غیرسنتی او و فرصتی برای گسترش دادن نفوذش به فراتر از برلین. او در مدت 2 سال اقامت در شیکاگو با مارگارت مید، هاری استک سالیوان، جان دولارد و چند تن از دانشمندانی که سالیوان را تحت تاثیر قرار داده بودند، ملاقات نمود.

علاوه بر این او روابط خود را با اریک فروم و همسرش فریدا فروم ریچمن که با آنها در برلین آشنا شده بود، از سرگرفت. هورنای و فروم طی 10 سال بعدی دوستان صمیمی شدند، تاثیر عمیقی بر یکدیگر گذاشتند و سرانجام عاشق و معشوق شدند.

هورنای بعد از 2 سال اقامت در شیکاگو به نیویورک نقل مکان کرد و در دانشکده جدیدی برای پژوهش اجتماعی به تدریس پرداخت. زمانی که هورنای در نیویورک اقامت داشت عضو گروهی متشکل ار فروم، فروم ریچمن، سالیوان و چند تن دیگر شد. با اینکه هورنای عضو موسسه روانکاوی نیویورک بود به ندرت با اعضای دائمی آن موافقت داشت. از این گذشته کتاب او با عنوان روش های جدید در روان کاوی او را رهبر گروه مخالف کرده بود. او در این کتاب ترک کردن نظریه غریزه را طلبید و بر خود (ایگو) و تاثیرات اجتماعی تاکید بیشتری کرد.

او در سال 1941 به خاطر مسائل مربوط به عقاید جزمی و سنتی از این موسسه کناره گیری نمود و به تشکیل سازمانی رقیب کمک کرد: انجمنی برای پیشرفت روان کاوی(AAP) . با این حال این گروه جدید هم به سرعت متحمل درگیری های داخلی شد. در سال 1943 فروم که رابطه اش به تازگی با هورنای قطع شده بود و چند تن دیگر، از AAP کنار کشیدند و این انجمن را بدون اعضای قوی گذاشتند. به رغم این دو دستگی انجمن به کار خود ادامه داد، اما تحت نامی تازه : موسسه روان کاوی کارن هورنای. هورنای در سال 1952 کلینیک هورنای را دایر کرد و هر دو سازمان تا به امروز پا برجا مانده اند.

هورنای در سال 1950 مهمترین کتاب خود را با عنوان روان رنجوری و رشد انسان منتشر کرد. این کتاب نظریه هایی را معرفی کرد که دیگرصرفا واکنشی به فروید نبودند بلکه بیان تفکر خلاق و مستقل خود او بودند. هورنای بعد از بیماری کوتاه در 4 دسامبر 1952 در 65 سالگی در اثر سرطان درگذشت.

 

بیشتر بخوانیم:

ابن سینا

زندگی نامه جلال آل احمد به روایت خودش

کارل مارکس؛ تبعیدی دائمی



+ 1
مخالفم - 0
نظرات : 0
منتشر نشده : 0

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.