امروز: یکشنبه, ۰۷ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ ذو القعدة ۱۴۴۴ قمری و ۲۸ مه ۲۰۲۳ میلادی
چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۴۰
۲
PNAZAR
نسخه چاپی

هنر غارنشینان

هنر غارنشینان
به گزارشتمیم نیوز

این کهن ترین فرهنگ در میان فرهنگ های بشر، دیرتر از بقیه و به طور تصادفی کشف شد. در سال 1879 حوالی سانتاندر در اسپانیای شمالی، یکی از اهالی محل که به زندگی گذشته انسان علاقمند بود به کاوش در غارهای آلتامیرا در ملک خودش پرداخت زیرا سابقا نیز نمونه هایی از سنگ چخماق و استخوان حکاکی شده در این ملک پیدا کرده بود.

او در این کار از یاری های دختر کوچکش برخودار بود. چون سقف غار پر از زباله فقط چند سانتی متر از سر پدر دخترک بالاتر بود و دخترک بهتر از او سقف را می دید پیش از او توانست شکل های سایه مانند جانوران نقاشی شده بر سقف غار را ببیند.

دِساتوتولا نخستین انسان معاصر بود که به کاوش در این غار دست زد و اطمینان داشت که نقاشی هایی که در آن دیده است به روزگاران کهن تعلق دارند لیکن باستان شناسان نسبت به اعتبار آنها شدیداً تردید داشتند و در کنگره باستان شناسی پیش از تاریخ که در سال 18880 در لیسبون تشکیل شده بود نقاشی های درون غار آلتامیرا به عنوان نقاشی های بدلی کنار گذارده شدند.

 

هنر غارنشینان

 

ولی در سال 1896 در پرنوپر از ولایت ژیروند فرانسه نقاشی هایی کشف شد که بخش هایی از سطح شان را ته نشست های آهکی پوشانده بود و لازمه تشکیل این ته نشست ها نیز سپری شدن چندین هزار سال از آفرینش نقاشی های مزبور بوده است.

این نقاشی ها نخستین نقاشی هایی بودند که از سوی کارشناسان به عنوان نقاشی هایی معتبر شناخته شدند. اعلام نظر اینان باعث تقویت این اعتقاد شد که آثار بسیار هنرمندانه یافته شده به روزگار بس کهن تر از آنچه در تصور آدکی بگنجد تعلق داشته اند. در سال 1901 آبه بروی رئیس باستان شناسان پیش از تاریخ هنر درون غار فون دوگوم در دوردونی فرانسه را کشف و تایید کرد.

غارهای لاسکو نزدیک مونتینیاک در منطقه دوردونی فرانسه نیز برحسب تصادف در سال 1941 توسط دو پسر بچه که سرگرم توپ بازی در قطعه زمینی بودند کشف شد. سگ متعلق به این دو که دنبال توپ شان می رفت  ناگهان در سوراخی افتاد و ناپدید شد و پسرها که پارس های سگ از ته سوراخ به گوش شان می رسید آنقدر به دنبالش رفتند تا به درون غار رسیدند. وقتی کبریت روشن کردند متوجه نقاشی های باشکوهی از پیکره های جانوران بر روی دیوارها شدند، این نقاشی ها امروزه عموما شگفت انگیزترین هنر متعلق به دوران پیش از تاریخ تلقی می شود.

نقاشی غارنشینان

 

این نقاشی ها بیش از ده هزار سال در محفظه های دربسته و خشک زیرزمینی سالم مانده بودند. در چند دهه اخیر که غارهای مزبور به روی همگان گشوده شده اند بسیاری از آنها سریعا صدمه دیده اند و از میان رفته اند. مثلا در لاسکو معلوم شد که رطوبت (پس از انتقال یافتن به درون غارها توسط انبوده بازدیدگنندگان) روی دیوارها می نشست و رسوب می داد و باعث تشکیل لایه نازکی از آهک بر روی نقاشی ها و تار شدن رنگ آنها می شد. به همین علت برای آنکه صدمات بیشتری به این نقاشی ها وارد نشود، درهای غار لاسکو بر روی مردم بسته شده است.

غارهای لاسکو مانند بقیه غارها، آبراه هایی زیرزمینی بودند که طول شان از چند صد متر به چند هزار متر می رسیده است، اغلب غارهای مزبور، تقریباً به شکلی غیر قابل عبور توسط گسل هی متعدد با ته نشست هایی چون استالاکتیت ها و استالاگمیت ها مسدود شده اند.

انسان شکارگر و هنرمند در اعماق این غارها و در نقاطی بس دورتر از دهانه های آنها که برای سکونتش برمیگزید، تصاویر جانورانی چون ماموت، گاو وحشی، گوزن شمالی، اسب، گراز نر و گرگ را بر روی دیوارها نقاشی یا حکاکی می کرد. برای روشنایی، حتماً از چراغ های کوچک سنگی پر از مغز استخوان یا چربی احتمالا با فتیله ای از خزه  استفاده می کرده است.

برای طراحی از تکه های اخرای زرد یا قرمز استفاده میکرد و برای رنگ آمیزی همین اخراها را می سایید و به صورت خاکه ای نرم در می آورد و آن را فوت کنان به روی دیوارها می پاشید یا پیش از رنگ آمیزی نهایی آن را با ماده ای دیگر، احتمالاً با چربی حیوانی، مخلوط می کرد.

احتمالاً به جای تخته رنگ از یک تکه استخوان پهن استفاده می کرده است، از انواع نی یا موهای زبر جانوران قلم مو می ساخته است، با استفاده از یک نیچه می توانسته است خطوط کناری پیکره ها را ترسیم کند و رنگدانه ها را به سطوح دور از دسترس خویش بپاشد، برای صاف و آماده کردن دیوارها از لیسه های سنگی و برای کنده کاری از سنگ چخماق نوک تیز استفاده می کرده است. این جمع ابزار شکارگر و هنرمند آن روزی بود. این ابزارها با آنکه خام بودند برای آفرینش هنری که امروزه باعث شگفتی ما می شودکفایت می کرد.

برخورد هنرمند با پیکره ها همچنان که در غار لاسکو و غارهای دیگر دیده می شود، برخوردی ناتورالیستی است، او می کوشد تا آنجا که از دستش برمی آید رفتار و کرداری متقاعد کننده داشته باشد. هر نقاشی بازتابی از مشاهده کنجکاوانه و حافظه خارق العاده این شکارگر و هنرمندی است که دقتش در ضبط حالت های گذرا و لحظه ای، به سختی ممکن است چیزی از دوربین عکسبرداری امروز کمتر داشته است.

دیوارهای غارها، برجستگی ها، فرورفتگی ها، شکاف ها و به های تیز آنها برای ایجاد تصویر حضور واقعی شکل های خود در آنجا به طرز ماهرانه ای استفاده می کرده است. از برآمدگی دیوارها می توانسته است در چارچوب خطوط کناری یک گاو وحشی مهاجم برای نشان دادن بزرگی بدن این جانور استفاده کند. اسب خالدار غار پس مرل فرانسه را می توان نتیجه الهامی دانست که از تشابه برجستگی سنگ کوه با سر و گردن اسب به هنرمند دست داده است.

 

هنر در غارنشینان

 

بنابراین نخستین تصویرهای آفریده انسان ممکن است از احساس یا تجربه گونه ای تشابه میان ترکیب تصادفی دیوار غار و جانوری بوده باشد که او درهمان لحظه دست اندرکار شکارش بوده است. در نتیجه این کار احتمالاً منظره ترس آوری از آن جانور درذهن تشکیل و زندگی محو شده اش از نو به طرز معجزه آسا و جادویی ظاهر می شده است. او با انگیزه هر چه عینی تر نمایاندن این منظره، می توانست شکل را با کشیدن خطی کناری به گرادگر محل برجستگی و ادامه آن تا ظاهر شدن یک نیمرخ سیاه کم و بیش کامل و آشنا به پایان برساند. افزودن رنگ دامنه واقع نمایی تصویر را بیشتر می کرد.

نقش جادویی

احتمال زیاد می رود که هنرمند غار نشین تفاوت میان خیال و واقعیت را به درستی تشخیص نمی داده است و در نظر او گاو وحشی شکار شده توسط خودش با گاوی که روی دیوار بازآفرینی می کرد فقط از لحاظ حالت وجودی فرق میکرد.

ما دلایل کافی داریم که نشان می دهد شکارگر غارنشین، شاید در اثر شوریدگی ناشی از مراسم و رقص های جادویی، با جانوران نقاشی شده چنان رفتار میکرده که گویی با موجوداتی زنده رفتار میکند. شکارگر هنرمند نه قطعه سنگ را به صورتی سوراخ شده با تیرهای خود نقاشی می کردند، همچنان که در اسب چینی غار لاسکو دیده می شود بلکه احتمالا گاهی چند نیزه به سوی پیکره های مزبور پرتاب می کرده اند و بدین ترتیب مرگ جانوران را از پیش مقدر می کرده اند و تسلطی جادویی بر آنها می یافته اند.

  این کار مشابه آن جادوی همانندی است که هنوز در بخش هایی از جهان رواج دارد و شالوده اش این اعتقاد است که میگوید  اگر با تصویر بدرفتاری کنیم می توانیم به او صدمه بزنیم.

این هنر که در غارهای تاریک اعماق زمین پای به عرضه هستی نهاد، نقش ها یا کارکردهای جادویی ریشه داری داشته است. پدیده ای آشنا در معماری مذهبی که هزاران سال پس از عصر غارها آغاز شد، فضاهای غار مانند این پناهگاه هستند که مقدس ترین و نهانی ترین اسرار در آنها نگه داری می شوند.

هر مکان مقدس اسرار آمیز نیز بوده است واین در بیشتر موارد به معنی محل تاریکی است که فقط با نوری لرزان روشن می شود و در اوج مراسم مذهبی، سکوت مطلق بر آن حکم فرمایی می کند. این ویژگی های محیط مقدس، پیشاپیش در معماری غارها وجود داشته اند و موضوع اصلی علیرغم هزاران تغییری که به خود دیده، هیچکاه به فراموشی سپرده نشده است.

این بسیار مهم است که معجزه انتزاع یعنی آفریدن تصویر و نماد، الزاماً درست در اینگونه غارهای پنهانی و جادویی صورت وقوع یافته است. زیرا انتزاع همان بازنمایی و تدبیری انسانی با نیرویی بنیادی است که به اتکایش نه فقط هنر بلکه علم نیز پای به عرصه هستی می نهند و علم و هنر روش هایی برای نظارت بر تجربه انسان و تسلط برمحیط وی هستند و هدف نهایی انسان شکاگر-جادوگر نیز مسلط شدن بر دنیای جانورانی بود که خودش شکار میکرد.

آفریدن تصویر فی الفسه شکلی از جادو بود؛ شکارگر با ترسیم و رنگ آمیزی یک تصویر، روح او را در چارچوب محبس یک خط کناری تثبیت و مهار می کرد و تمام جادوهای دیگر نیز از همین جادوی اولیه سرچشمه می گرفتند. مراسمی که در مقابل تصاویر نقاشی شده اجرا می شد، احتمالاً برای مساعد کردن بخت شکارگر با وی بوده است

. در  همان حال انسان دوران پیش از تاریخ، نگران نگهداری از ذخیره غذایی خویش بوده است و نقاشی های بسیاری که از جانوران حامله برجا مانده نشان میدهد که این ستون های جانوران نقاشی شده می توانند به طور جادویی موجب تضمین بقای رمه های جانوران واقعی شوند.

شبیه سازی از انسان

پیکره انسان در میان انبوه جانوران نقاشی شده بر دیوارها، تقریباً یکسره از قلم افتاده است. در اینجا دست کم در مورد استثنای قابل ذکر وجود دارد. در یک نقاشی شگفت آور در غار لاسکو مردی لاغر اندام نشان داده شده که در برابر یک گاو وحشی عظیم الجثه و شکم دریده دراز کشیده یا احتمالاً به وسیله کرگدن سمت چپ که از صحنه خارج می شود نقش زمین شده است.

هر دو جانور با همان دقت ماهرانه ای نمایانده شده اند که ما عموماً از هنر غارنشینان انتظار داریم، کرگدن سنگین و کند می رود، گاو وحشی از خشم بر آشفته و موهایش سیخ شده است و روده هایش به صورت کلافی سنگین از بدنش آویخته اند. لیکن مردی که چهره اش به پرنده ای می ماند (احتمالا نقاب زده) با دست هنرندی تازه کار و ناماهر در هرمکان و زمانی کشیده شده است. وضعش گنگ است. آیا مرده است یا در حالت خلسه فرو رفته است؟ معنی پرنده وچوب و نیزه پرتاب شده هم به همان اندازه گنگ است.

در غار سه برادر واقع در کوه های پیرنه موجود انسان گونه عجیبی دیده می شود که بر چهره اش نقاب و بر سرش شاخ گوزن شمالی زده است و این چهره احتمالی یک جادوگر است.

 

هنر غارنشینی

 

آیا این تصویر طرح خیالی یک جادوگر بزرگ یا پزشک ساحر است؟ اگر چنین است می توان در تصور آورد که این تصویر مرکب ترسناک با پنجه های خرس، دم گرگ، ریش انسان، تنه شیر، چه هراسی در دل بینندگان می افکنده است.

دالانی که این تصویر در آن دیده می شود پر از تصاویر جانوران وحشی است، آبه بروی حدس زده است که تصویر مزبور احتمالاً خدای آن جانوران بوده است که به قالب پزشک ساحر درآمده و کالبدش را با نیروی حیوانی خویش انباشته است.

همچنین حدس زده اند که این فقط تصویر شکارگری است که برای دنبال کردن گوزن شمالی خود را استتار کرده است ولی باز چنین به نظر می رسد که انسان عصر دیرینه سنگی نوع بشر را صرفاً در رده جانوران قرار نمی دهد، دست کم باید پیکره وی دگرگون نمایانده شود، شاید برای اجتناب از درگیر شدن با جادو، تا به عنوان یک انسان غیرقابل شناخت باشد.

هنر غارنشینان از سطح کیفی فوق العاده ای برخوردار بود. اسب نقاشی شده بر سقف دالان موری غار لاسکو را به این علت اسب چینی نامیده اند که سبکش به طرز شگفت آوری به نقاشی چینی در بهترین دوره های تکاملش شباهت دارد. نه فقط خطوط کناری این نقاشی از قدرت و روانی انعطاف پذیر خطاطی و نقاشی چینی برخوردارند بلکه شدت رنگ نیز چنان پرداخته شده است که چرخش زیرشکم و تغییر رنگ پوست آن را به بیننده القا کند.

 

نقاشی دیواری غارنشینان

 

در غار فون دوگوم یک گوزن شمالی نقاشی شده که خطوط کناری اش با زیبایی کم نطیری مشخص شده و در بکارگیری رنگ هایش ظرافتی چشمگیر دیده می شود. ظرافت شاخ های جانور، خیلی ساده به خط بالارونده ای تبدیل می شود که نمایش شکل های طبیعی را با قدرت و زیبایی توأم می گرداند.

آبه بروی ضمن نسخه برداری از آفریده های دست اول هنری به برخی روش های بسیار بغرنج تصویری پی برد که آدمی انتظار دارد فقط در هنر دوره های اخیر با آنها روبرو شود مانند تیره تر نمایاندن بخش پیشین پای چپ بدین منظور که آن را از پای راست به بیننده نزدیکتر گردانند.

 

هنر غارنشینان

 

تصویر های گاو وگوسفند در غار لاسکو و غارهای دیگر حکایت از وجود سنتی در نمایش شاخ های این جانوران دارد که پرسپکتیو پیچیده نامیده شده است زیرا سرهای آنها را به طور نیمرخ ولی شاخ هایشان را از زاویه ای دیگر می بینم. بدین ترتیب هنرمند نگرشی دقیقاً یا مستمراً بصری، یعنی سازمان یافته بر اساس یک پرسپکتیو دیدگاه ثابت ندارد بلکه نگرش و روش وی گویای این واقعیت است که گاو و گوسفند دو شاخ دارند.

دو شاخ بخشی از مفاهیم گاو ماده و گاو نر می شود. در نیمرخ مبتنی بر پرسپکتیو بصری دقیق، فقط یک شاخ دیده می شود ولی نقاشی کردن جانور بدین سان، به توصیف ناقصی از آن خواهد انجامید و این در نظر هنرمند غارنشین، تصویری ناقص و فاقد جادو به شمار می رود.

باارزش ترین میراث های هنرمندان شکارگر که می توان عنوان هنر ظریف و زیبا بدان ها داد، نقاشی های ایشان است. لیکن ایشان گذشته از نقاشیها، پیکره ها و کنده کاری های باشکوهی برروی سنگ، عاج و شاخ روی سطوح صاف و منحنی، نیز از خود به یادگارنهاده اند.

با مشاهده کنده کاری موسوم به گاو و حشی با سربرگشته که روی شاخ گوزن شمالی انجام گرفته است آدمی تحت تاثیر نیروی حیاتی چشمگیر و سادگی جاری در طرز بیان زیبایی صوری، سادگی و صرفه جویی در استفاده از وسایل که مختص نقاشی های بزرگ است قرار می گیرد.

سر گاو چنان پیچده که تماماً در زمینه تنه بزرگ جانور قرار گرفته است و به طرز زیبایی ازمنحنی و ضد منحنی استفاده شده است و با هاشور زنی تزئینی برای مشخص کردن یال، اختلاف سطح نمایانده شده است. این هنرمند به احمال قوی به خوبی با روش نقر کردن سطوح آشنا بوده است؛ نقر کردن خطوط کناری پیکره بیش از رنگ آمیزی آن، روش معمول نقاشی بود. ولی هنرمندان غارنشین، پا را از نقر کردن سطوح نیز فراتر گذاشتند و مجسمه هایی با نقش برجسته گود و تمام نما آفریدند.

 

هنر در غارنشین ها

 

مجسمه های کوچک نقش برجسته ای از پیکر زنان یافت شده که به پیکره های ونوس شهرت دارند که در قاعده حذف پیکر انسانی از واژگان شکل های هنرمند غارنشین به شمار می روند. شاید مشهورترین مجسمه از این میان ونوس ویلندورف باشد که پیکره کوچک زنی است که چندین شکل گوی مانند ساخته شده است.

 

هنر باستانی

 

مبالغه در نمایش اندام ها حکایت از این دارد که این پیکره کوچک اندام و بسیاری از پیکره های کوچک اندام دیگر به عنوان بت های حاصلخیزی و باراوری مورد استفاده بودند. نیازهای انسان به نسل تازه ای از احشام و کودکان در زندگی پرمخاطره شکارگران، از اهمیی یکنواخت برخوردار بود. لیکن در اینجا نیز نگرش هنرمند به پیکره انسان با نگرشش به پیکره جانوران فرق دارد.

تردیدی نیست که در این مورد او به دنیال رئالیسم درخشانی که مختص نمایش پیکره های جانوران بود نمی رود مثلاً در این پیکره کوچک اندام خطوط چهره به ندرت نشان داده می شوند و در برخی از نمونه ها حتی سرهای آنها نشان داده نشده اند. ظاهراً چنین به نظر می رسد که هنرمند غار نشین نمی خواسته است جنس مونث نوع خود را به نمایش بگذارد بلکه در صدد نشان دادن باروری زنانه بوده است؛ آنچه او مجسم می کرد زن نبود، باروری بود.

 

بیشتر بخوانیم:

 نقاشی و هنر در عصر میان سنگی

هنر عصر نوسنگی- راز درشت سنگ ها، کروملک و منهیر

استفاده از پیکر تراشی در معماری یونان باستان

شیوه هندسی و پیشرفت در نقاشی انسان در دوره کهن یونان

لوحه آرایش نارمر تاریخ مصور نخستین دوره پادشاهی مصر



+ 2
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.