موسیقی یکی از اجزای اصلی در تئاتر یونان به شمار می رفت. موسیقی همراه قسمت های تحریری (رسیتانیو) می آمد و بخشی تفکیک ناپذیر از سرودهای همسرایان بود. موسیقی به ندرت جدا از شعر نواخته می شد و تک نوازی ها تنها به عنوان تاثیرات صوی (افکت مخصوص) به کار می رفتند.
در آغاز موسیقی احتمالاً همراه با اشعار و کلمات نواخته میشد تا فهم اشعار را آسان کند. در زمان اوریپید موسیقی با شکوه تر و هیجان انگیزتر گردید و برای تشدید وزن اشعار به کار رفت، در نتیجه موجب شد بعضی از بندها نامفهوم گردند. بعضی از منتقدان عقیده دارند این کاربرد موجب تقلیل ارزش اشعار همسرایان گردید.
موسیقی همراه درام به وسیله فلوتی که صدایی شبیه اوبوا یا کلارینت امروزی داشت نواخته می شد. سازهای دیگر از قبیل چنگ (بربط)، شیپور و سازهای مختلف ضربی گاهی به عنوان افکت مخصوص نواخته می شدند. نوازنده فلوت در جلوی بقیه می ایستاد اما جای گیریهای دیگر و تغییرات بعدی برای ما معلوم نیست. برخی از مورخان پذیرفته اند که نوازنده فلوت کفش های چوبی می پوشید تا ضرباهنگ موسیقی را با پا حفظ نماید. گاه بازیگر اول با چنگی در دست تحریر و آواز خود را همراهی می کرد.
امروز نمی دانیم موسیقی نمایش ها را چه کسی می ساخت. شاید روزگاری نویسنده نمایشنامه این وظیفه را نیز بر عهده داشته است اما معمولاً و به احتمال زیاد نوازنده فلوت این وظیفه را انجام می داد.
آنچه از موسیقی یونانی به دست ما رسیده آن قدر ناچیز است که نمی توان چگونگی آن را به دقت روشن کرد. یونانیان معتقد بودند موسیقی حاوی کیفیتی اخلاقی است، این اعتقاد احتمالاً بدان معنی است که آنان از انواع گوناگون موسیقی حالات و مفاهیم ویژه ای را مراد میکردند. آنها دستگاه های فراوانی را می شناختند که آهنگ و ترتیب فواصل متفاوتی داشتند.
نواخت (تون) دستگاه های مختلف همیشه یک وزن نداشت و بعضی از فواصل پرده ها تا یک چهارم پرده کوتاه می شد. از نظر کیفی موسیقی یونانی بیشتر به موسیقی شرقی شباهت داشت تا موسیقی جدید غربی. دستگاه های اصلی متعلق به دوری ها، ایونی ها، فریقی ها، آنولی ها و لیویای ها بود و تاثیرات متنوعی از هیبودوری ها یا میکسولیدی ها را نیز پذیرفته بود. هر دستگاه کیفیتی داشت که احساس ویژه ای را تداعی می کرد در نتیجه بعضی دستگاه ها مناسب تراژدی و برخی مناسب کمدی شناخته می شدند و بعضی از دستگاه ها مناسب هیچ درامی نبودند.
رقص نیز چون موسیقی حاوی کیفیتی اخلاقی بود. یونانی ها هر نوع حرکت ضربدری توصیفی را رقص می شناختند. لذا رقص لزوماً منحصر به الگوهایی که به وسیله پاها ایجاد می گردند، تعریف نمی شد زیرا اطوار و پانتومیم هم اگر ضرباهنگی را منتقل می کرد به عنوان رقص شناخته می شد. اکثر رقص های یونانی روایی بودند (یعنی نشان دهنده شخصیت یا وضعیتی ویژه بودند). به نظر می رسد که رقص در اجراهای تئاتری ارتباط نزدیکی با کلمات صحنه داشته است و این ارتباط از طریق یک سلسله اطوارهای نمادین (چیرونومیا) لحظه به لحظه حفظ می شده است.
با آغاز سده چهارم رقص های تراژدیها را املیا (اصطلاحی که معرف هماهنگی، وقار، شکوه است) می نامیدند. این طبقه بندی مسلماً بسیار کلی و وسیع بود چرا که بخش های همسرایی شامل راهپیمایی های مذهبی، رقص های عروسی، حرکان خلسه آور و انواع بسیار دیگر نیز می شود.
رقص های کمدی متانت کمتری از رقص های تراژدی داشتند. بعضی از رقص های کمدی عمداً تظاهر به مسخرگی می کردند. اغلب در پایان نمایش، همسرایان همراه با رقص های وحشیانه صحنه را ترک می کردند. رقص های همسرایان کمدی از منابع مختلفی الهام می گرفتند، مانند حرکات جانوران، مراسم مذهبی، جشن ها یپیروزی و فعالیت ها و آیین های متنوع دیگر. بازیگران هنگام رقص بشکن می زدند، به سینه و ران خود میکوفتند، جست و خیز می کردند، پشتک و وارو می زدند و گاه بازیگران دیگر را می کوفتند. معمول ترین اصطلاح برای رقص کمدی کورداکس است.
رقص اصلی نمایش ساتیر، سیکینیس نامیده می شد که با جست و خیز های تند، حرکات خرکی و پانتومیم های هرزه همراه بود. در این حرکات گاه نیز رقص های تراژیک را به استهزا می گرفتند..
بیشتر بخوانیم:
نقش همسرایان در نمایش های باستان چیست؟
آیین در مصر باستان و خاور نزدیک و شکل گیری تئاتر
تحولات تئاتر در رنسانس ایتالیا