امروز: پنج شنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۱۶ ربيع الأول ۱۴۴۶ قمری و ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی
پنج شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
۴
PNAZAR
نسخه چاپی
آشنایی با زندگی و روحیات وبر:

ماکس وبر؛ پیامبر، بدبین و واقع گرا

آشنایی با زندگی و روحیات وبر:
به گزارشتمیم نیوز

ماکس وبر به درستی یکی از مهم ترین شخصیت های کلاسیک در جامعه شناسی و نیز اندیشمندی بزرگ است که اهمیت اندیشه هایش از مرزهای یک حوزه علمی بسی فراتر رفته است. همسرش ماریان وبر در نامه ای که شش سال پس از مرگ او نوشته شده، گفته است: به نظر من شهرت وبر هنوز کم است. مردم هنگامی که دستشان به آثار او برسد مبهوت خواهند شد. من برای جاودانگی او در جهان زندگی می کنم.

چند سال بعد الهیات شناس آلمانی، کارل یاسپرس درباره وبر گفت او بزرگترین آلمانی عصر ما بود. در بازنگری آثار او روشن می شود که این ارزیابی ها دور از واقعیت نیستند. وبر در پیشرفت جامعه شناسی، و در اندیشه اخلاقی و سیاسی معاصر نیز نقشی ویژه دارد.

وبر که دانشمندی برجسته و تیزبین بود، زمانی اعتراف کرد که سیاست نخستین عشق اوست. با در نظر گرفتن زمینه خانوادگی او، این موضوع به هیچ روی شگفت انگیز نیست، اما شرکت او در درگیری های فعالانه سیاسی محدود بود و در این زمینه موفقیت اندکی یافت. مثلا طی جنگ جهانی اول برای انتخاب شدن به نمایندگی در رایشتاگ فعالیت کرد و ناموفق بود و در 1919 به عضویت هیئتی برگزیده شد که در مذاکرات صلح در ورسای شرکت کرد اما مهم ترین کمک او به سیاست نتیجه این فعالیت ها نبود بلکه کمکی فکری بود که در آن او با اساسی ترین سوالات درباره پایه های اقتدار سیاسی، رهبری و تصمیم گیری، رابطه سیاست با  اقتصاد و تقویت اخلاقی عمل سیاسی دست و پنجه نرم کرد.

وبر در پرداختن به این مسائل نکات بسیاری را درباره امکانات و کاستی های بالقوه دموکراسی مطرح کرد. مقاومت او در برابر خوشایند جلوه دادن دموکراسی مثلا خودداری از تعریف آن به مثابه بهترین نظام سیاسی ممکن، بخشی از تلاش او برای ارزیابی واقع گرایانه نقاط قوت و ضعف آن بود. جمع بندی نگرش کلی وبر درباره دموکراسی دشوار است، زیرا برای درک آن باید دانست که دیدگاه های او با درک وی از توسعه سرمایه داری و رشد بوروکراسی ها چگونه در ارتباط است.

روح تقسیم شده ماکس وبر

کارل امیل ماکسیمیلین وبر نخستین فرزند ماکس وبر بزرگ و هلن فالنشتاین وبر، در 21 آوریل 1864 در ارفورت آلمان زاده شد. او در خانواده ای مرفه و بورژورا متولد گردید. پدرش که حقوقدانی ورزیده بود یکی از اعضای برجسته هیئت حاکمه به شمار می رفت.

او در حزب لیبرال ملی نقش رهبری را برعهده داشت و به عضویت رایشتاگ انتخاب گردید. می توان گفت وبر بزرگ آرمان ها یا معتقدات عمیقی نداشت. او مصلحت گرایی آشنا با بند و بست های پشت پرده بود و جایگاه مطمئنی برای خود در دستگاه سیاسی به دست آورده بود. وی به کارکردهای درونی دستگاه سیاسی در آلمان به شدت علاقه مند بود و به خوبی آنها را می شناخت. به دلیل این اشتغالات در دنیای سیاست مداران و بوروکرات های مرفه و خودپسند، شاید تا اندازه ای غیرمنصفانه، مردی سطحی و غیرجدی توصیف گردیده است.

مادر وبر کاملاً در نقطه مقابل پدر خوشگذران او، زنی ریاضت کش بود. او در خانواده ای بزرگ شده و ارزش های آن را درونی کرده بود که در آن کارهای فکری تشویق می شد و این که وبر سرانجام زندگی دانشورانه را انتخاب کرد تاثیر تربیت مادری اش را نشان می دهد. مادر وبر عمیقاً مذهبی بود. یکی از برآمدهای اعتقادات مذهبی او این بود که به اصطلاحات اجتماعی انسان گرایانه علاقمند گردید. با وجود این زمینه قوی اعتقادات کالونی او، او را از این که ممکن است رستگار نشود بیمناک می ساخت و این نگرانی او را وادار می کرد زندگی ریاضت گرایانه ای را در پیش گیرد که در آن علایق او بیشتر معطوف به ملاحظات اخروی بود تا به خوشی های روزمره ای که شوهرش دنبال می کرد.

جای شگفتی نیست که درخانواده تنش بسیاری میان پدر و مادر وجود داشت، تنشی که با گذشت زمان شدت می یافت و چنین می نماید که ماکس وبر آن تنش ها را درونی کرده باشد. در اوایل زندگی اش به نظر می رسید که میخواهد شیوه پدرش را در پیش گیرد، اما به تدریج که بزرگتر شد، پدر و پسر به گونه ای فزاینده از یکدیگر بیگانه شدند. با گذشت زمان عواطف وبر به مادرش نزدیک تر شده بود، اما نمی توانست در طبیعت عمیقاً مذهبی او سهیم شود. او زمانی خود را ناهماهنگ با مذهب توصیف کرد. دشوار است که بتوان دقیقاً منظور وی را از این گفته مشخص کرد، او ادعا میکرد که نه ضد مذهبی است نه مذهبی؛ اما آشکار است که در دینداری مادرش سهیم نبود. با وجود این در علاقه او به اصلاحات اجتماعی سهیم بود.

دوره شکل گیری اندیشه وبر

به رغم این تنش، موقعیت خانوادگی وبر در دوره جوانی اش فرصت دیدار با بسیاری از شخصیت های مهم سیاسی و دانشگاهی را برایش فراهم ساخت زیرا آنها با خانواده وبر رفت و آمد داشتند. این مهمانان علاوه بر رهبران حزب لیبرال ملی، برخی از پرنفوذترین دانشمندان و محققان زمان خود بودند، مانند فیلسوف سرشناس، ویلهلم دیلتای و مورخانی همچون هاینریش فن ترایچکه و تئودور ممسن. وبر و برادر کوچکترش، آلفرد که او نیز جامعه جامع شناس سرشناسی شد، اجازه داشتند به بحث های برانگیزنده فکری آنها گوش دهند.

وبر پس از یک دوره تدریس در دانشگاه هایدلبرگ و یک دوره کوتاه خدمت وظیفه در 1889 از دانشگاه برلین دکترای حقوق گرفت و رساله خود را درباره تاریخ جوامع بازرگانی در سده های میانه نوشت. دو سال بعد او تز آمادگی خودرا با مطالعه تاریخ ارضی رم به پایان رساند. همانگونه که این موضوعات نشان میدهند او در رشته های اقتصاد و تاریخ آموزش دیده بود اما در رویکرد به رشته جدید جامعه شناسی، این رشته ها را کنار نگذاشت، بلکه آنها را وارد جامعه شناسی نیز کرد و به صورت بخش جدایی ناپذیر از کمک های خود به پیشرفت جامعه شناسی درآورد.

شیوه زندگی سختگیرانه و منضبط وبر که بیشتر به شیوه زندگی مادرش شباهت داشت، او را به شخصیت فکری با صلابتی تبدیل کرد. گستردگی دامنه دانش او چشم گیر بود. بعضی از استادانش او را یکی از بهترین و برجسته ترین افراد نسل خود نامیده بودند. ممسن وبر راوارث بی چون و چرای خود معرفی کرده بود و یکبار به او که شاگردش بود گفت: هنگامی که مرگ من فرارسد هیچکس شایسته تر از تو وجود ندارد که به او بگویم پسرم این نیز برای من بسیار سنگین است تو آن را در دست بگیر.

اندکی پس از آن که وبر کار دانشگاهی اش را به پایان رساند، با دخترخاله اش، ماریان اشنیتگر ازدواج کرد. آنها زوج روشنفکر جالبی را تشکیل دادند و خانه شان جایگاهی شد برای گردهم آمدن روشنفکرانی که دیدگاه های متفاوتی داشتند. تقریبا در همان زمان وبر با فریدریش نویمان، رهبر جنبش سوسیال مسیحی، رابطه دوستی برقرار کرد. او در فعالیت های کنگره سوسیال اونجلیکال (جمعیت اصلاح پروتستانی) نیز شرکت می کرد.

وبر در آغاز تحت حمایت انجمن سیاست اجتماعی و بعداً در ارتباط با فعالیت های اعضای کنگره و به ویژه در ارتباط با رساله اخلاقی که پسرخاله اش، اتوبومگارتن، درباره شرایط زندگی طبقه کارگر نوشته بود، نخستین پژوهش مهم جامعه شناختی خود را آغاز کرد. این پژوهش مطالعه وضع کارگران کشاورزی در ناحیه خاوری الب آلمان، نزدیک مرز لهستان، است. گزارش 900 صفحه ای این مطالعه که ظرف یکسال نوشته شده است یکی از نمونه های اولیه پژوهش اجتماعی کاربردی است، زیرا هدف وبر ارائه سیاست های عملی اصلاح گرایانه ای بود که به منظور حل مسائل مشخص شده به کمک این مطالعه طرح گردیده بود.

این تحقیق اساساً با مسائل اقتصادی سروکار دارد اما رویکرد وبر به این موضوع آنچه را که کارهای بعدی او را مشخص می کند بازتاب میدهد، یعنی این فرض که اقتصاد و سیاست به گونه پیچیده ای به هم پیوسته اند و ملاحظات سیاسی نقش مهمی در تعیین موفقیت یا شکست اقصادی بازی می کنند. برخلاف بقیه آلمان که در 1871 به ملت واحدی تبدیل شده بود، ناحیه شرق رود الب با نظام ارضی شبه فئودالی مشخص می گردید که به دست زمین دارانی بزرگ با قدرت سیاسی فراوان معروف به یونکرها، کنترل می شد. آنها تکیه گاه دولت پروس و در جهان بینی پدرسالارانه، نظامی گرایانه و سنت گرایانه آن دولت سهیم بودند.

موقعیت اقتصادی آنها را غله وارداتی تهدید کرده بود و در برابر این تهدید رقابت آمیز، آنها از دولت خواستند که تعرفه هایی را بر واردات کشاورزی تحمیل کند. در  عین حال، شروع به آوردن کارگران مهاجر فقیر لهستانی و روس به جای کارگران آلمانی کردند.
پاسخ وبر به این وضعیت نشان از نگرانی هایی داشت که بعدها در نوشته هایش درباره سیاست پدی آمد. یکی از جنبه های ناخوشایند پاسخ او دشمنی قوم مدارانه با کارگران مهاجر بود.

این امر نتیجه آلمان دوستی پرشور وبر بود و این جنبه ای از تفکر سیاسی اوست که اسباب زحمت بسیاری از محققانی شده است که از اندیشه هی او تاثیر پذیرفته اند. با این حال روشن است که وبر در سراسر زندگی اش به شرایط لازم برای ظهور دولت قدرتمند و مدرن آلمانی توجه نشان میداد، دولتی که بتواند با دیگر کشورهای اروپایی در فرآیند صنعتیشدن نیزرقابت کند. وبر بر این باور بود که بحران اقتصادی در کرانه شرقی الب آلمان تنها هنگامی حل می شود که قدرت یونکرها از میان برود. او آنها را مانع اصلی انواع تحولات سیاسی و اقتصادی می دانست که برای تبدیل هم زمان آمان به کشور موفق صنعتی و کشوری با دموکراسی مدرن ضروری بود.

روشن است که وبر می خواست شاهد ظهور نظام قدرتمند سرمایه داری صنعتی در آلمان باشدو اما بینش سیاسی او به ویژه دیدگاه هایش درباره اثربخشی و ضرورت دموکراسی، تا اندازه ای مبهم بود. با وجود این دو دیدگاه از همان اوایل درتفکر سیاسی او روشن بود: به دلیل پیوند میان اقتصاد و نظام حکومتی، طبقات متوسط باید در زندگی سیاسی آلمان نقش اساسی بازی کنند و وجود رهبران نیرومند ضرورت به شمار می آمد. این دیدگاه ها در سخنرانی افتتاحی او در 1895 در دانشگاه فرایبورگ که به موضوع دولت ملی و سیاست اقتصادی، اختصاص داده شده بود، تقویت شد.

در این خطابه او با لحنی حاکی از شکاکیت، بدبینی و تسلیم، که ویژگی های بارز نوشته های بعدی وبر است، موضعی را که از آن درباره انتخاب راه حل های سیاسی برای آلمان اظهارنظر می کرد کاملا روشن کرد. وبر با عباراتی کاملاً واضح اعلام کرد: من فردی از طبقه بورژوا هستم. من خود را بورژوا احساس می کنم و با عقاید و آرمان های آنها بزرگ شده ام. او پس از یکی انگاری خود با جهان بینی مخاطبانش، شروع به انتقاد از بورژوازی آلمان، به خاطر فقدان بلوغ سیاسی آنها، کرد، که در ناتوانی آنها در جلوگیری از نفوذ سیاسی عناصر کهنه ای که دوره شان به سر رسیده است، هم چون یونکرها، بازتاب می یابد.

وبر به سرعت خود را اندیشمندی کم نظیر نشان داد. افزون بر این روشن بود که او می کوشید خود را بیش از دانشمندی گوشه نشین توصیف کند که به ماندن در اتاق کارش خرسند است در واقع او می خواست متفکری سرشناس به شمار آید که در امور سیاسی دوره خود درگیر است؛ نه تنها یک دانشمند، بلکه مرد عمل.

فروپاشی روانی و دوره پس از آن

در 1896، وبر به استادی علوم سیاسی دانشگاه هایدلبرگ منصوب گردید و به نظر می رسید که از این جایگاه به آن مرد عملی تبدیل می شد که در متن دنیای علم و فرهنگ قرار گرفته بود. وبر مردی پرتلاش بود و از نظر جسمانی و عاطفی و احساسی بسیار به خودسخت می گرفت و می کوشید پیشه هی دوگانه اندیشمند  و مرد سیاسی را با هم درآمیزد.

بدبختانه فاجعه رخ داد و آینده روشن و نویدبخش او را یکبارهدر هم ریخت. حادثه خیلی سریع در 18997 رخ داد هنگامی که پدر و مادر وبر برای دیدار پسر و عروسشان به خانه آنها آمده بودند. در آنجا بود که وبر درباره رفتار مستبدانه وبر بزرگ با همسرش مشاجره شدیدی با پدرش پرداخت.

ماریان وبر اینگونه صحنه را توصیف می کند: پسر دیگر نوانست جلو خشم فروخورده خود را بگیرد. آتش خشم سرکوب شده ناگهان سربرکشید و حادثه مهیب رخ داد؛ پسر به داوری درباره پدر نشست.

وبر از پدرش خواست خانه او را ترک کند و بدین ترتیب مشاجره پایان یافت، پدرش به برلین برگشت و اندکی بعد درگذشت، بدون اینکه آن دو فرصتی برای آشتی پیدا کرده باشند.

وبر اعتراف کرد که از این رویداد احساس گناه می کرده است، اما چند ماه بعد دچار بحران روانی شد. تا چند سال پس از آن، عملاً نمی توانست به مطالعه و تحقیق و فعالیت سیاسی بپردازد. کار شدید شبانه روزی او را سخت فرسوده بود. او تناقض های جهان بینی های پدر و مادرش را درونی کرده بود. این عوامل بی گمان، نقش مهمی در فروپاشی روانی او داشتند. اما افزون بر این تبیین روان شناختی مشکلات وبر را می توان تا اندازه ای به ارزیابی روشنفکرانه یأس آمیز او از دورنمای توسعه اقتصادی و سیاسی آلمان نسبت داد.

او هرگز به کار آموزش بازنگشت اما توانایی فکری خود را یازیافت و از 1903 تا مرگ زودرسش که به علت ذات الریه در 1920 رخ داد، مجموعه عظیمی از نوشته هایش را پدید آورد که امروز بسیار مهم تر از کارهای پیش از گسیختگی روانی او به حساب می آیند.

او نوشتن معروف ترین اثرش، یعنی اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، را از سرگرفت. این نوشته و یک سخنرانی با عنوان سیاست به مثابه پیشه که وبر سال پیش از مرگش به دنبال شکست کشور در جنگ جهانی اول، برای گروهی دانشجو در مونیخ ایراد کرد، ممکن است طرح رویای پیامبرانه او درباره آینده به شمار آید که تبیینی به شدت بدبینانه از دورنمای تحولات اقتصادی و سیاسی آلمان است.

 

برگرفته از کتاب اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی

بیشتر بخوانیم:

جوزف شومپیتر و پاشنه آشیل سرمایه داری

دانیل بل : درباره ظهور جامعه فراصنعتی

تاثیر ازدواج اجباری بر روی زندگی فردی و اجتماعی

تعریف و دلایل شکاف نسلی در ایران



+ 4
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.