وبر
وبر در مطالعات تاریخی گسترده خود روشن کرد که نمی توان کنش های اجتماعی را صرفاً با اتکا به مفاهیم اقتصادی درک کرد چرا که حتی در ارزیابی منافع اقتصادی نیز اندیشه های ناشی از خرده فرهنگ و سبک های زندگی موثرند.
در مفهوم گروه های منزلتی وبر در هر طبقه نیز می توان سبک های زندگی متفاوتی را مشاهده کرد. وبر سبک زندگی را شامل شیوه های رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرش هایی می داند که مشخص کننده گروه های منزلتی متفاوت است.
از دیدگاه وبر، هر گروه منزلتی از اعضای خود انتظار دارد سبک زندگی خاصی را دنبال کنند. نقش تعیین کننده سبک زندگی چنان است که هر گونه سبک بخشیدن به زندگی یا از درون گروه های منزلتی آغاز می شود یا به وسیله آنها تداوم می یابد.
به زعم او، سبک زندگی در سه مفهوم کاربرد دارد: شیوه زندگی، تدبیر زندگی و بخت زندگی.
تدبیر زندگی بر انتخاب های افراد دلالت دارد اما بخت زندگی احتمال تحقق یافتن انتخاب هاست. ازدواج هر دو مفهوم را شامل می شود زیرا شخص در موقعیت انتخاب قرار می گیرد و نوعی بخت است. در جامعه ما بخت گاهی به جای لغت ازدواج به کار می رود.
طبق نظر وبر ویژگی اصلی سبک زندگی انتخابی بودن آن است اما انتخابی که در محدوده ساختارهایی قرار می گیرند که احتمال تحقق آن را محدود می کنند. درست مانند تصمیم گیری برای ازدواج که اگر چه انتخاب با خود شخص است تحت ساز و کار و نظم اجتماعی صورت می پذیرد و شخص در انتخاب خود درگیر قید و بندهای جامعه می شود.
مفهوم گروه های منزلتی نیز که وبر به آن اشاره دارد، مؤید این قضیه است. گروه های منزلتی در تمام عرصه های زندگی از جمله در تعامل اجتماعی دوستانه، ازدواج، نوع سبک های والدین و دیگر عرصه های زندگی جمعی خطوطی را ترسیم . متناسب با گروهی که در آن قرار دارند تعاریف مشخصی تعیین می کنند یعنی افراد به لحاظ ساختاری و قرار گرفتن در گروه های منزلتی تعریف خاصی از ازدواج دارند.
بوردیو
از دیدگاه پیر بوردیو، سبک زندگی مجموعه ای از ذائقه ها، باورها و کردارهای نظام مندی است که طبقه یا بخشی از طبقه ای معین را مشخص می کند. ذائقه ها و ترجیحات زیبایی شناختی متفاوت، سبک های زندگی متفاوتی ایجاد می کند.
می توان انتظار داشت که عناصر مختلف سبک های زندگی هر طبقه اجتماعی با یکدیگر انسجام و سازگاری داشته باشد یعنی ذوق و سلیقه در وهله اول و قبل از هر چیز بی میلی و اکراه در باب سلایق دیگران است.
دانستن قریحه هرکس درباره چیز به خصوصی، مثل نقاشی یا موسیقی، این امکان را به تحلیل گر می دهد که انتخاب های دیگر آنان را، مانند غذا یا نگرش به ازدواج، با اطمینانی پذیرفتنی پیش بینی کند.
برخلاف سطح زندگی که باکمیت کالاها و خدماتی مطابق است که فرد یا گروه می تواند در اختیار داشته باشد. سبک زندگی را می توان با انگاره ژانر یا شیوه زندگی، با تاکید بر بعد کیفی اعمال یکی دانست. بنابراین در سطح زندگی واحد، سبک های زندگی بسیار متفاوتی می تواند وجود داشته باشد، که به باور بوردیو، به عادت واره های متمایز مربوط است.
بوردیو با مفهوم فضای اجتماعی، سبک های زندگی مختلف را نشان می دهد. فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می شود که عاملان و گروه های اجتماعی بر اساس حجم و میزان سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی با برخی افراد اشتراک هایی می یابند و با برخی دیگر فاصله پیدا می کنند. بوردیو استدلال می کند مردمی که در فضای اجتماعی مشترکی قرار دارند، دارای مشابهت هایی بسیار هستند. حتی اگر هرگز یکدیگر را ندیده باشند. به عبارت دیگر، مردمی که در فضای اجتماعی مشابهی قرار دارند، ذائقه های مشابه و سبک های زندگی مشابه دارند.
یکی از عناصر عینی و سنجیدنی که می توان به وسیله آن، مفاهیم پیش گفته را ارزیابی کرد، مصرف است. از نظر بوردیو مصرف ارضای نیازهای زیستی نیست، بلکه متضمن نشانه ها،نمادها، ایده ها و ارزش هاست.
به تعبیر او مصرف در دوران جدید روندی است که در آن خریدار کالا از طریق به نمایش گذاشتن کالاهای خریداری شده، فعالانه در تلاش برای خلق هویت و حفظ هویت خویش است. به عبارت دیگر افراد هویت خود یعنی چه کسی بودن را از طریق آنچه مصرف می کنند، ایجاد میکنند، بنابراین می توان گفت مصرف، امروزه، هویت بخش است.
از دیدگاه بوردیو، کلیه اعمال مصرف یعنی دخل و تصرف باید به منزله نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی در نظر گرفته شود و نیز به منزله گرایشی زیباشناختی درک شود که پرتقاضاترین عنوانی است که در دنیای فرهنگ (همیشه به طور ضمنی) تحمیل می کند.
نقطه قوت نظریه بوردیو رابطه دیالتیک است که در نظریه او میان عاملیت و ساختار برقرار است. این رابطه دیالکتیک در تحلیل سبک زندگی اهمیت ویژه ای دارد. ساختار نظری منسجم و غنای نظریه بوردیو سبب شده است تا بسیاری از اصحاب مطالعات فرهنگی در تحلیل مصرف و سبک زندگی از این رویکرد نظری استفاده کنند.
بوردیو سه طبقه سطح بالا، متوسط و پاییت را بر اساس سطح ذائقه افراد دسته بندی می کند که خود این طبقات توضیح می دهند که چرا دوستی ها و ازدواج ها به ندرت از خط مرزهای سبک زندگی خارج می شود.
بوردیو مفهوم فضای اجتماعی را مطرح می کند که افراد در این فضا وجوه مشترکی دارند که باعث تمایز و فاصله گیری از بقیه می شود و سبک های مختلف زندگی را نشان می دهد. سپس به معرفی انواع سرمایه می پردازد که چهار شاخص متغیر مستقل یعنی مصرف فرهنگی از مفهوم سرمایه فرهنگی، ارتباطات اجتماعی از مفهوم سرمایه اجتماعی، مدیریت بدن از مفهوم سرمایه فیزیکی و پایگاه اقتصادی اجتماعی از مفاهیم سرمایه اقتصادی و اجتماعی استخراج شد.
گیدنز
آنتونی گیدنز، سبک زندگی را مجموعه ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیت های فردی معین در جریان زندگی روزمره خود می داند که مستلزم مجموعه ای از عادات و جهت گیری هاست و بر همین اساس از نوعی وحدت برخوردار است.
گیدنز معتقد است سبک زندگی به صورت عملکردهای روزمره در می آید، عملکردهایی که در نوع پوشش، خوراک و طرز کار و محیط های مطلوب برای ملاقات با دیگران تجسم می یابد ولی این امور روزمره در پرتو ماهیت متحرک هویت شخصی، به طرزی بازتابی در برابر تغییرات احتمالی باز و پذیرا هستند.
هر یک از تصمیم گیری های کوچک شخصی در زندگی روزانه مانند چه بخورم، چه بپوشم، چگونه رفتار کنم و... همه و همه در تعیین و تنظیم امور روزمره مشارکت دارند.
او معتقد است تعداد الگوهای کلی سبک زندگی بسیار کمتر از تعداد انتخاب های موجود در تصمیم گیری های راهبردی روزمره یا حتی درازمدت است. هر سبک زندگی مستلزم مجموعه ای از عادات و جهت گیری ها و بنابراین برخورداری از نوعی وحدت است که علاوه بر اهمیت خاص خود از نظر امنیت وجودی، پیوند بین گزینش های فرعی موجود در الگویی کم و بیش منظم را نیز تامین می کند.
شخصی که خود را به شیوه معینی متعهد می داند، انتخاب های دیگر را لزوماً خارج از موازین و معیارهای خویش می بیند، کسانی هم که با او در کنش متقابل قرار می گیرند، عین همین عقیده را دارند. افزون بر این گزینش یا ایجاد سبک های زندگی تحت تاثیر فشارهای گروه و الگوهای رفتاری آنها و نیز زیر نفوذ اوضاع و احوال اجتماعی و اقتصادی صورت می گیرد.
گیدنز سعی دارد تحول سبک زندگی را در پرتو بازتابی شدن زندگی اجتماعی توضیح دهد. زندگی کردن در عصر اطلاعات به معنای افزایش بازتابی شدن اجتماعی است. بازتابی شدن به این معنی است که ما مجبوریم پیوسته و بی وقفه درباره اوضاع زندگی مان فکر یا تامل کنیم. زمانی جوامع به رسم و سنت وابستگی بیشتری داشتند و از روش های مرسوم و ثابتی پیروی می کردند و کارها به شیوه غیرتاملی به انجام می رسید.
بسیاری از حوزه های زندگی که برای نسل های پیشین به سادگی در شمار بدیهیات بود برای نسل های جدید به موضوعاتی برای تصمیم گیری های آزادانه تبدیل شده اند. بنابراین نزد گیدنز تحول سبک های زندگی و دگرگونی های ساختاری مدرنیته به یکدیگر گره می خورند. به دلیل باز بودن زندگی اجتماعی امروز، کثرت زمینه های کنش و تعدد مراجع مقتدر، انتخاب سبک های زندگی برای ساختن هویت شخصی و در پیش گرفتن فعالیت های روزانه به طور فزاینده ای اهمیت می یابد.
گیدنز در حوزه خانواده مشخصاً به برخی از مولفه های سبک زندگی از جمله دلالت های مختلف بدن و روابط اجتماعی اشاره می کند. بدن در نگاه او صرفاً یک جسم مادی نیست بلکه وسیله ای عملی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال و رویدادهای بیرونی است.
او معتقد است برای آنکه بتوانیم به گونه ای برابر در تولید روابط اجتماعی با دیگران شریک شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم بر بدن خویش اعمال کنیم.
از نظر گیدنز، هر چه وضعیت جامعه ای که فرد در آن به سر می برد بیشتر با دنیای مابعد سنتی و تجدد قرابت داشته باشد، سبک زندگی او نیز بیشتر با هسته واقعی هویت شخصی اش و همچنین با تجدد سروکار خواهد داشت.
در واقع رشد فردیت بیشتر خواهد بود و افراد بیشتر برای سرنوشت خود تصمیم می گیرند البته تجدد از نظر گیدنز نوعی نظم پس از جامعه سنتی است ولی نه نظمی که در آن احساس امنیت و قطعیت وجود داشته باشد. چه بسا او در زمینه تاثیر نوسازی یا مدرنیزاسیون از بی اعتمادی سخن گفته و آن را مخل نظم اجتماعی دانسته است. اینکه افراد در جامعه مدرن با احتیاط بیشتری ازدواج می کنند و حتی گاهی ممکن است از ازدواج منصرف شوند، خود حاکی از تغییر نگرش به ازدواج در جهت منفی است.
بیشتر بخوانیم:
سرمایه اجتماعی و رفاه اجتماعی چیست؟