رمان جاودانگی آخرین اثر میلان کوندرا است، رمانی که نخستین بار در سال ۱۹۹۰ به چاپ رسید. مرگ و جاودانگی، موضوعات در هم تنیده اولین رمان کوندرا، پس از کتاب پرفروش خود «بار هستی» هستند.
کوندرا در یکی از بخشهای کتاب جاودانگی ضمن گفتگو با دوستش پروفسور آوناریوس در پاسخ به این سؤال که مشغول چه کاری است , میگوید: مشغول نوشتن کتابی است به نام سبکی تحمل ناپذیر هستی (بار هستی)
دوستش می گوید:
- فکر میکنم قبلا کسی آن را نوشته است
- خودم نوشتهام !اما آن موقع درباره عنوان آن کتاب اشتباه کردم .گمان می کنم آن عنوان مناسب رمانی است که الان دارم مینویسم.
اسم کتاب به یکی از دیدگاه های اصلی کتاب یعنی همون جاودانگی اشاره دارد. یعنی ما دلمان می خواهد جاودانه باشیم اما در ابعاد مختلف. بعضی به جاودانگی جهانی فکر می کنند و برخی می خواهند تنها در ذهن نزدیکانشان جاودان باشند، اما به صورت مفصلی توضیح می دهد که منشا بسیاری از کارهای ما همین میل به جاودانگی است اینکه دلمان نمی خواهد عزیزانمان در نبودمان ما را فراموش نمایند.
این اثر نیز مثل کتاب بار هستی سرشار است از اندیشه و کاوش درباره ی انسان و تنهایی و بیگانگی و دردهای حیات جمعی او است.
رمان جاوداگی حکایت اندیشه و کاوش در باره انسان و تنهایی و بیگانگی ودردهای حیات جمعی اوست، نگارش این اثر به گونه ای است که به قول نویسنده (نه شتاب آمیز است ونه چنان فشرده و سنگین که فهم آن را دشوار سازد) با آنکه رمان جاودانگی از مایه ای فلسفی برخوردار است، اندیشه ها به شکلی درقالب داستان وطنززیرکانه وجدیتی هوشمندانه ریخته شده که خواننده حس نمی کند با اندیشه ای چونین عمیق سر و کار دارد.
طنز ظریف و پوشیده در لفافی از جدیتِ کوندرا به جذابیت کارش بسیار افزوده است. وقتی فاصلهی این طنز را از شوخی تا بارهستی و از آنجا تا جاودانگی دنبال میکنیم، پختگی این طنز و دلنشینیاش بهتر آشکار میشود.
اگنس و پل زن و شوهری ارام و دخترشان بریژیت و خواهر اگنس به نام لورا که بر خلاف اگنس بسیار احساساتی و شلوغ و عاشق پل می باشد . در این میان به موارد دیگری مثل عشق بتینا به گوته نیز پرداخته می شود و خیلی موشکافانه و دقیق روند این عشق را بررسی می کند.
بیشتر بخوانیم: