اکنون تعریفی از اگزیستانسیالیسم در دست است که پذیرش گسترده یافته است: اگزیستانسیالیسم دیدگاهی فلسفی است که به تقدم وجود بر ماهیت قائل است یعنی این که انسان از پیش ساخته و پرداخته نشده است.
او خودش، خود را می سازد، مسیر او از پیش معین نشده است، یعنی تقدم وجود من چونان فاعلی آگاه، صرف نظر از جوهر و ماهیتی که به من واگذار شود، جدا از هر تعریفی از من، هر تبیین من توسط علم یا فلسفه یا دین و سیاست.
اگزیستانسیالیسم ارزش نهایی را تایید می کند، تقدم وجود من چونان این نقطه لرزان آگاهی از خودم و اعیانی که من از آنها آگاهم، وجود من چونان این موجود آگاه علیه تمامی کوشش ها برای تعریف من، یعنی فروکاستن من به جوهری افلاطونی یا به جوهر ذهنی دکارتی یا به حامل هگلی روح فرهنگ من، یا به یک ساز و کار عصب شناسی علمی، یا به یک شماره امنیت اجتماعی.
در حالی که خردگردایی کلاسیک و مدرن ماهیات عقلانی یا ایده های بدیهی را بر چیزهای فردی و جزئی که واقعیت یا معنای خود را از طریق ماهیت یا ایده به دست می آورند، مقدم دانسته است، اگزیستانسیالیسم به تقدم وجود فرد باور دارد، در حالی که خرد گرایی ادعا می کند که فرد تنها به واسطه ماهیات یا مفاهیم قابل شناخت است.
اگزیستانسیالیسم نمی پذیرد که وجودی فردی و خاص را به واسطه مفهوم یا ماهیت یا به واسطه یک نظام مفهوم مند می توان شناخت.
ماهیت گرایی نامی است که گاه اگزیستانسیالیست ها به شیوه تفکری می دهند که با آن مخالف است یعنی تفکری که به ماهیت تقدم می دهد تا به وجود.
ماهیت گرایی را می توان چونان شیوه تفکری تعریف کرد که در آن وجود فردی نسبت به مفهوم، ماهیت یا نظامی که آن را تعریف یا تبیین می کند، ثانوی تلقی میگردد. خردگرایی و نظام مندی در تاریخ فلسفه، کمیت مندی در علوم و انتزاع و تجرید در نظریه اجتماعی و سیاسی در جهان معاصر چونان شکل های مسلط ماهیت گرایی تلقی می شوند.
اگزیستانسیالیسم برعکس فریاد برمیکشد که انسان به لحاظ وجود خاص و انضمامی اش چونان وجودی آگاه، از سوی فلسفه، علم، سازمان های سیاسی و دین مورد غفلت قرار گرفته است.
در دنیای معاصر صدای فلسفی اگزیستانسیالیسم در بسیاری از عرصه های زندگی مدنی، هنر و آموزش طنین انداز است. این صدایی است که هنرمندان، دانشمندان، فیلسوفان، سیاست مداران، الاهیان، مدیران، کارورزان سلامت جسمی و روانی را دعوت می کند که ادراکات و احساسات فاعل انسانی را مورد توجه قرار دهند، البته نه به شیوه های استاندارد شده ای که به موجب آنها این عرصه ها موجودات انسانی را چونان اشیاء، چونان موجودات بی شعور و احساس، تحلیل، پیش بینی و برنامه ریزی می کنند.
بدین گونه اگزیستانسیالیسم را می توان قهرمان و مدافع روح انسانی علیه جنبه های ستمگرانه جامعه توده ای، علم، فلسفه، علم، سیاست و دین سازمان یافته دانست. دغدغه های آن محدود است. اگزیستانسیالیسم منحصراً بر وجود انسانی متمرکز است، این مکتب فاقد فلسفه طبیعت، فلسفه علم یا فلسفه تاریخ است، تنها یک فلسفه وجود انسان انضمامی و خاص فلسفه تاریخ است، تنها یک فلسفه وجود انسان انضمامی و خاص، فلسفه انسان چونان موجودی آگاه است.
رویکرد به انسان چونان وجودی آگاه
به چه روشی می توان به وجود انسانی مشخص و انضمامی راه یافت؟
اگر شما بکوشید وجود انسانی را با ادراک حسی، با مشاهده تجربی، کشف کنید، شما درخواهید یافت که این دامی بیش نیست، زیرا ادراک حسی شما را به فاعل آگاه نمی رساند، این به تجربه گرایی، به مشاهده بیرونی، به جمع آوری اطلاعات و آزمایش می انجامد. این دامی علمی است. اما رویکرد عقلانی به وجود آگاه انضمامی دام دیگری است. مسیر عاقل به خردگرایی، به ماهیت، تعاریف و استدلال منطقی می انجامد. این دام فلسفی کهن است.
پس رهیافت به وجود آگاه چگونه است؟
می توان راه بحران یا راه مشارکت و مصاحبت را پیش گرفت. بحران رویدادی است که ناگهان شما را از مسیرهای عادی زندگی تان خارج می کند. در موقعیتی بحرانی نمی توان با پاسخ های روزمره و مرسوم واکنش نشان داد، بدیهی است سرتان به سنگ خواهد خورد تو گویی در میدان تایمز شهر نیویورک با خاموشی چراغ ها روبرو شوید یا شب در اتاق خواب تاریک تان احساس کنید که کسی در کنار بستر شما ایستاده است.
در چنین لحظات بحرانی شما به وجود آگاه خودتان با وضوحی آزارنده و ناگهانی وقوف می یابید. طریق دیگر اه یابی به وجود فاعل آگاه، مشارکت با گروهی همدل مثل شرکت در مراسمی دینی یا راهپیمایی ها برای اهداف مشترک است.
پس چگونه می توان کشف خود را در تجربه ای بحران یا مشارکت ارائه داد؟
یک راه موثر توصیف بحران ها، مشارکتی است که آنان تجربه کرده اند و این اگزیستانسیالیست ها را به استفاده از نیروی خلاق ادبی برای اگزیستانسیالیستی بزرگ کشانده است.
راه دیگر، فلسفی و تئوریزه کردن است منتها نه با مفاهیم سنتی فلسفه بلکه با مضامین جدید عجیب نظیر تهوع، دلهره، پرتاب شدگی، پوچی و اصالت.
بیشتر بخوانیم:
آنتی نومی ها یا تناقضات عقل ناب
دگردیسی تجربه گرایی و خلاصه ای از فلسفه جان لاک
ماتریالیسم مکانیکی توماس هابز/اهمیت هندسه در فلسفه هابز
نمایندگان برجسته رواقی چه کسانی بودند؟
مکتب سقراط و انقلابی که سقراط در فلسفه راه انداخت