امروز: شنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ ربيع الأول ۱۴۴۶ قمری و ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۹
۵
PNAZAR
نسخه چاپی

هنر در سانتاآپولیناره و آرامگاه گالاپلاکیدیا در شهر راونا

هنر در سانتاآپولیناره و آرامگاه گالاپلاکیدیا در شهر راونا
به گزارشتمیم نیوز

وقتی ویزگوت ها در اوایل سده پنجم به رهبری پادشاه شان آلاریک، ایتالیا را در معرض تهدید حملات خویش قرار دادند، امپراتور هونوریوس، پایتخت امپراتوری تکه تکه اش را به راونا، بندرگاه باستانی رومیان بر ساحل دریای آدریاتیک و در 120 کیلومتری جنوب ونیز انتقال داد.

در این شهر که دورتادورش باتلاق و به همین علت دفاع از آن آسان بود، قدرت امپراتوری وی تا سال 410 میلادی یعنی سقوط رم به دست آلاریک دوام آورد.

هونوریوس در سال 423 درگذشت و زمام حکومت به دست خواهر ناتنی اش گالاپلاکیدیا افتاد. زندگینامه این زن، یک داستان سراسر خشونت و ماجراجویی است. گالاپلاکیدیا در سال 450 میلادی یعنی نزدیک به بیست و پنج سال پیش از آنکه آخرین جانشین از میان جانشینان ناتوان وی به زیر آورده شود، فوت کرد.

راونا در سال 476 به دست اودواکر افتاد و سرانجام تئودوریک بزرگترین پادشاه گوت ها آن را در سال 493 پایتخت پادشاهی اوستروگوت ها که بیشتر کشورهای منطقه بالکان و سراسر ایتالیا را در برمیگرفت، قرار داد.

اهمیت این شهر در تاریخ بسیار کوتاه جانشینان تلخکام او رو به زوال نهاد ولی در سال 539 میلادی، بلیزاریوس سردار بیزانسی، راونا را برای امپراتور خویش پوستی نیانوس فتح کرد و آن را به سومین و مهم ترین مرحله تاریخی اش هدایت کرد.

روانا پس از اتحاد دوباره با امپراتوری شرقی، دژ مقدس بیزانس گردید و تا دویست سال بعد جای چایی برای این امپراتوری در خاک ایتالیا شد، پس از این دوره متوالیاً به دست لمباردها و فرانک ها افتاد.

شکوفاترین روزگار رفاه و رونق فرهنگی و اقتصادی راونا سال های حکومت سوتی نیانوس یعنی زمانی بود که شهر ابدی رم در اثر محاصرات، دست اندازی ها و غارت های پیاپی در آستانه خاموشی کامل قرار داشت.

این کرسی قلمرو بیزانس در ایتالیا که زیر فرمان حکام بیزانسی یا والیان رومی بود، همراه با فرهنگش، به تقلید از قسطنطنیه شکل می گرفت و فرهنگ راونا بیش از فرهنگ پایتخت بیززانس که در آن جز آثار معماری تقریبا چیزی برجای نمانده، گذار از سبک مسیحی آغازین به سبک بیزانسی را به روشنی در معرض دید قرار می دهد.

تقاط اوج و بحرانی تاریخ راونا پیوندی تنگاتنگ با شخصیت های گالاپلاکیدیا، تئودوریک و پوستی نیانوس دارند. هر یک از این سه با ساختن بناهایی که تا امروز باقی مانده اند و راونا را به یکی از کامل ترین گنجینه های موزاییک های سده های پنجم و ششم در ایتالیا تبدیل کرده اند، مهر خود را بر این شهر زدند.

ساختمان های عظیم راونا، مخصوصاً ساختمان هایی که پوستی نیانوس ساخت، بازتاب اندیشه هایی هستند که سرانجام فرهنگ و هنر سده های میانه را تعیین خواهند کرد.

آرامگاه خود گالاپلاکیدیا یک ساختمان صلیب گونه کوچک با گذرگاهی سقف گنبدی است. این ساختمان که اندکی پس از 425 میلادی ساخته شد، در اصل به هشتی ورودی کلیسای کاخی و باسیلیکایی ساتاکروچه که تغییرات بزرگی پیدا کرده، متصل بوده است.

با آنکه نقشه آرامگاه از روی صلیب لاتینی گرفته شده، بازوهای صلیب بسیار کوتاهند و ظاهراً اندکی از امتداد بازوی مذبح یک مربع بیشتر به نظر می رسند. به همین علت تمامی تاکید بر گذرگاه دراز و سقف گنبدی نهاده شده و آرامگاه را به یک ساختمان نقشه-مرکزی تبدیل کرده است. از طرف دیگر این ساختمان کوچک و ساده، در عین حال معرف یکی از کهن ترین درآمخیتگی های موفقیت آمیز دو نقشه اولیه کلیسا یعنی نقشه طولی و نقشه مرکزی است و ما را در مقیاسی کوچک با نوعی ساختمان آشنا می کند که در آینده دارای تاریخی طولانی در معماری مسیحی خواهد شد: نقشه باسیلیکایی با گذرگاه سقف گنبدی.

آرامگاه گالاپلاکیدیا
آرامگا گالاپلاکیدیا

پوسته آجری ساده و تزئین نشده این آرامگاه یکی از غنی ترین مجموعه های موزاییکی متعلق به هنر مسیحیت آغازین را در خود جای داده است. تمام سطوح داخلی بالای دیوار مرمرنما، ریز به ریز، با تزئینات موزاییکی پوشانده شده است، طاق های گهواره ای صحن و بازوهای صلیب با حلقه های گل و قاب های مدور تزئینی چنان آراسته شده اند که منظره دانه های برف بر یک زمینه آبی سیر را در نظر بیننده زنده میکنند، گنبد با صلیب طلایی بزرگی بر زمینه ای از آسمان پرستاره، بقیه سطح ها با شبیه سازی های از قدیسان و حواریون، و نیم دایره بالای در ورودی با تصویر شبیه سازی شده ای از مسیح در هیئت چوپان نیکوکار.

پیش از این نمونه هایی از شبیه سازی چوپان نیکوکار بوده، ولی هیچ یک این چنین شاهانه و شکوهمند نبوده اند. مسیح دیگر بره ای بر دوش نمی کشد بلکه با حفظ فاصله مشخصی در میان گروه گوسفندان نشسته، هاله ای بر گرد سر و ردایی زرین و ارغوانی به تن دارد. گوسفندان در سمت چپ و راستش به طرزی هماهنگ، سه تا سه تا، پراکنده شده اند ولی آرایش گروهی گوسفندان تا حدودی سست و غیررسمی است و در منظره ای دقیقا تشریح شده که از پیش زمینه تا پس زمینه امتداد دارد و آسمان آبی بر بالایش دیده می شود، گنجانده شده است.

تمام شکل ها با پرده های متنوع ترسم شده اند، جسمی سه بعدی دارند، سایه هاشان بر زمین افتاده و در عمق قرار داده شده اند، خلاصه این قاب تزئینی سرشار از تدبیرهای عمق نمایی به شیوه رومیان است و آفریننده اش همچنان ریشه های ژرفی در سنت هلنی دارد. پس از پنجاه سال جانشینان این هنرمند به شیوه ای به مارتب انتزاعی تر و رسمی تر از وی کار خواهند کرد.

تئودوریک در حدود سال 504 یعنی کمی پس از آنکه در راونا مستقر شد، دستور آغاز ساحتمان کلیسای کاخی مختص خودش را که یک باسیلیکای دارای سه راهروی جانبی بود و به عیسی منجی اهدا شده بود، صادر کرد. در سده نهم بقایای جسد قدیس آپولیناریس را به این کلیسا انتقال دادند و آن را از نو اهدا کردند، از آن به بعد کلیسای سانتاآپولیناره نوو نامیده شده است.

 

آرامگاه گالاپلاکیدیا
اندورن آرامگاه گالاپلاکیدیا

تزئینات سرشار موزاییکی دیوارهای درونی صحن در سه منطقه صورت گرفته که دو منطقه بالایی به روزگار تئودوریک مربوط می شوند. در فاصله بین ردیف پنجره های زیر گنبدی، شبیه سازی هایی از مطران ها و پیامبران مذکور در عهد عتیق دیده می شود و بالاتر از آنها صحنه هایی از زندگی مسیحی و قاب های تزئینی یک در میان مجسم شده اند. پایین ترین منطقه، با موضوعاتی اصلا آریوسی یا سیاسی تزئین شده بود.

تئودوریک و گوتها پیروش گرچه مسیحی شدند ولی آرپوسی پیرو تعالیم اسقف اعظم آریوس بودند و در نظر کلیسای ارتدوکس، رافضی به شمار می رفتند. پس از تسخیر راونا توسط حکام بیزانس، اسقف اعظم انیلوس دستور داد که تمام موزاییک های حاوی اشاراتی به تئودوریک یا آیین آریوس برچیده شوند و ردیف طولانی قدیسان ارتدوکس به جای آنها کار گذاشته شود، البته ماده ها در یک طرف و نرها در طرف دیگر.

چون انیلوس با موضوعات دو ردیف بالا به نام قرص های نان و ماهی ها که مخالفتی نداشت، آنها را سالم رها کرد. این موزاییک، تغییر سبک را همچنان که از تزئین آرامگاه گالاپلاکیدیا به بعد رخ داده است، به خوبی مجسم می کند. مسیح بی ریش و در ردای شاهانه زرین و ارغوانی، همچنان که به حواریونش دستور میدهد ذخیره نان و ماهی افزایش یافته اعجازآور را در میان جمعیت انبوه مخاطب موعظه هایش تقسیم کنند، مستقیما رو به بیننده ایستاده است.

هنرمند کوششی برای افزودن جزییاتی بر این حادثه به خرج نمی دهد بلکه بیشتر بر جنبه ایینی آن و این واقعیت تاکید می کند که مسیح یا عضو برجسته این گروه با یاری گرفتن از قدرت الهی، معجزه می کند. اصل موضوع معجزه، این موزاییک را در خارج از حدود زمان و حادثه مزبور قرار می دهد زیررا در این صحنه آنچه اهمیت دارد، حضور قدرتی برتر است که لازمه نمایاندنش چیزی جز نمایش تغییرناپذیر جنبه رسمی و نامتغیر نیست.

این داستان با کمترین تعداد پیکره لازم برای روشن ساختن معنی بیان شده است و پیکره ها در دو سوی مسیح قرار داده شده اند، به پیش زمینه نزدیک تر شده اند و در یک قاب عکس کم عمق گذاشته شده اند که به وسیله پرده ای زرین درست در پشت سر پیکره ها از آنها جدا شده است.

محیط منظره که با وضوح تمام توسط هنرمندی که برای گالاپلاکیدیا کار می کرد توصیف شده بود، در اینجا فقط با چند سنگ و بوته نشان داده شده است که پیکره ها را مانند دو پرانتز در خود گرفته و محاصره کرده اند. اشاره پیشین به دنیای مادی یعنی آسمان آبی، این بار جایش را به یک زمینه طلایی خنثی داده است که از این زمان به بعد رنگ ثابت و رسمی پس زمینه می شود.

بقایای عمق نمایی پیشین فقط در تجسم پیکره های فردی که همچنان سایه دارند و بخشی از حجم پیشین خود را حفظ کرده اند، دیده می شود. ولی سایه چین های ردای آنها باریکتر شده و به صورت خطوط نازکی درآمده است و به زودی ناپدید خواهد شد.

عصر راونا با کلیسای سانتاآپولیناره در شهر کلاسه به پایان می رسد، چون موزاییک کاری بزرگ مذبح آن، نقطه اوج تکامل سبک بیزانسی است. جسد قدیس آپولیناریس تا سده نهم، از نوع ساختمان های مربوط به معماری مسیحیت آغازین و باسیلیکای سه راهرویی است و نقشه ای تقریباً همانند نقشه کلیسای کاخی تئودوریک در راونا دارد.

سانتاآپولیناره
کلیسای سانتاآپولیناره

طراحی ویژه مذبح که ترکیبی از یک اندرون نیم دایره با نمایی چند ضلعی از بیرون است، مختص کلیسای راوناست و احتمالاً ریشه بیزانسی دارد. نمای بیرونی ساختمان به رسم زمانه، ساده و بی تزیین بود. برج استوانه ای ناقوس کلیسا بعدها ساخته شد. تزئین دورنی در ین مورد به طاق نصرت و مذبح پشت آن خلاصه می شود.

از این موزاییک ها، آنکه برای تزئین نیم طاق بالای مذبح ساخته شده، احتمالا در سال 549 میلادی یعنی تاریخ اهدای کلیسای مزبور تکمیل شده بوده است. در این موزاییک، قاب مدور آبی رنگ بزرگی با یک صلیب جواهر نشان، نماد تبدل مسیح، دیده می شود. درست بر بالای این قاب دست خداوند و کبوتر از میان ابرهایی که با صلیب در یک محور قرار گرفته اند ظاهر می شوند و هر سه با هم نماد تثلیث می شوند.

در دو سوی ابرها پیکره های موسی و ایلیا که در دوره عید تبدل عیسی مسیح بر وی ظاهر شده بودند، ظاهر می شوند، در زیر این پیکره ها سه گوسفند، سه حواری که مسیح را تا پای کوه تبدل همراهی کردند، نمایانده شده اند. پایین تر از آنها، در میان چمنزارهای سرسبز پر از درخت، گل و پرنده، آپولیناریس قدیس حامی کلیسا با دستانی گشاده ایستاده است و در دو سویش دوازده گوسفند به نشانه دوازده حواری مجسم شده اند و همچنان که در صف منظمی پیش می روند قاعده تزئینی شگفت آوری در پایین ترین بخش نیم طاق مزبور پدید می آورند.

مقایسه این موزاییک کاری با موزاییک کاری آرامگاه گالاپلاکیدیا نشان میدهد که چگونه سبک و نگرش هنرمند به موضوع کارش در جریان یک سده دستخوش تحول شده اند. در هر یک از این دو مورد، ما پیکره انسانی را همراه با چند گوسفند در قلب یک منظره می بینیم. ولی این بار در اواسط سده ششم، هنرمند دیگر کوششی برای بازآفرینی بخش هایی از طبیعت یا دنیای مادی به خرج نمی دهد بلکه داستان را با نمادهایی ساده که دوشادوش یکدیگر ردیف شده اند، باز می گوید.

از هر گونه انطباق یا روی هم افتادن شکل ها دقیقاً خودداری شده است و این کوششی عمدی است برای حذف هرگونه اشاره به فضای سه بعدی دنیای مادی و و اقعیت فیزیکی. شکل ها حجم شان را از دست داده و به صورت پایه هایی نیم رخ نما و تخت درآمده اند که جزئیات شان با خطوطی در درون آنها مشخص شده اند. نتیجه، طرحی غنی همچون یک پرده منقوش صاف است که داستان را مستقیما و آشکارا بی هیچ توسلی به تدابیر عمق نمایانه بازمیگوید.

سانتاآپولیناره
کلیسای سانتاآپولیناره

سبک بیزانسی به محمل کمال مطلوبی برای انتقال نمادهای بی نهایت پیچیده شریعت کاملاً تکامل یافته مسیح مبدل میشود. مثلا موزاییک مذبح معنایی به مراتب بیش از آن دارد که در وهله نخست به چشم می خورد. عید تبدل مسیح نمادی از مرگ خود او، پیامدهای منجیانه آن و در عین حال مرگ شهدای او است. بره نماد شهادت نیز هست و به طرز مناسبی برای نمایش تصویری حواریون شهید شده به کار برده شده است.

کل منظره بر بالای مذبح گسترده می شود: در اینجا رسم دینی عشای ربانی، تکرار معجزه آسای عمل نجات بخش و تجلی دهنده، گرامی داشته می شود. در کلیساهای مسیحی، خود مذبح را که مراسم عشای ربانی در آن برگزار می شود، از قدیم با استخوان ها و بقایای پیکر شدا تطهیر می کردند، بدین ترتیب عرفان و شهادت در یک تصور بهم می پیوستند،یعنی مرگ شهید، به تقلید از مسیح، پیروزی بر مرگ است و به زندگی ابدی می انجامد.

تمثال های بالای مذبح، برای چشمان مومن، گونه ای منظر الهام بخش در بردارد، زبرا راه شهید برای وی باز است و پاداش زندگی ابدی در دسترس شان قرار دارد. سازمان دهی نمادها و تمثال ها به شیوه ای کاهنانه یا کشیش مآبانه صورت گرفته است و پیام طرح مزبور احتمالاً با بیشترین نیروی ممکن به مومنان می رسیده است.

بالای چشم ایشان منظره یک راز بزرگ قرار گرفته و چنان اراسته شده است که کل وظیفه انسان، جویای رستگاری را کاملاً ساده و روشن می گرداند. البته تردیدی نیست که هنرمندانی که با هدایت کشیشان کار می کردند از هر تدبیری در هنر و صنعت خویش برای گویا و مفهوم کردن این اندیشه بهره می گرفتند، انسان های مومن، می توانستند این منظره را به آسانی یک کتیبه بخوانند. تجلیل از شهید در زیر صلیب نقش بسته بر آسمان پرستاره، معنی زندگی مسیحی را با توجه به ژرف ترین رمزهایش، در یک تابلوی بزرگ مجسم می کرد.

 

بیشتر بخوانیم:

 نقش رومیان در تکامل هنر شبیه سازی از چهره

 هنر موزاییک در دوران هلنی

 شیوه هندسی و پیشرفت در نقاشی انسان در دوره کهن یونان

 معماری مصر و شگفتی اهرام مصری

 هنر غارنشینان



+ 5
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.