امروز: دوشنبه, ۰۳ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۰ ربيع الأول ۱۴۴۵ قمری و ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ ۱۰:۳۹
۱
PNAZAR
نسخه چاپی

افراد خودشکوفا چه کسانی هستند؟

افراد خودشکوفا چه کسانی هستند؟
به گزارشتمیم نیوز

علاقه مزلو به بررسی سلامتی به جای بیماری، در پژوهش او درباره افرادخودشکوفا کاملا مشهود است. تحقیق او درباره خودشکوفایی بلافاصله بعد از اینکه دکترای خود را دریافت کرد آغاز شد یعنی وقتی به این فکر افتاد که چرا دو تن از استادان او در نیویورک سیتی با افراد معمولی تفاوت زیادی دارند. از نظر مزلو این افراد عالی ترین سطح رشد انسان را نشان می دادند که او آن را خودشکوفایی نامید، مفهومی که گرچه کاربرد آن بیشتر زیستی بود تا روان شناختی، از کورت گلدشتاین استاد دیگر خود در نیویورک سیتی اقتباس کر.

ارزش های افراد خودشکوفا

مزلو معتقد بود افراد خودشکوفا با حقایق جاودانی که آن را ارزش های B نامید، برانگیخته می شوند. این ارزش های هستی بیانگر سلامت روانی هستند و با نیازهای کمبود که افراد غیرشکوفا را برانگیخته می کنند، مغایرند. ارزش های هستی را نمی توان به مانند غذا، سرپناه، یا مصاحبت، نیاز دانست. مزلو نیازهای هستی را فرانیاز نامید برای اینکه خاطر نشان سازد که آنها سطح عالی نیازها هستند. او انگیزش معمولی را از انگیزه های افراد خودشکوفا که فراانگیزش نامید، متمایز کرد.

فراانگیزش به جای رفتار کنار آمدن، با رفتار بیانگر مشخص می شود و با ارزش های هستی ارتباط دارد. فراانگیزش، افراد خودشکوفا را از افراد غیر خودشکوفا متمایز می کند. به عبارت دیگر فراانگیزش پاسخ محتاطانه مزلو به این سوال بود که چرا برخی افراد با اینکه نیازهای سطح پایین آنها ارضا شده اند، قادرند محبت کنند و محبت ببینند، از درجه بالای اعتماد به نفس برخوردارند، و با این حال نمی توانند از آستانه خودشکوفایی رد شوند. زندگی این افراد بی معنی و از ارزش های هستی بی بهره است. فقط کسانی که با ارزش های هستی زندگی می کنند خودشکوفا هستند و فقط آنها از فراانگیزش برخورداند.

مزلو 14 ارزش هستی را مشخص کرد اما تعداد دقیق آنها مهم نیست زیرا در نهایت همه آنها یکی می شوند، یا حداقل همه آنها همبستگی بالایی دارند. ارزش های افراد خودشکوفا عبارتند از: حقیقت، نیکی، زیبایی، یکپارچگی، سرزندگی، بی همتایی، کمال، کامل گری، عدالت، سادگی، تمامیت، راحتی، شوخ طبعی، خودمختاری.

این ارزش ها افراد خودشکوفا را از آنهایی که رشد روانی شان بعد از رسیدن به نیازهای احترام ممانعت شده است، متمایز می کنند. مزلو فرض کرد که چنانچه فرانیازهای افراد ارضا نشده باشند، آنها بیماری وجودی را تجربه می کنند. همه افراد گرایش کلی پیش روی به سمت کمال با تمامیت دارند و اگر از این پیش روی ممانعت شده باشد، آنها احساس بی کفایتی، عدم یکپارچگی و ناخشنودی می کنند.

همانگونه که بی غذایی به سوءتغذیه منجر می شود، فقدان ارزش های هستی به آسیب می انجامد. در صورتی که افراد از حقیقت محروم شده باشند، دچار پارانویا می شوند، چنانچه در محیط مشمئز کننده ای زندگی کنند، به بیماری جسمانی مبتلا می شوند، بدون عدالت و نظم دچار ترس و اضطراب می شوند و بدون شوخ طبعی ملول می شوند. محرومیت از هرگونه نیاز هستی، فراآسیب یا فقدات فلسفه زندگی معنی دار به بار می آورد.

ملاک های خودشکوفایی

مزلو برای مشخص کردن افراد خودشکوفا، از ملاک های مثبت و منفی استفاده کرد. اولاً این افراد باید از آسیب روانی رها باشند. آنها نباید روان رنجور یا روان پریش باشند یا به این اختلال های روانی گرایش داشته باشند. این نکته ملاک منفی مهمی است، زیرا برخی از افراد روان رنجور و روان پریش ویژگی های مشترکی با افراد خودشکوفا دارند، خصوصیاتی مانند افزایش درک واقعیت، تجربیات اسرارآمیز، خلاقیت، و جدایی از دیگران. مزلو هرکسی را که علائم واضح آسیب روانی نشان می داد به استثنای برخی از بیماری های روان تنی، از فهرست افراد خودشکوفا حذف می کرد.

ثانیا، افراد خودشکوفا سلسله مراتب نیازهای را پشت سر گذاشته اند و بنابراین بالای سطح حداقل معیشت هستند و تا کنون ایمنی آنها تهدید نشده است. اما از آن مهمتر، آنها باید طعم محبت را نیز چشیده باشند و احساس ارزشمندی و احترام دقیقی داشته باشند. چون نیازهای سطح پایین افراد خودشکوفا ارضا شده اند، بهتر می توانند ناکامی این نیازهای را تحمل کنند.

افراد خودشکوفا حتی زمانی که گرسنه هستند، چنانچه غذا فوراً مهیا نباشد،، وحشت نمی کنند. آنها به پول و ایمنی نیاز شدیدی ندارند در حالی که افرادی که در سطح نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی عمل می کنند، نیاز مبرمی به آنها دارند. چون آنها احساس می کنند دوست داشتنی هستند، نیاز روان رنجور ندارند که همه آنها را دوست داشته باشند. آنها می توانند طرد را تحمل کنند، و حتی در صورت مواجه شدن با انتقاد و تحقیر، عزت نفس آنها آسیب نمی بیند. آنها افراد گوناگونی را دوست دارند اما احساس نمی کنند مجبورند هرکسی را که می بینند، دوست داشته باشند.

سومین ملاک برای خودشکوفایی برخوردار بودن از  ارزش های هستی است. افراد خودشکوفا به دنبال حقیقت، زیبایی، عدالت، سادگی، شوخی و سایر نیازهای هستی هستند.

آخرین ملاک برای رسیدن به خودشکوفایی که در عین حال تعریف مزلو از خودشکوفایی نیز هست، این است که افراد خودشکوفا از تمام استعدادها، قابلیت ها، توانایی ها و عیره بهره برداری می کنند. به عبارت دیگر افراد خودشکوفا نیازهای خود را برای رشد کردن، پرورش یافتن و تبدیل شدن به آنچه قادر به شدن هستند، برآورده می سازند.

ویژگی های افراد خودشکوفا

اکثر افرادی را که مزلو خودشکوفا تشخیص داد برای عموم مردم آشنا نبودند. با این حال او چند تن از افراد تاریخی، مانند توماس جفرسون، آبراهام لینکلن، ویلیام جیمز، پنه دیکت دِ اسپینوزا و جین آدامز را بررسی کرد. او افرادی را نیز که هنوز زنده بودند نظیر آلبرت انیشتین، آلبرت شوایتزر، آلدوس هاکسلی و النوز روزولت را مورد بررسی قرار داد.

چند درضد از جمعیت خودشکوفا هستند؟ مزلو باور داشت که همه انسان ها استعداد خودشکوفایی دارند و اظهار داشت که تعدادبیشتری از آنچه ممکن است گمان کنید افراد خودشکوفا وجود دارند. مطممئناً این افراد فراوان نیستند، اما اگر به جستجوی آنها برآیید، آنها را خواهید یافت. برای اینکه افراد خودشکوفا باشند، باید نیازهای سطح پایین خود را ارضا کرده و از ارزش های هستی برخوردار باشند. مزلو با استفاده از این دو ملاک حدس زد که یک درصد از سالمترین جمعیت بزرگسال ایالات متحده خودشکوفا هستند.

 

بیشتر بخوانیم:

 کاربردهای نظریه سازه شخصی و آزمون REP

 رابطه گرایش مذهبی با سلامت روانی

صفات شخصیت از منظر کتل

توصیف اسکینر از ارگانیزم شخصیتی رفتاری انسان

 نیازهای انسان یا نیازهای وجودی از منظر فروم

 دیدگاه اوتوکرنبرگ در خصوص نظریه روابط شیء

 حوزه های عمل ذهن از دیدگاه فروید

 



+ 1
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.