این موضوع که چرا همه نمیتوانند مانند ما باشند؟ معمولاً قضاوتی ارزشی را در بر دارد، بنابراین این پرسش قوم مدارانه است. بهتر است واقع بینانه تر به این موضوع نگاه کرد: چرا مردم با یکدیگر متفاوت اند؟ چرا جوامع متفاوت اند؟
کنش متقابل اجتماعی و تفاوت های انسانی
همچنان که افراد با یکدیگر به کنش متقابل می پردازند، آنها به سوی هم کشیده می شوند و در همان حال، از دیگران جدا می شوند. کنش متقابل به این معناست که افراد در ارزش های یکدیگر سهیم می شوند، به یکدیگر وابسته می شوند و الگوهای اجتماعی را تشکیل می دهند و به آن عادت می کنند.
این کنش متقابل و الگوهایی که از آن ناشی می شوند افراد را از یکدیگر جدا میکند؛ عقاید، ارزش ها، اصول اخلاقی و سنت های من متفاوت با دیگری است زیرا گدوه هایی که در آن شکل گرفته ایم متفاوت است.
سازمان اجتماعی اشتراک، ارتباط و همکاری با افراد درون سازمان و نیز عدم ارتباط و همکاری اندک با افراد بیرون از سازمان را به همراه می آورد. کنش متقابل و سازمان، وحدت درونی و تفاوت های بیرونی به همراه می آورند. تا زمانی که کنش متقابل وجود دارد و تا زمانی که این کنش متقابل همه را همزمان در بر نمی گیرد برای همه ما غیر ممکن است که یکسان باشیم.
تاریخ اجتماعی و تفاوت های انسانی
هیچ گاه دو جامعه به شیوه یکسان بوجود نمی آید. همه با تاریخی متفاوت و رهبرانی که تغییرات منحصر به فردی را در جامعه بوجود آورده اند، هستند. ممکن است چندجامعه متکی به یک مذهب عمده باشند اما متفاوت از یکدیگرند زیرا مذهب در زمینه اجتماعی بزرگ تری وجود خواهد داشت. مانند ایران، سوریه، مصر اندونزی که همه مسلمان اند اما زندگی و اندیشه ها و ارزش ها و حتی مذهب مردم تفاوت چشم گیری دارد.
مسائل و الگوهای اجتماعی
جوامع به شکلی متفاوت با هم توسعه می یابند زیرا مسائلی که رویاروی آنها قرار می گیرند متفاوت اند. سازمان ها ساختار، فرهنگ و نهادهایی را بوجود می آورند که کارسازند. برای مثال چین نمی تواند مانند ایالات متحده باشد زیرا مسائلی که باید حل کنند با هم متفاوت است.
مساله وحدت و نظم اجتماعی همیشه در چین مایه نگرانی بوده چرا که چین از جوامع گوناگونی تشکیل شده و سنت نیرومند جدایی خواهی همواره در آن سرزمین وجود داشته است. تاریخ چین تاریخ امپراطورهای فئودال جداگانه،فرماروایان جنگو و حکومت اقتصادهای غیرمتمرکز است، برعکس ایالات متحده که اگر به صورت ایالات جداگانه آغاز گردید، سنت وحدت و اتحاد نیرومندتری دارد که با جنگ انقلابی و ایجاد جامعه ای جدا از انگلستان تقویت و با جنگ داخلی تحمیل شد و نظام های حمل و نقل و ارتباطات و اقتصادی که به سرعت پس از جنگ داخلی توسعه یافت به گسترش آن کمک کرد.
همچنین چین همواره به وسیله ژاپن تسخیر شده و اتحاد شوروی به آن حمله کرده پس نوعی بی اعتمادی به همسایگانش پیدا کرده و این واقعیت بر شیوه های عمل آن تاثیر می گذارد. اما ایالات متحده هرگز جنگ ها را به همسایگانش نباخته و دچار ترس نشده است. با در نظر گرفتن همه این عوامل پی می بریم که چین نمی تواند مانند آمریکا باشد.
به زبان ساده سازمان ها به سه دلیل با هم فرق دارند: 1)کنش متقابل آنها را جدا و متمایز می کند، 2) تاریخ آنها منحصر به فرد است و 3) مسائلی که الگوهای اجتماعی آنها باید حل کنند با یکدیگر متفاوت اند و این امر بر اینکه چه الگوهایی به وجود می آیند تاثیر می گذارد.
بیشتر بخوانیم: