امروز: چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱۶ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۱۴ مه ۲۰۲۵ میلادی
دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸ ۱۳:۰۹
۲
PNAZAR
نسخه چاپی

تیپ های روان شناختی

تیپ های روان شناختی
به گزارشتمیم نیوز

یونگ علاوه بر سطوح روان و پویش های شخصیت، چند تیپ روان شناختی را مشخص کرد که از وحدت دو نگرش اساسی درون گرایی و برون گرایی و چهار کارکرد مجزای تفکر، احساس، حس کردن و شهود حاصل می شود.

نگرش ها

 یونگ نگرش را به صورت آمادگی برای عمل کردن یا واکنش نشان دادن در جهتی خاص تعری کرد. او تاکید داشت هر کسی از هر نگرش درونگرا و برونگرا برخوردار است اما یکی می تواند هشیار و دیگری ناهشیار باشد. مانند سایر نیروهای متضاد در روان شناسی تحلیلی، درون گرایی و برون گرایی رابطه تعدیل کننده با یکدیگر دارند و می توانند با نقش مایه یانگ و یین نشان داده شوند.

درون گرایی

طبق نظر یونگ، درون گرایی برگرداندن انرژی روانی به درون، به سمت دنیای ذهنی است. درون گرایان با دنیای درونی شان، با وجود تمام سوداری ها، خیال پردازی ها، رویاها و برداشت های فردی آن، هماهنگ شده اند. البته این افراد دنیای بیرونی را درک می کنند اما این کار را به صورت گزینشی و با دیدگاه ذهنی خودشان انجام میدهند.

شخصیت درون گرا، ابتدا از طریق شخصیت کودکی شماره 2 یونگ و بعد توسط مواجهه میانسالی او با ناهشیارش، زمانی که با آنیمای خود مکالماتی را انجام داد، رویاهای عجیب و غریب را تجربه کرد و تصورات غریبی را به وجود آورد که مواد روان پریشی بودند، به وضوح نشان داده شد است. در طول بحران میانسالی کاملاً درون گرای او، خیالپردازی هایش اختصاصی و ذهنی بودند و سایر افراد، از جمله همسر یونگ نمی توانستند آنچه را که او تجربه می کرد، دقیقاً درک کنند.

او بیشتر نگرش برون گرا یا عینی خود را موقتاً کنار گذاشت، بیمارانش را به طور فعال درمان نکرد، از پست مدرسی در دانشگاه زوریخ کناره گیری کرد، نگارش نظری خود را متوقف ساخت و به مدت سه سال از خواندن کتاب علمی کاملاً عاجز بود. او در جریان کشف کردن قطب درون گرای وجودش بود. با این حال سفر اکتشافی یونگ کاملاً درون گرا نبود.

او می دانست که اگر تماس خود را با دنیای بیرونی از دست بدهد، کاملاً تحت سلطه دنیای درونی اش قرار خواهد گرفت. او که می ترسید کاملاً روان پریش شود، خود را مجبور کرد تا جایی که امکان دارد زندگی عادی را با خانوده و شغل خود ادامه دهد. یونگ سرانجام از این سفر درونی بیرون آمد و بین درون گرایی و برون گرایی تعادل برقرار کرد.

برون گرایی

برخلاف درون گرایی، برون گرایی نگرشی است که با برگرداندن انرژی روانی به بیرون مشخص می شود به طوری که فرد به سمت دنیای عینی و به دور از دنیای ذهنی گرایش می یابد. برون گرایان بیشتر از دنیای درونی تحت تاثیر محیط اطرافشان قرار دارند. آنها روی نگرش عینی تمرکز کرده و جلوی نگرش ذهنی را می گیرند. آنها عمل گرا هستند و به واقعیت های زندگی روزمره توجه دارند. آنها در عین حال، بیش از حد به نگرش ذهنی مشکوک هستند، خواه این نگرش به خود آنها تعلق داشته باشد یا به دیگران.

افراد نه کاملاً درون گرا نه کاملاً برون گرا هستند. اغلب افراد عناصری از هر دو نگرش را دارند یعنی آنها تحت تاثیر دنیای ذهنی و عینی قرار دارند. در ضمن درون گرایی و برون گرایی ارزش برابری دارند. هر گرایش محاسن و معایبی دارد و افرادی که از لحاظ روانی سالم هستند بین این دو نگرش تعادل برقرار می کنند و از دنیای درونی و بیرونی خود به طور برابر احساس آرامش می کنند.

یونگ عقیده داشت نظریه فروید برون گرا بود زیرا تجربیات را به دنیای بیرونی میل جنسی و پرخاشگری کاهش داد اما نظریه آدلر درون گرا بود زیرا بر خیال ها و برداشت های ذهنی تاکید کرد. یونگ نظریه خودش را متعادل می دانست به طوری که قادر است دنیای ذهنی و عینی را بپذیرد.

کارکردها

درون گرایی و برون گرایی می توانند با یک یا تعداد بیشتری از چهار کارکرد ترکیب شوندو هشت گرایش یا تیپ را به وجود آورند. چهار کارکرد حس کردن، تفکر، احساس و شهود را می توان به طور مختصر به این صورت تعریف کرد: حس کردن به افراد می گوید چیزی وجود دارد، تفکر آنها را قادر می سازد معنی آن را تشخیص دهند، احساس ارزش آن را به آنها می گوید و شهود به آنها امکان می دهد آن را بشناسند بدون اینکه بدانند چگونه آن را شناخته اند.

تفکر

فعالیت عقلانی منطقی که زنجیره ای از افکار را تولید می کند تفکر نامیده می شود. نوع تفکر بسته به نگرش اساسی فرد می تواند برون گرا یا درون گرا باشد.

 افراد برون گرای متفکر قویاً به افکار عینی متکی هستند اما می توانند از افکار انتزاعی هم در صورتی که این افکار از بیرون، مثلا از طرف والدین یا معلمان منتقل شده باشند استفاده کنند. ریاضی دان ها و مهندسان اغلب از تفکر برون گرا در کارشان استفاده می کنند. حسابداران نیز تیپ برون گرای متفکر هستند، زیرا آنها در رابطه با اعداد باید عینی باشند نه ذهنی. با این حال هر تفکر  عینی ای ثمربخش نیست. افکار بدون دست کم مقداری تعبیر شخصی، صرفاً حقایق از پیش معلوم، بدون نوآوری یا خلاقیت هستند.

افراد درون گرای متفکر به محرک های محیطی واکنش نشان ی دهند، اما تعبیر آنها از یک رویداد بیشتر تحت تاثیر معنای درونی ای که به آن می دهدند قرار دارد تا خود واقعیت های عینی. مخترعان و فیلسوفان اغلب تیپ درون گرای متفکر  هستند زیرا به صورت بسیار ذهنی و خلاق به دنیای بیرونی واکنش نشان می دهند و اطلاعات قدیکی را به صورت های جدید تعبیر می کنند. در صورتی که تفکر درون گرا به افراط کشیده شود، افکار اسرارآمیز غیر خلاق به بار می آورد که چون خیلی خصوصی هستند برای دیگران فایده ای ندارند.

احساس

فرآیند ارزش قایل شدن برای یک عقیده یا رویداد، احساس نامیده می شود. با این حال ارزش قایل شدن اصطلاح محدود کننده ای است زیرا احساس می تواند به معنی حس کردن یا شهود نیز باشد. برای مثال زمانی که افراد می گویند این سطح صاف احساس می شود، آنها از کارکرد حسی خود استفاده می کنند و زمانی که می گویند من احساس می کنم این روز خوش شانسی می خواهد بود، از شهود نه احساس استفاده میکنند.

کارکرد احساس باید از هیجان متمایز شود. احساس، ارزش قائل شدن برای هر فعالیت هشیاری است، حتی آنهایی که به صورت بی تفاوت ارزش گذاری شده باشند. اغلب این ارزش گذاری ها محتوای هیجانی ندارند اما اگر شدت آنها به حدی افزایش یابد که تغییرات فیزیولوژیکی در شخص را تحریک کنند می توانند هیجان شوند. با این حال، هیجان ها به احساسات محدود نمی شوند، هریک از این چهار کارکرد در صورتی که نیرومندی شان افزایش یافته باشد، می توانند به هیجان منجر شوند.

افراد برون گرای احساسی برای ارزش گذاری ها، از اطلاعات عینی استفاده میکنند. آنها چندان توسط عقاید ذهنی شان هدایت نمی شوند، بلکه ارزش های بیرونی و معیارهای قضاوتی که وسیعاً پذیرفته شده هستند، آنها را هدایت می کنند. آنها در موفعیت های اجتماعی راحت هستند و فوراً می دانند چه بگویند و چگونه آن را بیان کنند. آنها به خاطر اجتماعی بودن شان دوست داشتنی هستند اما هنگامی که می خواهند ازمعیارهای اجتماعی پیروی کنند امکان دارد تصنعی، سرد و غیرقابل اعتماد به نظر رسند. قضاوت های ارزشی آنها حالت ساختگی و کاذبی دارد که به راحتی قابل تشخیص است. افراد برون گرای احساسی اغلب تاجر یا سیاست مدار می شوند، زیرا این مشاغل قضاوت کردن ارزشی بر اساس اطلاعات عینی را می طلبند.

افراد درون گرای احساسی قضاوت های ارزشی خود را به جای واقعیت های عینی، عمدتاً برپایه برداشت های ذهنی استوار می کنند. منتقدان انواع مختلف هنر، از احساس درون گرا استفاده زیادی می کنند و قضاوت های ارزشی آنها بر اساس اطلاعات شخصی ذهنی قرار دارند. این افراد وجدان خاص دارند، طرز رفتار آنها آرام است و کم حرف هستند و روان آنها اسرارآمیز و دست نیافتنی است. آنها به افکار و عقاید سنتی توجهی ندارند و بی اعتنایی تقریباً کامل آنها به دنیای عینی معمولاً باعث می شود افراد دور و بر آنها احساس ناراحتی کنند و نگرش سردی نسبت به ایشان داشته باشند.

حس کردن

کارکردی که محرک های مادی را دریافت نموده و آنها را به هشیاری ادراکی تبدیل می کند، حس کردن نامیده می شود. حس کردن کاملاً شبیه محرک مادی نیست، بلکه صرفاً ادراک فرد از تکانه های حسی است. این ادراک ها به تفکر منطقی یا احساس وابسته نیستند بلکه به صورت واقعیت های مطلق و اولیه در درون هر فرد وجود دارند.

افراد برون گرای حسی محرک های بیرونی را به صورت عینی درک می کنند، خیلی شبیه به حالتی که این محرک ها واقعاً وجود دارند. حس کردن آنها چندان تحت تاثیر نگرش های ذهنی آنها قرار ندارد. این توانایی برای مشاغلی چون نمونه خوانی، نقاشی ساختمان، چشیدن شراب یا شغل های دیگری که به تشخیص های حسی ای نیاز دارند که باید با تشخیص اغلب افراد هماهنگ باشند، ضروری است.

افراد درون گرا حسی عمدتاً تحت تاثیر حس کردن های ذهنی دیدنی، شنیدنی، چشیدنی، لامسه ای و غیره قرار دارند. آنها به جای خود محرک ها، به وسیله تعبیرشان از محرک های حسی، هدایت می شوند. نگرش درون گرای حسی را می توان به این صورت معلوم کرد که از چند نفر خواسته شود تصویری را که برای مدت کوتاهی به آنها نشان داده شده است به دقت بازآفرینی کنند. افراد برون گرای حسی در بازآفرینی های شان تفاوت خیلی کمی خواهند داشت در حالی که تعبیرهای افراد درون گرای حسی در بازآفرینی های شان تفاوت خیلی کمی خواهند داشت، در حالی که تعبیرهای افراد درون گرای حسی بسیار متفاوت خواهندبود.

نقاشان پرتره مخصوصاً آنهایی که نقاشی های شان بسیار شخصی است، به نگرش درون گرای حسی متکی هستند، آنها به پدیده های عینی، تعیر ذهنی می دهند و با این حال، قادرند به دیگران معنی انتقال دهند اما در صورتی که نگرش حس کردن ذهنی به افراط کشیده شود، ممکن است به توهمات یا گفتار پیچیده و غیر قابل درک منجر شود.

شهود

شهود عبارت است از درک فراتر از فعالیت های هشیاری. شهود مانند حس کردن، بر اساس ادراک واقعیت های مطلق و اولیه قرار دارد، واقعیت هایی که برای کارکردهای تفکر و احساس، مواد خام تامین می کنند. شهود از این نظر با حس کردن فرق دارد که خلاق تر است و معمولاً عناصری را به حس کردن هشیار می افزاید یا از آن کم میکند.

افراد برون گرای شهودی به سمت واقعیت های دنیای بیرونی گرایش دارند. با این حال به جای اینکه انها راکاملاً حس کنند، صرفاً به صورت نهانی درک می کنند. چون محرک های حسی قوی در شهود اختلال ایجاد می کنند، افراد شهودی جلوی بسیاری از احساس های خود را می گیرند و با شم ها و گمان هاییی که مغایر اطلاعان حسی هستند هدایت می شوند. نمونه تیپ برون گرای شهودی، مخترعانی هستند که باید جلوی  اطلاعات حسی منحرف کننده را بگیرند و روی راه حل های ناهشیار برای مسائل عینی تمرکز کنند. امکان دارد آنها چیزهایی را بیافرینند که نیار تعداد معدودی از افراد را برآورده کنند.

افراد درون گرای شهودی با ادراک واقعیت های ناهشیاری هدایت می شوند که اصولاً ذهنی هستند و به واقعیت بیرونی شباهتی ندارند. ادراک های شهودی آنها اغلب بسیار قوی است و می توانند تصمیم گیری هایی را برانگیزند که اثر بیادماندنی دارند. افراد درون گرای شهودی مانند عرفا، پیامبران، نقاشان سورئالیست یا متعصبان مذهبی، اغلب به نظر افراد تیپ های دیگر که درک ناچیزی از انگیزه های انها دارند عجیب به نظر می رسند. در واقع یونگ معتقد بود افراد درون گرای شهودی ممکن است از انگیزه های خودشان درک روشنی نداشته باشند با این حال عمیقاً توسط این انگیزه ها هدایت می شوند.

به طور خلاصه کارکردها معمولاً به صورت سلسله مراتبی نمایان می شوند به طوری که یکی جایگاه بالاتر دیگری جایگاه دوم و دو کارکرد دیگر جایگاه پایین تر را اشغال می کنند. اغلب افراد فقط یک کارکرد را پرورش می دهند به طوری که بنابر خصلت با اتکا به کارکرد مسلط یا برتر، با موقعیت ها برخورد می کنند. برخی افراد دو کارکرد را پرورش می دهند و افراد بسیار پخته معدودی سه کارکرد را پرورش می دهند. کسی که از لحاظ نظری، به خود پرورانی یا تفرد رسیده، هر چهار کارکرد را به صورت عالی پرورش داده است.

این چهار کارکرد مثل نقاط روی قطب نما هستند به طوری که خود در مرکز قرار دارد و به جهت خاصی متمایل است اما از هر چهار نقطه به عنوان راهنما استفاده می کند.

 

بیشتر بخوانیم :

نظر یونگ در مورد رشد شخصیت

پویش های شخصیت از منظر یونگ

 درآمدی بر نظریه یادگیری اجتماعی راتر

سطوح روان از دیدگاه یونگ- بخش اول

سطوح روان از دیدگاه یونگ- بخش دوم

روش های تحقیق یونگ

ارزیابی نظریه یونگ/برداشت از انسان

 روان درمانی درمانجو مدار راجرز

 اصول تبعی حامی سازه های شخصی

 نظر میشل در خصوص سیستم شخصیت شناختی-عاطفی



+ 2
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.