سومین فیلسوف حوزه ملطی آناکسیمنس بود. تئوفراستوس او را دستیار و شاگرد آناکسیمندر معرفی کرده است. وی نوشته هایی نیز داشته است که قطعه کوچکی از آن باقی مانده است، نظریه آناکسیمنس، در نگاه نخست چنین مینماید که بازگشتی آشکار از مرحله ای است که آناکسیمندر به آن رسیده است.
کوشش آناکسیمنس نیز مانند فیلسوف سلف خود این بود که اصلی مادی برای چیزها جستجو کند و از میان عناصر مادی هوا را چونان اصل نخستین هستی (آرخه) برمیگزیند و همه چیز حتی خدایان و ملکوتیان نیز زاییده های گوناگون آن به شمار می روند. وی میگوید که هوای بیکران و نامحدود اصل نخستین یا ماده المواد که از آن چیزهای پدید آینده و آنها که هستند و خواهند بود و چیزهای خدایی و خدایان همه به وجود می آیند و بقیه چیزها از زاییده آنها و شکل هوا چنین است: چون در متعادل ترین حال باشد، از چشم پنهان است اما به وسیله سرما، گرما، نمناکی و حرک آشکار می شود.
همیشه در حرکت است زیرا چیزهای دگرگون شونده هرگز بدون حرکت دگرگون نمی شوند. هوا در اثر غلیظ یا رقیق تر شدن به شکل های گوناگون آشکار می شود زیرا پراکنده و رقیق است، آتش می شود، بادها نیز هوای غلیظ شده اند، ابر هم از هوا ساخته می شود و این چون باز غلیظ تر شود آب پدید می آید. چون غلیظ شدگی باز هم بیشتر شود، خاک و در نتیجه حداکثر غلظت سنگ ها به وجود می آیند. در ننتیجه قطعی ترین علت های پیدایش اضداد سرما و گرما هستند.
خدا و هوا
نکته شایسته توجه دیگر در فلسفه آناکسیمنس همانندی میان هوا و مفهوم خداست. آناکسیمنس خدا را هوا معین کرد که پدید می آید و عظیم و نامحدود است و همیشه در حرکت. باید دانست که مقصود آناکسیمنس از این توصیف، نیروهایی است که عناصر و اجسام را در برگرفته اند. وی علت همه موجودات را به هوای محدود نسبت داد نه وجود خدایان را نفی کرد و نه درباره آنان خاموش ماند، با وجود این معتقد نبود که هوا ساخته ایشان است بلکه خود آنان را ساخته هوا معرفی کرد.
بدین سان آناکسیمنس نیز چون فیلسوف پیش از خود هیچگونه انگیزه غیر طبیعی را پایه کار خود قرار نمی دهد، بلکه با دلیری میگویدکه نه تنها خدایان آفریننده و سازنده اصل نخستین هستی نیستند، بلکه خود زاییده آن اند یعنی آنان هم از هوای نامحدود و جاویدانی که همه چیز را در بر گرفته است، پدید آمده اند. کار و کوشش فیلسوفان ملطی جنبه خداناباوری نداشته است. بنیاد این فیلسوفان، شناخت جهان مادی به وسیله تعلیل و تجربه عینی است و این کوش هنوز به مرحله ای نرسیده بود که رنگ مادی و برون ذهنی خود را از دست بدهد و جنبه درون ذهنی یابد.
جهان شناسی
آناکسیمنس می گوید: در اثر غلیظ شدگی هوا، پیش از هر چیز، زمین پدید آمد، کاملاً مسطح و در نتیجه سوار بر هواست. مسطح بودن زمین علت ایستادن آن است زیرا زمین هوا را نمی شکافد بلکه آن را مانند سرپوشی می پوشاند، کاری که آشکارا اجسام دارای سطح می کنند.
نظر وی در این باره چنان که پیداست، با نظر آناکسیمندروس به کلی جداست، زیرا آناکسیماندر زمین را استوانه ای شکل و معلق در هوا می دانست. اما آناکسیمنس پیدایش این ستارگان و اجرام آسمانی را بر اثر صعود بخارها از زمین به فضای بالا و رقیق شدن و به صورت آتش درآمدن آنها می داند که مانند خود زمین بر هوا قرار دارند. به نظر وی ماه و خورشید نیز از زمین پدید آمده اند. جنس خورشید از خاک است که در اثر حرکت سریع خود سخت گرم شده و آتش گرفته است. اما خورشید به زیر زمین نمی رود بلکه در پشت ارتفاعات زمین از چشم ما پنهان می شود. شاید منظور او از قسمت های بلدتر زمین، کوه های شمالی زمین باشد که در افسانه های یونانی به وجود آنها اشاره شده است.
ارسطو در کتاب درباره پدیده های هوایی می نویسد: آناکسیمنس تبیین دقیقی از رنگین کمان ارائه کرد: وقوع رنگین کمان به سبب آن است که اشعه خورشید بر ابر ضخیم یا هوای غلیظ و انبوده شده می افتد. در اینجاست که قسمت درونی آن که بر اثر اشعه خورشید سوخته است سرخ به نظر می آید در حالی که قسمت دیگر به علت غلبه رطوبت تیره رنگ است. زمین هنگامی که تر شده است یا خشکیده است، شکسته و شکافته می شود و به وسیله توده های خاکی بدین سان سقوط می کند، تکان می خورد. بنابراین زمین لرزه ها در دوره های خشکسالی زمین خشکیده می شود و شکاف برمیدارد و در اثر آب های بیش از اندازه، مرطوب می گردد و از هم پاشیده می شود.
بر روی هم کوشش آناکسیمنس این بوده است که همه پدیده های هوایی و علت و چگونگی روی دادن آنها را هماهنگ با نظریه اساسی خود درباره هوا توضیح دهد. وی می گوید همانگونه که روح ما که هواست، تن ما را مقتدرانه به هم نگه می دارد به همان سان نفس و هوا نیز نظام جهانی را در برمیگیرد.
آیا مقصود این است که جهان نیز مانند انسان نفس می کشد یا این که هوا را معادل روح آدمی در جهان می شمارد؟ به هر حال پس از طالس این دومین اشاره به روح در فلسفه پیش از سقراط است، شاید بتوان گفت که منظور آناکسیمنس این است که جهان را هوا از هر سو فراگرفته و آن را به هم نگه داشته است، بی آنکه دیده شود، به همان گونه که روح نیز پیکر ما را فراگرفته و بدان قوام بخشیده است بی آنکه به نظر آید و این درست با نظریه اصل نخستین آناکسیمنس هماهنگ است.
فرهنگ فلسفه پروگرس آناکسیمنس ملطی را چنین توصیف کرده است که آناکسیمنس فیلسوف ماتریالیست، دیالکتیکی اندیش خودرو، هل ملیطه و شاگرد آناکسیمندر بود. بنا به نظریه وی همه اشیا از ماده نخستین یعنی هوا پدید می آیند و به آن بازمیگردند. هوا، بیکران، ابدی و متحرک است.
هنگامی که متمرکز شود نخست ابر، سپس آب و سرانجام زمین و صخره را تشکیل می دهد. هنگامیکه رقیق می شود به آتش تبدیل می گردد. در اینجا آناکسیمنس مفهوم گذار از کمیت را بیان می دارد. هوا، همه چیز را در بر میگیرد. آن روح و آن واسطه مشترک جهان های بی پایان عالم است. آناکسیمنس تعلیم داد که ستارگان آتش اند ولی ما گرمای آنها را احساس نمی کنیم زیرا آنها خیلی دور و بعید اند (آناکسیمنس ستارگان را نزدیک تر از سیارگان قرار داد). تبیین کسوف و خسوف خورشید و ماه به وسیله آناکسیمنس به حقیقت نزدیک بود.
آناکسیمنس را آخرین و مهم ترین فیلسوف ایونیا (ملیطه) می دانند. کوشش اساسی آنها همان است که گذشت: توضیح هستی و جهان مادی از راه پدیده ها و مطالعه و یافتن سرچشمه و ریشه ای یگانه برای تمامی پدیده های جهان.
بیشتر بخوانیم:
مکتب ملطی (طبیعت شناسان) – طالس
مکتب ملطی (طبیعت شناسان) – آناکسیمندروس