امروز: دوشنبه, ۰۳ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۲۷ ذو الحجة ۱۴۴۶ قمری و ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ میلادی
سه شنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
۳
PNAZAR
نسخه چاپی

فلسفه دین از منظر هیوم

فلسفه دین از منظر هیوم
به گزارشتمیم نیوز

نوشته های هیوم درباره دین عبارتند از : 1-ردّ دلایل عقلانی وجود خدا از سوی متکلمان سده های میانه که دکارت از آنها برای اثبات کوگیتو سود جسته بود؛ 2- انکار .

یزدان شناسی عقلائی ای که اکثر فیلسوفان و متکلمان روزگار هیوم، در لندن، ادینبورو، پاریس و مستعمرات جدیدی که بعدها ایالات متحد آمریکا را تشکیل دادنند جذب آن شده بودند.

دین: 1- حمله هیوم به دلایل عقلانی وجود خدا

در مورد دلایل کلاسیک وجود خدا از طریق عقل، هیوم تمامی آنها را مردود شناخت. عقل نمی تواند چیزی را درباره هستی، درباره امور واقع اثبات کند. او فقط می تواند دلایل منطقی و ریاضی مندی را ارائه دهد که بتواند فقط درباره هم بستگی تصورات به ما بگوید.

وجود خدا تصوری نه بدیهی و خودپیدا و نه حقیقی منطقاً اثبات شدنی است. می توان بدون تناقض با خود وجود خدا را منکر شد. از این رو هیوم سه برهان دکارت را برای اثبات وجود خدا به چالش گرفت.

دو برهان نخست دکارت درباره وجود ذات باری برهان های علّی بودند. برمبنای این دو برهان خداوند چونان یگانه علت تصور من از او و تصور وجود من چونان جوهر اندیشنده است. ما اما نه تاثری حسی از خداوند چونان علت و نه هیچ تاثری از جوهر اندیشنده چونان معلول داریم.

وانگهی در هر دو این دلایل علّی وجود خداوند، دکارت بر تصور روشن و متمایز تکیه می کند که علت باید واجد آن باشد به همان گونه واقعیت چونان معلول آن باید داشته باشد. این تصور که برای دکارت روشن و متمایز بود که هیچ ذهن معقولی نمی توانست در آن شک کند، برای هیوم به کلی بی معناست و نمی تواند نه پای عقلانی و نه تجربی برای علیت فراهم کند.

و اما دلیل سوم دکارت برای اثبات جود ذات باری که در تامل پنجم ارائه داد، برهان هستی شناختی است که از آنسلم قدیس در سده یازدهم اقتباس شده است. این برهان از تصور فطری ما درباره خداوند چونان دارنده تمامی کمالات و بنابراین ضرورتاً دارای کمال وجود است با این نتیجه که ذات باری وجود دارد.

هیوم برای ابطال این برهان پیش از هر چیز به یاد ما می آورد که فیلسوف تجربی جان لاک قبلاً نشان داده است که تصورات فطری اصلاً وجود ندارد، ما فقط دارای تصوراتی هستیم که از تجربه تاثرات مان به ما می رسد.

برهان هستی شناختی آنسلم قدیس درباره وجود خداوند مدعی است که تصور خدا برای عقل خود پیدا و بدیهی است: خداوند دارای همه کمالات است، او همه دانا و همه توانا و مهربان است و بنابراین نمی تواند دارای کمال وجود نباشد.

هیوم به این برهان با آزمون تجربی تصورات پاسخ می دهد: اگر تاثری در تجربه نباشد، تصور بی ارزش و بی معناست، اما می توان تاثرات حسی از یک وجود فراطبیعی نداشت و بدین گونه تصور وجود خدا نمی تواند آزمون تجربی را بگذراند.

هیوم به کسانی که سعی کره اند وجود خدا را با استفاده از این برهان هستی شناختی اثبات کنند بی رحمانه حمله می برد. شما از کجا می دانید که خدا دارای این صفات است؟ تاثرات حسی هر یک از این صفات کجاست؟

او می گوید تصورات ما فراتر از تجربه ما نمی روند. ما از صفات الهی هیچ تجربه ای نداریم. من نیاز ندارم از قیاس خود نتیجه بگیرم. شما می توانید خودتان نتیجه بگیرید و بنابراین هیوم برهان هستی نشاختی کلاسیک را که می خواهد از طریق عقل ثابت کند که خدا ناشی از تصور فطری و بدیهی وجود است باطل می شناسد.

دین: 2- حمله به خداشناسی عقلانی

یک برهان کلاسیک وجود خدا که دکارت از آن استفاده نگرد، برهان طرح است. این کوشش باستانی وجود خدا از طریق عقل در سده چهارم توسط آگوستین قدیس و در سده سیزدهم توسط توماس آکیناس صورت گرفت که بر نظم، هماهنگی و زیبایی شگفت انگیزی که در سرتاسر طبیعت حکمفرماست استوار است.

نظم نمی تواند برآیند تصادف باشد بلکه تنها ناشی از نقشه یک طراح است. از این مقدمات استدلال می شود که خدا چونان هوشمندی واجب این نظم هماهنگ شگرف طبیعت را به سود بشریت طراحی کرده است.

این برهانی بود که هیوم به مثابه مهم ترین و گسترده ترین برهان وجود خداوند در عصر روشنگری رای به ابطال آن داد. پیش از این تاریخ هرگز تصویری از نظمی باشکوه از عالم جسمانی و مادی که توسط ماشین جهانی نیوتن و پیشرفت سریع در کشفیات علمی و اختراعات فنی مستند و مستدل شده بود، وجود نداشت.

ساعت واره آسمانی سیارات، ساعت واره گردش خون در تن انسانی، ساعت واره حرکت تمامی اجسام روی زمین، کارکرد قوانین طبیعت اند و نظم هماهنگ عالم را فراهم می سازند. علم فقط آغاز مشاهده ابعاد این هماهنگی پهناور بود. چه مدرکی از هماهنگی، انتظام، نیکخواهی برای بشریت، از طرح کلی عالم می توانست بهتر از قوانین علم باشد و مدرک دیگری در ذهن عصر روشنگری برای اثبات اینکه یک استاد هوشمند، یک استاد طراح این ماشین ضرورتاً وجود دارد و اینکه این نیکخواه همه دانا و همه توانا خداست مورد نیاز بود.

این صورتی بود که عصر نیوتن به برهان طرح، به برهان عقلانی اثبات خدا می داد چونان تنها منبع ممکن طرح و ترتیب هماهنگ تمامی بخش های عالم. برهان طرح اعتقاد اصلی آیین مسیحی جدیدی شد که دئیسم یا خداباوری عقلانی خوانده می شد، نگرش دینی ای که با مباهات خود را بر فقط عقل استوار کرد و وحی الهی و توسل به ایمان، به پیامبران و به معجزات را چونان نامعقول و یاوه برای عصر مدرن علم مردود شناخت.

دئیسم می طلبید که مفهوم خداوند با غقل و با علم انسجام یابد. دئیست ها می گفتند قوانین ضروری طبیعت و نظم ضروری متناظر با آن دلیل کافی است، در واقع آن بهترین دلیل وجود خداوند است.

شوق تمامی عمر هیوم بی اعتبار ساختن برهان طرح بود که قلب آیین دینی دئیسم به شمار می رفت. او در کتاب خود مناظره درباره دین طبیعی از شکل مناظره افلاطونی سود جست که در قالب آن نیرومتد ترین ضربه را به خداباوری طبیعی وارد کرد.

سه کاراکتر نقش های یک مومن بسیار پارسا و ارتودکس را در مسیحیت ایفا می کنند، دئیستی که از یک دین طبیعی عقلانی، استوار بر علم دفاع می کند و شکاکی که که هر دو آنها را باطل می داند.

صدای هیوم از طریق فیلو شکاک به گوش می رسد ک با طنز و شوخی به ویژه دئیست را که مدعی است دینی عقلانی، طبیعی دارد به ستوه می آورد. فیلو می گوید که تاثرات حسی ما، پایه تمامی شناخت علمی ماست و آنها هیچ گواهی برای این ادعا نمی دهند که کائنات کاملاً به سامان و هماهنگ است و نیز چنین نظمی را چنان که آن نشان میدهد تضمین نمی کنند که ادامه خواهد داشت.

افزون بر این تحلیل هیوم از علیت نشان داد که نظم علت و معلولی درون کائنات چیزی جز اتصال دائمی تاثرات ما نیست. تصور روشنگری که قوانین علمی طبیعت، مطلق، ثابت، ضروری و به طور ابدی حقیقی هستند باید بر نظریه علیت هیوم رها گردد. در نتیجه تصور انتظام کامل و هماهنگ طبیعت از هیچ تاثر حسی مشتق نمی شود و تصوری بی معناست.

اما این ادعا که ذهنی آگاه، طراحی عالی، یعنی خداوند، جهان را طراحی کرد و عالماً و عامداً به سود بشریت در نظر گرفت، این بر چه پیوندی از تاثرات استوار است؟ از آنجا که ما تاثراتی از خداوند چونان طراح جهان نداریم، نمی توانیم حتی ادعا کنیم که طراح واحدی در آغازیدن جهان دست اندرکار بوده است.

عده زیادی از مردم در ساختن یک کشتی یا در تهیه یک قانون اساسی برای یک دولت، شرکت دارندف چرا تصور نکنیم که در ساختن جهان کار خدایان متعدد بوده است؟ از سوی دیگر چرا لازم است فرض کنیم که جهان ماشینی است که به دست هوشمند باشعوری ساخته شده است؟ چرا از طریق فرآیندهای طبیعی حرکت و رشد فراهم نیامده؟ فلیو می گوید جهان به طور ساده بیشتر شبیه یک جانور یا گیاهی است تا یک کبریت یا یک دستگاه بافندگی.

وانگهی هیوم می گوید به جهان دقیق بنگرید و ببینید که آیا کار معماری قدر قدرت و صددرصد صلاحیت دار است؟ هر گاه معماری خانه یا کاهی را به شما نشان داد که درآن عمارت یا آپارتمان راحت و مطلوبی یا کاخی را به شکا نشان داد که در آن عمارت یا آپارتمان راحت و مطلوبی نبود، یعنی پنجره ها، بخاری ها، درها، معجرها، پله ها و تمام اقتصاد ساختمان منبع سروصدا، سرگردانی، کوفتگی، تاریکی و شدت گرما و سرما باشد مسلماً شما طرح را نکوهش می کنید، شما ادعا خواهید کرد که اگر معمار مهارت و جسن نیت می داشت ممکن بود تمامی یا اکثر این ناراحتی ها را پیش نمی آورد.

و در جهان انسانی هیوم می گوید: شما شاهدی پیدا خواهید کرد که آن را طراحی ماهر و نیکخواه و دوست داشتنی طرح کرده باشد؟ پس چگونه شما سیه روزی، درد و رنج و پلیدی را در زندگی انسانی توضیح می دهید؟

به پیرامون این کائنات بنگرید، این مخلوقات زنده را کمی دقیق تر نظاره کنید، که چگونه با یکدیگر دشمنی می کنند و به نابودی یکدیگر برمیخیزند، چقدر برای تماشاگر تحقیرآمیز و نفرت انگیز است، یک طبیعت کور، بدون توجه یا مراقبت پدر و مادری، بچه های افلیج و ناقص را پس می اندازد.

این برهان ها در مناظره در باب دین طبیعی و نیرومندترین هجمه بر دین خداباوری طبیعی عصر روشنگری بود. سرانجام چنان که رسم  او بود، این پرسش را پیش آورد که پس چرا مردم این ا عتقاد نادرست به وجود خداوند را برمبنای برهان طرح می پذیرند؟

هیوم می گوید به دو علت آنان این اعتقاد را در اوان کودکی می آموزند و نیز از طریق اجتماعی شدن که آنا به حفظ آن ادامه می دهند. اما چگونه می توان توضیح داد که این اعتقادها به کودکان انتقال می یابد؟ خاستگاه اعتقادات دینی کدام است؟

 پاسخ هیوم این است که خاستکاه اعتقاد ترس است. ترس از مرگ  همراه با میل به فناناپذیری، ترس از بسیاری صورت های سیه روزی انسانی. ریشه های دین در احساسات انسانی است.

 

بیشتر بخوانیم:

 نظریه شناخت هیوم

 تحولات فرهنگی در قرون وسطی متاخر

 هابرماس آخرین بازمانده مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی

 لوکیانوس؛ روشن بین انتقادی عهد باستان

 سقوط خود

 نگاهی به دیباچه پدیده شناسی روح به قلم هگل

 مساله شناخت



+ 3
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.