در فیلم آنا (Anna) ساخته لوک بسون، زنی جوان و زیبا به دلایلی مجبور میشود تا به یک آدم کش بینالمللی تبدیل شود. درواقع او همانطور که اهداف تعیین شده خود را یکییکی از میان برمیدارد، درعینحال، برای آزادی خودش هم تلاش میکند.
ساشا لوس، مدل مشهور روسی بازیگر نقش اصلی فیلم است. هلن میرن که او را با « ملکه » به خاطر خواهید آورد، دیگر بازیگر فیلم است. کیلین مورفی، ستاره سریال « پیکی بلایندرز » نیز در فیلم حضور دارد. لوک ایوانز بسیار پرکار در سالهای گذشته که او را با فیلمهای « سریع و خشمگین » و « دیو و دلبر » به خاطر می آوریم، بازیگر نقش مکمل فیلم است.
لوک بسون، کارگردان مشهور فرانسوی و سازنده آثار مشهوری همچون « عنصر پنجم » و « لئون » که در چند سال گذشته آثارش یکی پس از دیگری در گیشه با شکست مواجه شده و اتهامات جنسی علیه او نیز وضعیتش را به مراتب بغرنج تر از هر زمان دیگری کرده است. او در تلاش است با ورودی دوباره خود را ثابت کند. نتیجه این ورود دوباره فیلم آنا ست.
داستان فیلم Anna درباره دختری به همین نام است که معتاد مواد مخدر محسوب میشود و در وضعیت روحی و فیزیکی خوبی به سر نمیبرد. این معضلات باعث شدهاند که او از زندگی ناامید شده و با یک پیشنهاد، وارد شغل جاسوسی شود.
داستان در پرده اول به خوبی پیش میرود و سعی میکند تعلیق مد نظر کارگردان را حفظ کند: انتظار بیننده برای پیچش داستانی و ورود به دنیایی جدید. ساختار داستانی فیلم Anna هم بر همین اساس شکل گرفته. یعنی داستان یک خط را پیش میبرد، در نقطه نهایی پرده فلشبک میزند و همان خط را از زاویه دیگری به تصویر میکشد. این شیوه بیشتر از اینکه با خلاقیتش بیننده را درگیر داستان کند، معضلاتی به همراه دارد که باعث شده فضای ذهنی مخاطب فرسنگها با جو مد نظر کارگردان و نویسنده فاصله داشته باشد. به محض این که مخاطب با یک خط داستانی (برای مثال درباره رفتن آنا به فرانسه) ارتباط برقرار کرده و سپس پیچش ناگهانی و تأثیرگذاری را مشاهده میکند، صفحه سیاه شده و ناگهان با متن «شش ماه قبل» نمایان میشود. به همین دلیل، حدود دو ساعتی که فیلم را تماشا میکنید، با مجموعهای از «شش ماه قبل»ها یا «سه ماه قبل»ها طرفید و در نهایت هم از دنبال کردن خط داستانی ناامید میشوید.
معمولاً در آثار اکشن، بخش زیادی از موفقیت فیلم بر دوش بازیگر نقش اصلی فیلم است. « جان ویک » و حتی « بلوند اتمی » از دسته آثاری هستند که بخش زیادی از موفقیت شان مدیون بازیگران نقش اصلی شان بوده. اما در اینجا مدل روس، ساشا لوس، یک عامل سقوط بزرگ برای فیلم بوده است. بازیگری که سازندگان خیلی کاری با خودش و هنر بازیگری اش نداشته اند و فقط لنز دوربین را بر روی اجزای بدنش بالا و پائین می برند!
فیلم اشاراتی هم به تمایلات همجنس خواهانه شخصیت اصلی داستانش دارد که هیچ ربطی به خودِ داستان ندارد؛ در عین حال که فیلمساز تاکید دارد که به آن اشاره ای کند!
زمانی که فیلم Anna در آن جریان دارد، همان برهه زمانی ویژهای است که موسیقیهای الکتریک در حال جلب نظر مخاطبان مختلفی بودند و در مسیر نوینی قرار گرفته بودند. در این فیلم هم از همان موسیقیها استفاده شده و سعی شده همان اتمسفر خلق شود.
اما در کمال تعجب یک بی تجربگی و یک اشتباه فاحش را می بینیم، داستان فیلم در سال ۱۹۸۵ شروع میشود ولی تمام المانهای فیلم متعلق به امروز است. ماشین ها، نمایشگرهای ال ای دی و داشتن لپ تاپ که وصل به اینترنت شود در سال ۱۹۸۵ در شوروی بود که آنا در آن فرم عضویت پر می کند. اگر کسی حتی بعد از فروپاشی شوروی به آنجا سفر کرده باشد متوجه خواهد شد که داشتن چنین چیزهایی برای ثروتمندهای شوروی هم محال بود. همچنین لپ تاپ مجهز به پورت usb که رییس kgb در سال ۱۹۹۰ داشت در حالیکه usb هنوز اختراع نشده بود. همچنین در هتلی که آنا اولین قتلش رو در پاریس احتمالا درسال ۱۹۸۸ انجام میدهد به سراغ هارد دیسک می رود ، بجای نوار vhs
نکته مثبتی که طی تماشای آنا با آن برخورد میکنید، به تصویر کشیدن زیبای جهان ظالم پس از جنگ سرد است.
به غیر از مدیر ارشد KGB که هلن میرن به شیوهای مثالزدنی و بینظیر نقش آن را ایفا کرده، دیگر کاراکترها تقریبا حرف چندانی برای گفتن ندارند و فقط برای جلو بردن موقتی داستان استفاده میشوند. مانند شخصیتی که توسط لوک ایوانز بازی شده. او کسی است که ورود به دنیای جاسوسی را به آنا پیشنهاد میدهد و در ادامه به عنوان معشوقه او معرفی میشود.
شخصیت دیگری که روندی مشابه را طی میکند، کاراکتری است که کیلین مورفی آن را بازی کرده. این شخصیت در ابتدای داستان به صورتی گذرا معرفی میشود و پس از آن در پرده ابتدایی هیچ نقشی ندارد. سپس، به طور ناگهانی او را در میانه داستان میبینیم و هویت او برای ما مشخص میشود. این فاصله زمانی را میتوان یک مزیت دانست. داستان، شخصیتی که پیشتر معرفی کرده را به نحوی غافلگیرکننده، مجددا به کار میگیرد و به حال خود رها نمیکند. از طرفی، همچنان هم به دلیل کنار گذاشته شدن وی، مخاطب پس از معرفی مجدد تأثیر زیادی نمیگیرد و مدتی طول میکشد تا برای بار دوم درگیر مسائل مختلف شخصیتی او شویم.
در یک جمع بندی باید گفت فیلم Anna از آن دسته آثاری است که تریلرهایشان وعده فیلم بسیار برتر و جذابتری را میدهند و محصول نهایی، در ارائه المانهایی که وعده داده، شکست میخورد. انتظار میرفت لوک بسون با این اثر به دوران اوجش بازگردد و حرفهای جدیدی را در ژانر اکشن جاسوسی ارائه دهد. اما آنا رونوشتی از فرمول موفق آثار دیگر خود بسون و دیگر کارگردانان محسوب میشود که در همین عمل هم نتوانسته موفق عمل کند.
بیشتر بخوانیم:
جزیره شاتر (shutter Island)، جایی که هرگز به آنجا سفر نخواهید کرد!
کارول (Carol)؛ روایت عشق دو زن