رمان فلسفی بار هستی نوشته میلان کوندرا است که با بیان نافذ و گیرای خود ذهن خواننده را تا پایان کتاب درگیر مفهوم هستی می کند. میلان کوندرا با ترکیب روانشناسی، فلسفه و داستان، تأثیرگذارترین اثر خود را خلق کرده است.
تاکید کتاب بیشتر بر این نکته است که زندگی سبک و مانند یک خط مستقیم است و تنها یک بار اتفاق می افتد پس تشخیص خوب از بد یا قضاوت، یک امر کاملاً بی معنی است.
داستان روایت خطی و مستقیمی ندارد. در بار هستی ما سرگذشت هر یک از افراد را می بینیم و همزمان درگیر مسائل اجتماعی و سیاسی مانند جنگ روسیه و چک در سال 1968 نیز هستیم. داستان در دورانی موسوم به بهار پراگ جریان دارد.
ترزا و توما دو شخصیت اصلی داستان هستند که ما دائماً شاهد کشمکش های درونی و بیرونی آنها هستیم. ترزا مدام خیانت های توما را می بیند و دچار اضطراب و تردیدهای درونی بسیار است که این اضطراب خود را به صورت کابوس های شبانه نمایان می کند. از طرفی با سرگذشت مادر ترزا آشنا می شویم و رویارویی و نگاه ترزا را به زندگی از همان ابتدا می بینیم.
توما نیز پزشک حاذقی است که با وقت گذرانی با معشوقه هایش سعی دارد به تعادلی در زندگی دست بیابد. توما نیز پس از شکست در زندگی اول و برخورد با ترزا در پی اتفاقات شش گانه، با شرایطی مواجه می شود که برای خودش نیز تازگی دارد. از طرفی رابطه او با سابینا بخش دیگری از زندگی و اتفاقات را رقم می زند.
با وجود بار فلسفی رمان، با پیچیدگی روبرو نیستیم و از همان ابتدا خواننده درگیر داستان و فضای آن می شود و دائما از خود درباره روح زندگی می پرسد. نام اصلی کتاب سبکی تحمل ناپذیر هستی بوده که مترجم برای روان تر شدن و درک بهتر خواننده فارسی زبان آن را به بار هستی برگردانده است. البته نا گفته نماند نام اصلی کتاب پس از مطالعه معنی خود را آشکار می کند و شاید دیگر دلیلی که مترجم نام بارهستی را برگزیده همین امر بوده باشد.
رمان در هفت فصل به شرح بارهستی زندگانی می پردازد: 1- سبکی و سنگینی، 2- تن و روان، 3- کلمه های نامفهوم، 4- تن و روان، 5- سبکی و سنگینی، 6- راهپیمایی بزرگ، 7- لبخند کارنین
مانند هر کتاب پرمفهوم و گیرای دیگر، از روی کتاب بار هستی نیز فیلمی در سال 1988 ساخته شده است به نام the unbearable lightness of being به کارگردانی فیلیپ کوفمان و بازی ژولیت بینوش در نقش ترزا و دنیل دی لوئیس در نقش توما.
میلان کوندرا نقش رمان را در زندگی بشر و آینده او بسیار با اهمیت می داند. به اعتقاد او، رمان باید ارزشمند ترین جنبه های فرهنگ بشری را پاس دارد و همواره و وفادارانه» به یاری انسان شتابد تا «جهان زندگی به دست فراموشی سپرده نشود. هدف اصلی رمان، کاوش در موقعیت انسان است، و هر رمان جدید باید به کشف جزئی نا شناخته» از هستی امکان دهد، وگرنه از تاریخ خود بیرون می افتد. پایان کار رمان نشانه از میان رفتن ارزشهای معطوف به انسان و بخصوص اندیشه آزاد و اصیل خواهد بود.
لینک کوتاه: https://b2n.ir/986255
بیشتر بخوانیم: