« کشتار » ساخته « پولانسکی » ،براساس نمایشنامه ایی به نام « خدای کشتار » به قلم « یاسمینا رضا » ساخته شده است.
تصمیم « پولانسکی » برای تبدیل این نمایشنامه بسیار پر محتوا به یک فیلم سینمایی، ریسکی بود که کمتر کارگردانی می توانست آن را قبول کند، چراکه امروزه به جز مخاطبان خاص پسند سینما، کمتر کسی را می توانید پیدا کنید که از فیلمی با محیط بسته و خفقان آوری مانند « کشتار » استقبال کند!. به عبارت ساده تر شاید بتوان « کشتار » را به نوعی « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟ » زمان حاضر دانست که تمام اتفاقات آن در یک محیط بسته رخ می دهد. اما « پولانسکی » در برابر این گمانه زنی ها ایستادگی کرد تا سرانجام فیلمش به مرحله اکران رسید و تحسین منتقدان را به همراه داشت.
پسربچه ایی 11 ساله به نام زاخاری کوان ( الویس پولانسکی ) جدیداً با یک عدد چوب ، چنان ضربه ایی به دهان دوستش اتان لانگستریت ( الیوت برگر ) زده که دو دندان این پسربچه از جایش درآمده است!. این دعوای خشن سبب می شود تا پدر و مادر اتان ( به ترتیب « جان سی . ریلی » و « جودی فاستر » ) با احترام کامل از پدر و مادرِ زاخاری ( به ترتیب « کریستوف والتز » و « کیت وینسلت » ) دعوت بعمل آورند تا به خانه شان آمده و درباره این اتفاق با یکدیگر صحبت کنند. لحظه مورد نظر فرا می رسد و دو خانواده در فضایی سرشار از فرهنگ و تمدن ، در کنار یکدیگر می نشینند و سعی می کنند با منطق و مستندات، مشکل پیش آمده را حل و فصل کنند. اما این بحث های متفکرانه در ادامه جایش را به دعوا مرافه های بچگانه ایی می دهد که عمل زشت بچه ها، در مقابل آن اصلاً به چشم نمی آید.
ظرافت کار نویسنده این اثر(خانم یاسمینا رضا) در این است که گفتگویی را خلق کرده که خیلی شبیه گفتگوی روزمره است ولی به شدت ذهنی است و هدف آن باز کردن موارد و مسائل شخصیتها و اختلاف درونی افرادی است که در زندگی یاد گرفته اند خود را به ظاهر با ادب نشان دهند و این تفاوتها را پنهان کنند.این آدمها به تدریج درون خود را نمایان می کنند به طوری که در ابتدا هرکدام با ظاهر روشنفکرانه خود را به رخ یکدیگر می کشند و پز اصول اعتقادی و معلومات هنری می دهند. این با نشانه ها و مثالهایی که در خود فیلم به نمایش در می آید مصداق پیدا می کند مثلا خانمی که در باره حوادث دارفور کتاب می نویسد و یا تلفنی که شخصیت کریستوفر والتس به آن جواب می دهد،در مورد افتضاح یک شرکت داروسازی بزرگ است.اما همه این پٌزهای روشنفکری در واقع پوششی روی واقعیت درونی آدمهاست که تماشاگر آن را با بازی دیالوگها و به نوعی رقص گفتگوها دریابد و این همان تغییر عواطف و همدستی با یکدیگراست.
در قستمهایی از فیلم زن و شوهرها گاهی باهم علیه زن و شوهر دیگربرای دفاع از فرزندشان همدست می شوند.بعد درجایی می بینیم که زن ها علیه شوهرانشان با هم همدستند و باردیگراین زن با شوهر دیگری علیه آن دونفر دیگر همدست می شوند.شکی نیست برای دریافت این همدستی ها می بایست از دیالوگ هایی قوی استفاده کرد و ظرافت آن همین دیالوگهاست.این رقص گفتگوها که خانم رضا نوشته و آنچه معلوم است این که این زن و شوهرها که ابتدا هرکدام به صورت زوج های همدست با هدف های مشترک و ظاهرا خوب و لباسهای آراسته و مدروز،خیلی خویشتن دارباهم شروع می کنند و بعد هرکدام به تنهایی و البته عریان ازلحاظ عاطفی آن جا را ترک می کنند.به قولی خانم رضا این آدمها را از القاب و ظواهر و سایر متعلقاتشان یکی یکی عریان می کند.یعنی ذات تنها و ترسوی آنها را نشان می دهد.اوخطی را نشان می دهد که درواقع تمدن را از وحشی گری و ذاتی آدمها جدا می کند.
تیمی که « پولانسکی » در « کشتار » جمع کرده، شامل بهترین بازیگران سالهای گذشته هالیوود به حساب می آید که هرکدام از آنها به تنهایی می تواند ضامن فروش یک فیلم باشد. نکته جالب درباره تیم بازیگران « کشتار » این است که تفکیک بندی معمول در بین آنها انجام نشده و خبری از حضور نقش مکمل و یا نقش اول در بین آنها نیست چراکه تمام بازیگران همه جا در کنار یکدیگر حضور دارند و به کمک هم فیلم را به جلو هدایت می کنند.
« جودی فاستر » در یکی از نقش آفرینی های متفاوتش در دنیای بازیگری ، به خوبی از عهده اجرای شخصیت پنه لوپه برآمده است. پنه لوپه شخصیتی به شدت جدی است که رفتار اطرافیان برای او بسیار اهمیت دارد و تا جایی که امکان داشته باشد، سعی می کند بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارد. « جودی فاستر » در اجرای این نقش که اتفاقاً شباهت زیادی به خودِ او هم دارد، بسیار موفق عمل کرده است.
« کیت وینسلت » نیز در نقش نانسی قابل باور است. نانسی زنی بسیار محترم و مهربان است که هر مردی آرزوی در کنار او بودن را دارد، اما در ادامه متوجه می شویم که او از ازدواجش راضی نیست و پس از مصرف الکل هم که دیگر آن روی سیاه او نمایان می شود!. خوشبختانه تغییر شخصیت نانسی در این فیلم به آهستگی و با منطق کامل صورت می گیرد و جای هیچ انتقادی را برای تماشاگر بر جای نمی گذارد.
« کریستوف والتز » در اجرای نقش آلن کاملا وسواس به خرج داده و بازی اش در این فیلم شایسته تقدیر است. آلن وکیلی است که دائما سرش در موبایلش است و معلوم هم نیست دقیقاً چه از جان این موبایل می خواهد.
« جان سی . ریلی » هم نقش مایکل را ایفا می کند. مایکل مردی صلح جو هست که در جنگ و دعواهای ایجاد شده سعی می کند تا طرفین را به آرامش دعوت کرده و از آنها بخواهد تا به یکدیگر احترام بگذارند. البته در ادامه که مشکلاش با همسرش مشخص می شود، یکی می بایست خودِ او را کنترل کند.
یکی از تحسین برانگیزترین امتیازات « کشتار » فیلمبرداری فوق العاده آن است. « پولانسکی » با کمک این فیلمبردار چیره دستش « پاول ادلمن »، موفق به خلق قاب های تصویری بی نظیری شده که به لذت تماشای چند باره آن می ارزد. چون داستان « کشتار » در یک محیط کاملاً بسته اتفاق می افتد به همین جهت تصویربرداری یکی از سخت ترین بخش های تولید این نوع فیلمهاست. یکی از ویژگی های برجسته فیلمبرداری « کشتار » در این است که شما می توانید عکس العمل بازیگران را در زمانی که اصلاً در فیلم حضور ندارند در آیینه ببینید!. به نظر می رسد که « پولانسکی » با اینکار می خواسته تا مخاطب فیلمش، حتی یک لحظه از بازی بازیگران را از دست ندهد و به عبارتی دیگر،کاملاً آنها را حس کند.
نکته جالب درباره کارگردانی « پولانسکی » این است که وی پیش از آغاز فیلمبرداری به تمامی بازیگران فیلمش اعلام کرده بود که می بایستی تمام متن را از حفظ باشند و یکبار هم به صورت تمرینی کل فیلم را بازی کنند! این شیوه چندان در بین فیلمسازان مرسوم نیست اما گویا بازیگران این فیلم همگی از این تصمیم استقبال کرده و متن را کاملاً حفظ کرده بودند. دلیل « پولانسکی » برای انجام این کار، تسلط بر عکس العمل های متقابل بازیگران بوده که فضا را به شدت به تئاتر نزدیک کرده است . در واقع تماشای « کشتار » مانند این است که شما در حال تماشای یک تئاتر 4 نفره هستید که در آن هیچ بازیگری به حال خود رها نشده و در حال انجام کاری است.
بیشتر بخوانیم:
کارول (Carol)؛ روایت عشق دو زن
ملکه شطرنج (the queen's gambit)؛ زمانی که شطرنج مهیج می شود