امروز: شنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ ربيع الأول ۱۴۴۶ قمری و ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی
شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۲:۴۲
۳
PNAZAR
نسخه چاپی

معماری در یونان باستان

معماری در یونان باستان
به گزارشتمیم نیوز

خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی در خور خانه های شاهانه نداشتند  و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمان های بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاه های ساده برای نگهداری از تندیس های خدایان شان ساخته می شدند.

هر روز به ساختن این ساختمان ها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمان ها یا زیارتگاه ها مجسم گردانند. پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین معنی که تا اندازه ای در تزئیتن ساختمان ها تا اندازه ای در بازگویی بخشی از صفات خدایی که نمادش درون معبد گذاشته می شد و تا اندازه ای نیز به عنوان یک پیشکش نذری مورد استفاده قرار گرفت. اما یونانیان خودساختمان را نیز گونه ای پیکره می پنداشتند که شکلی انتزاعی دارد و از نیروی پیکره برای مجسم ساختن صفات انسانی برخوردار است.

اهمیت نافذ معبد پیکره دار و نقش الهام بخش آن در زندگی همگامی را با برگزیدن نقطه ای مرتفع، غالباً برفراز تپه ای مشرف یا مسلط به شهر آکروپولیس، برای ساختمانش، مورد تاکید قرار می داد. همچنان که ارسطو تاکید کرده است: محل ساختمان معبد باید نقطه ای باشد که از همه طرف دیده شود و مقام فضیلت را حقاً بالا ببرد و برپیرامونش مسلط باشد.

 احترامی که یونانیان برای معبد و نبوغ پایه گذارانش قائل می شدند ، در سخن افلاطون بازتاب یافته است: خدایان و معابد به راحتی پیدا و ساخته نمی شوند، و بر پا داشتن آنها کار عقلی پرتوان است.

معابد اولیه از چوب ساخته می شدند و با گذشت زمان، شکل چوبی آنها تدریجاً دگرگون شد و مصالحی ماندگار چون سنگ آهک و گاه مرمر به کار گرفته شدند. مرمر گران بود ولی کوه های سنگ مرمر بسیار نزدیک بودند: هومتوس در شرق آتن با سنگ آبی-سفیدش؛ پنتلیکوس در شمال شرق آتن با سنگ سفید براقش که مخصوصاً برای کنده کاری مورد استفاده قرار می گرفت؛ و جزایر آیگینا مخصوصاً پاروس که مرمرهای دارای کیفیت های گوناگون را به مقادیر بسیار زیاد در اختیار هنرمندان قرار می دادند.

معبد یونانی، از لحاظ نقشه، شباهت نزدیکی به تالار بارگاه میسنی دارد و حتی در پیشرفته ترین شکل این معبد، سادگی بنیادی ساختمان تالار مزبور به چشم می خورد. یک اتاق یا دو اتاق تودرتو (مقصوره) بدون پنجره، با یک در و یک رواق با دو ستون بین دیوارهای پیش آمده (ستون های بین دو جرز) یا ستون بندی خلفی (ستون بندی بی دیوار) یا ستون بندی خلفی و قدامی یا هر یک از این نقشه ها که به وسیله یک ردیف یا دو ردیف ستون بندی محاط شده باشند.

آنچه بیش از همه در نقشه های یونانی ها توجه ما را به خود جلب می کند، نظم و فشردگی و تقارن آن است که مثلا در نقطه مقابل گروه بندی های بی نقشه معابد مصری قرار دارد. تفاوت در حس تناسب توسط یونانی ها و کوشش شان برای رسیدن به شکل های کمال مطلوب بر حسب رابطه های منظم عددی و قواعد هندسه است.

در این نقشه ها می توان نوعی جهش یا فرارویی از واحدهای بسیار ساده به واحدهای بغرنج تر را بدون هیچگونه تغییر بنیادی در نوع واحدها یا طرز گروه بندی آنها دید. زیرا معماری یونانی، همچون موسیقی کلاسیک، یک تم یا مضمون ساده مرکزی دارد که مجموعه ای از شکل های بغرنج اما همیشه مفهوم تر از بطن آن فراروییده اند و با مقایسه ای دیگر می شود گفت که نقشه معبد همانند آن اختراع بزرگ دیگر یونانیان یعنی هندسه است که قضایا و دیگر استنباطات جنبی آن از یک مجموعه اصول متعارف ساده و اولیه استنتاج می شوند.

پافشاری یونانیان بر نظم ریاضی راهنمای آزمایشگری های ایشان در دست یافتن به تناسب های موجود در نقشه معابد شد. معابد پیشین متعلق به دوره کهن غالباً دراز و باریک بودند که نسبت میان دیوارهای خلفی و قدامی با دیوارهای پهلویی تقریباً یک به سه بود. نقشه های متعلق به دوره کلاسیک پسین و دوره هلنی به نسبت یک به دو نزدیک شدند ولی هیچگاه دقیقا یک به دو نبودند، دیوارهای پهلویی معابد دوره کلاسیک غالباً کمی بیش از دو برابر دیوارهای خلفی و قدامی بودند همین نسبت در معابد هلنی کمی کوتاه تر می شد.

تناسب در معماری و پیکرتراشی و هارمونی در موسیقی، در ذهن یونانی تقریباً پدیده های واحد می نمودند و به بیان درست تر تجسمی از نظم کیهانی بودند، همچنان که زندگی خوب و منطقی چنین می نمود. توصیف بلندی ساختمان یونانی از پی به بالا با اصطلاحات ستون، سکو و روبنا یا اسپر بیان می شود؛ این گونه ترکیب و روابط میان سه جز یا واحد را شیوه می نامند. سه شیوه ای که معماران یونانی پدید آوردند تا اندازه ای برحسب جزئیات ولی عمدتاً برحسب تناسب های نسبی اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر شیوه ای برای منظوری خاص به کار گرفته می شد و مفاهیم متفاوتی را مجسم می کرد. کهن ترین شیوه های قابل فرمول بندی در معماری یونانی عبارت بودند از شیوه دوریک متعلق به سرزمین اصلی یونان و شیوه یونیک متعلق به آسیای میانه و جزایر دریای اژه. شیوه کورنتی بعدها رواج یافت.

معماری یونان باستان

ستون ها که بر یک سکو یا پایه پله دار نهاده شده اند بر حسب نوع هر شیوه از دو یا سه جزء تشکیل می شوند:
بدنه ستون که سطحش با شیارهای عمودی (قاشقی ها) پوشیده شده است؛ سرستون ؛ و در شیوه یونیک و کورنتی پاسنگ یا پایه ستون.

ارتفاع بدنه ستون هر قدر بیشتر شود تدریجاً از قطر ستون کاسته می شود و انحنای ظریفی در نیمرخ آن پدید می آید (تحدب خوش تناسب)؛ بالای ستون در شیوه دوریک با یک یا چند خط افقی (گلویی سرستون) که مقدمه گذار به سرستون هستند مشخص می شود. سرستون از دو جزء تشکیل میشود، که جزء پایینی (بالشتکی) بر حسب شیوه متغیر است: در شیوه دوریک محدب و بالش مانند است ، در شیوه یونیک کوچک است و زیر تکیه گاهی قرار می گیرد که به مارپیچ های تومار مانندی منتهی می شود و در شیوه کورنتی بر ارتفاعش افزوده می شود و اساساً به شکل تزئینی برگ کنگری در می آید و همچون یک ناقوس وارونه کار گذاشته می شود.

بخش بالایی که در همه شیوه ها دیده می شود سنگی تخت و چهارگوش است که مستقیماً در زیر اسپر یا پیشانی قرار می گیرد. اسپر از سه بخش تشکیل می شود: حاشیه حمال یا تکیه گاه و فشار گیر اصلی که مستقیماً بر روی سرستون ها گذاشته می شود؛ کتیبه و طرّه یا لبه برجسته و افقی بام که با دو طرّه شیب دار دیگر مثلثی پدید می آورد که سنتوری را در خود می گنجاند. حاشیه حمال در شیوه های یونیک و کورنتی غالباً به سه ردیف قالبسنگ روی هم نهاده تقسیم می شود.

کتیبه در شیوه دوریک به دو بخش سه ترکیها و چهارگوشهای تزئینی تقسیم می شود و در شیوه یونیک روبار می ماند تا زمینه یکپارچه ای برای نقش های برجسته گردد.

معابد شیوه دوریک ظاهری تناورانه دارند و ستونهای شان محکم و بر سکو یا صفحه پله دار نهاده شده اند. شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین، جسیم و جدی دوریک، شیوه سبک، تشریفاتی و به مراتب تزئیناتی تر به نظر می رسد. ستون ها در این شیوه باریکترند و روی پاسنگ های برجسته کاری شده ای نهاده شده اند. خیاره ها یا قاشقی های ستون شیوه دوریک با لبه های تیز به هم می رسند ولی قاشقی های ستون شیوه یونیک تخت هستند. البته آشکارترین تفاوت های موجود بین این سه شیوه در سرستون هاشان است: سرستون دوریک ساده و بی تزئین است و سرستون های یونیک و کورنتی شدیداً تزئین یافته اند.

در روزگار باستان شیوه های دوریک و یونیک به عنوان شیوه های مذکر و مونث در مقابل یکدیگر قرار داده می شدند. شیوه کورنتی تا سده 5 ق.م به وجود نیامده بود و در این زمان به عنوان شکلی طبیعی که در تاریکی درون معبد رشد یافته باشد به ظهور رسید لیکن شیوه کورنتی تا روزگار اقتدار رومیان، رواج نیافته بود. از رنسانس به بعد و تقریبا تا پیش از اواخر نیمه دوم سده 20، چنین پنداشته می شد که معماری دنیای غرب در اصل نمایشی از زیبایی پالوده این شیوه های معماری بوده است.

انتخاب نقاط معینی برای قرار دادن اجزای معماری، احتمالاً از سنتی ساختمانی که به استفاده از اجزای چوبی مربوط می شود ناشی شده است. مثلا بسیاری از بخش های شیوه دوریک ظاهراً واگردان هایی از یک شیوه معماری چوبی کهن به معماری سنگی هستند.

یکی از ویژگی های شیوه دوریک را می توان واگردان ستون چوبی اصلی به ستون سنگی تلقی کرد: سازماندهی و تقسیم کتیبه به چهارگوش های تزئینی و سه ترکی ها. سه ترکیها به احتمال زیاد از انتهای تیرهای عرضی متکی بر تیر افقی اصلی یا حاشیه حمال منشعب می شدند. در این حالت چهارگوش های تزئینی بر جاهای خالی بین سرتیرها در بنای چوبی اصلی نقش می بستند.

تزئین پیکری که نقش مهمی در طراحی معبد ایفا می کرد، در بخش فوقانی ساختمان یعنی کتیبه و سنتوری ها متمرکز شده بود. فقط پیکره ای بود که با رنگ های شاد و قرمز و آبی با ریزه کاری های سبز، زرد، سیاه و احتمالاً طلایی رنگ آمیزی می شد و در بخش هایی از ساختمان به کار گرفته می شد که کارکرد یا وظیفه ساختمانی نداشتند یا سابقاً مورد مصرف ساختمانی بوده اند. این مخصوصاً در مورد شیوه دوریک صدق می کند که در آن از پیکره فقط برای تزئین نقاط خالی چهارگوش های تزئینی و سنتوری ها استفاده می شد.

معماران یونیک از این لحاظ زیاد سخت گیری نمی کردند و دلشان می خواست کل کتیبه و گاهی حتی پاسنگ های ستون ها را تزیین کنند. در برخی موارد پیکره های زنان (کارباتیدها) را به جای ستون های مزبور می نشاندند و این کاری بود که معمار دوریک احتمالاً انجام نمی داد. طراح با استفاده از رنگ می توانست رابطه های میان اجزای ساختمان را روشن تر بنمایاند، از شدت براقی سنگ در برخی نقاط بگیرد و زمینه مناسبی برای کار گذاشتن پیکره تزئینی پدید آورد. گرچه حقیقت دارد که از رنگ برای تاکید کردن و کاستن از آن چیزی استفاده می شد که می توان سادگی عریانش نامید.

معماری یونانی عمدتاً بر تعیین حدود مشخص تکیه داشت. این فرض با این اصل متعارفی آغاز می شود که از خود حدود یاد شده هیچگاه نباید تجاوز شود، همیشه باید چیری در درون آن وجود داشته باشد و هیچگاه نباید گنگ باشد. این شیوه معماری تجسمات حدودی تدوین شده بودند که به عنوان واقعیت هایی کارکردی در برابر دید مردم قرار داشتند. برای هنرمند یونانی استفاده از سطوح به شیوه هنرمند مصری از ستون های غول آسای خویش استفاده ی کرد، قابل تصور نبود.

خود ساختمان یعنی معبد یونانی به شکلی که در واقعیت دیده می شد می بایست از وضوح اثبات اقلیدسی برخوردار می شد. این را نه فقط نقشه، تصویر قائم و تزئین کارکرد افزای آن بلکه ساختمان بی ملاط آن نیز اثبات می کند و ظاهراً گواهی بر این مدعاست که معماران یونانی به معاید ساخت خویش نه به عنوان ساختمان بلکه به عنوان تکه های عظیمی از یک پیکره می نگریستند.

انتخاب محل ساختمان جنبه پیکری آن را تقویت می کرد. معابد یونانی بر خلاف معابد مصری رو به فضای باز ساخته می شدند. مراسم دینی در مذبح های مقابل معبد برگزار می شد و در درون آن نیز پیکره مورد پرستش و احتمالاً یادگارهای پیروزی، غنایم جنگی و خزانه را نگهداری می کردند. کیش های فردی طرد و آیین های همگانی تشویق می شدند به همین علت معمار، تمام تلاش ها و توجهش را بر نمای بیرونی ساختمان و سطوح آن متمرکز می ساخت تا معبد مذکور را به یادگاری شایسته و ماندنی برای خدا تبدیل کند.

نسبت های مورد مطالعه دیوارها و نقاط خالی، نور و سایه در ستون بندی و تاکیدهای ملایم اسپر، شکلی پیکروار از بطن توده چهارگوش معبد پدید می آورد. تاریخ معماری یونانی، تاریخ تلاش های تزلزل ناپذیر هنرمندان برای نمایاندن شکل معبد با رضایت بخش ترین نسبت ها و ابعاد است.

معماری یونان باستان
معبد باسیلیکای پستوم

باسیلیکای پستوم در جنوب ناپل، به حدود 550 ق.م مربوط می شود و نمونه ای از سبک دوریک کهن به شمار می رود. اسیلیکای پستوم معبدی است دور ستونی با ستون های سنگین و تحدب خوش ترکیب برجسته، فواصل فشرده، سرستون های بزرگ، جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستون ها را به طرز متناسبی کوتاه می نمایاند. این اجزای شیوه مزبور تدریجاً دستخوش تغییراتی می شوند و سرانجام ترکیبی سبک تر، بلندتر و شکوهمندتر پدید می آورند.

سنگینی طرح و باریکی فضاهای بین ستون ها احتمالاً دلیل ساختمانی دارد. معماران در این دوره نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده شان اطمینان داشته باشند و به همین علت، منطقاً بر دامنه ضریب اطمینان کارشان افزودند. در گوشه ستون بندی باسییکا شاهد بزرگتر شدن سرستون های بالشی شکل و افزایش فوق العاده سطح اتکا به نسبت فواصلی که به وسیله قالب سنگ های حمال پل بندی شده اند هستیم.

ستون ها از قطعه سنگ هایی بی ملاط ساخته شده اند. این قطعه سنگ ها با میخ ها یا گیره های زانویی شکل فلزی به یکدیگر متصل شده اند تا از چرخیدن یا جابجا شدن شان جلوگیری شود. از لابلای ستون های باسیلیکا می توان معبد هرا را که در مجاورت آن است و نزدیک به هشتاد یا نود سال پس از آن ساخته شده و ستون هایش نسبت هایی مفاوت با نسبت های باسیلیکا دارند، مشاهده کرد.

هنر یونانی چه از لحاظ شکل های پیکری و چه از لحاظ معماری به اتکای منطقی خاص تکامل می یابد و به سوی نتیجه ای پیش می رود که در عین حقیقی بودن رضایت بخش نیز هست. برخی از کهن ترین ستون ها بی نهایت باریک بودند و بر فرازشان سرستون هایی جسیم کار گذاشته شده بودند.

بر قطر بدنه ستون ها، در اندک مدتی افزوده شد و آنها را به شکل ستون نوع باسیلیکا در آورد زیرا معماران به دنبال رابطه ای درست تر و بهتر بین بدنهستون و سرستون می گشتند. از آن به بعد شکل های پیوسته پالوده تر شدند، بدنه ستونها باریکتر، تحدب شیارها ظریفتر، سرستونها کوچکتر و اسپر سبکتر شدند. نسبت های نهایی کلاسیک، نسبت هایی کمال مطلوب پنداشته می شدند که در ورای آنها هیچ تهذیب یا اصلاح دیگری امکان نداشت.

معماری باستانی یونان
معبد هرا

درمعبد هرا در پستوم با آنکه اصلاحاتی در شکل ستون های آن به عمل آمده ولی ستون ها همچنان جسیم اند و فاصله میان شان بسیار کم و فشرده است. این معبد زمانی به پا داشته شد که شیوه دوریک در سرزمین اصلی یونان به نسبت های کلاسیکش دست یافته بود. بین دستاوردهای معماری در سرزمین اصلی یونان و اقتباس این دستاوردها در ایتالیا و سیسیل یک فاصله زمانی وجود داشت به طوری که در معماری مستعمرات،محافظه کاری ولایتی معمول و مختص سبک های دور از منبع الهامشان در پایتخت یا مرکز فرهنگی، خودنمایی می کند.

در نقشه ساختمانی و مقطع معبد هرا ویژگی چشمگیری در ساختار ستون های داخلی به چشم می خورد زیرا این ستون ها از ستون های بیرونی یا پیرامونی بلندترند. هر یک از دو ردیف ستون های کوچک دوریک که سقف بر روی آن قرار می گیرد از دو مجموعه ستون تشکیل می شود، یک مجموعه بر رجی سنگی نهاده شده که بر مجموعه ستون های زیرین قرار دارد. این پایه ای بود که ستون های دوریک برای نگه داشتن سقف بر آن نهاده می شدند و دلیلش ظاهراً این بود که ردیف تنهایی از ستون های بزرگ مانند ستون های باسیلیکا، باعث کژنمایی مقیاس می شود و در درون مقصوره های نسبتاً کوچک بی تناسب و سخت به نظر می رسد. بعدها مساله نگه داشتن سقف با استفاده از ستون های یونیک یا کورنتی در داخل حل شد زیرا این ستون های به نسبت قطرشان از ستون های دوریک بلندتر بودند.

یکی از کهن ترین بناهای یونیک در یونان، گنج خانه سیفونسیها در دلفی است که تقریبا در 530ق.م  ساخته شد. با آنه این بنا هیچگونه ستون یونیک ندارد و وظیفه نگهداری سقف را پیکره های ستونی انجام میدهند از ویژگی متمایز کننده شیوه یونیک که در اینجا به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن ظاهر می شود، برخوردار است.

کاریاتیدها با آن جامه های زیبا و نیمرخ های بسیار مضرس شان هیچگاه نمی توانستند در متن معمای دوریک با آن خطوط خشک و بی توجهش به تزیین، بگنجند اما همچنان که از معبد ارختئوم آتن برمی آید نیازهای معماری می تواند نیمرخ های کاریاتیدها را آرام بنمایاند و معمار و پیکرتراش می توانند برای آفریدن متقاعدکننده ترین جلوه ستونی با مضمون پیکره ادمی به جای پایه یا ستون نگهدارند عمودی دست به دست یکدیگر بدهند.

 

بیشتر بخوانیم:

 شیوه هندسی و پیشرفت در نقاشی انسان در دوره کهن یونان

هنر و معماری مصری

 معماری در دوره اتروسک چگونه بود؟



+ 3
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.