امروز: یکشنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شعبان ۱۴۴۶ قمری و ۰۹ فوریه ۲۰۲۵ میلادی
یکشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۰۰
۱
PNAZAR
نسخه چاپی

ارزیابی کلی نظریه اریکسون و برداشت وی از انسان

ارزیابی کلی نظریه اریکسون و برداشت وی از انسان
به گزارشتمیم نیوز

اریکسون نظریه خود را عمدتاً بر پایه اصول اخلاقی و نه لزوماً علمی بنا نهاد. او از نقاشی وارد روان شناسی شد و اعتراف کرد که دنیا را بیشتر از چشمان یک هنرمند می بیند تا یک دانشمند.

اریکسون یک بار نوشت که چیزی جز روشی برای نگریستن به اوضاع و احوال برای ارائه ندارد. کتاب های او ذهنی و شخصی هستند و شاید همین به جذابیت آنها می افزاید. با این حال نظریه اریکسون را باید به وسیله ملاک های علمی نه اخلاقی یا هنری ارزیابی کرد.

اولین ملاک نظریه مفید، توانایی آن در تولید پژوهش است و ما نظریه اریکسون را در رابطه با این ملاک تا اندازه ای بالاتر از متوسط ارزیابی می کنیم. برای مثال موضوع هویت خود به تنهایی صدها تحقیق به بار آورده است و جنبه های دیگر مراحل رشد اریکسون مانند صمیمیت در برابر انزوا و زایندگی به علاوه کل چرخه زندگی، تحقیقات تجربی فعالی را برانگیخته است.

به رغم این پژوهش فعال، ما نظریه اریکسون را از نظر ملاک ابطال پذیری متوسط ارزیابی می کنیم. بسیاری از یافته های به دست آمده از پژوهش را می توان با سایر نظریه ها نیز توجیه کرد.

نظریه اریکسون از لحاظ توانایی در سازمان دادن دانش عمدتاً به مراحل رشد محدود می شود. این نظریه به مسایلی مانند صفات شخصی یا انگیزش نمی پردازد، نقطه ضعفی که توانایی آن را در معنی دادن به آنچه در حال حاضر درباره شخصیت انسان مشخص شده است، کاهش می دهد.

نظریه اریکسون از نظر رهنمودی برای اقدام یا عمل کردن، رهنمودهای کلی متعددی در اختیار می گذارد، اما توصیه خاص کمی رائه میدهد. این نظریه در مقایسه با سایر نظریه ها، از لحاظ توصیه روش هایی برای پرداختن به میانسالات و سالخوردگان تقریباً عالی است.

دیدگاه های اریکسون درباره پیری برای افرادی که در رشته پیری شناسی کار می کنند، مفید بوده است و نظرهای او درباره هویت خود در کتاب های روان شناسی منظور می شوند. علاوه بر این برداشت های او از صمیمت در برابر انزوا و زایندگی در برابر رکود برای مشاوران زناشویی و سایر افرادی که به روابط صمیمانه در بزرگسالان علاقمند هستند، حاوی اطلاعات با ارزشی است.

ما نظریه اریکسون را از لحاظ همسانی درونی بالا ارزیابی می کنیم، عمدتاً به این علت که اصطلاحات به کار رفته برای نام گذاری بحران های روانی-اجتماعی مختلف، نیروهای بنیادی و آسیب های اساسی، بسیار دقیق انتخاب شده اند. زبان انگلیسی زبان اصلی اریکسون نبود و استفاده گسترده او از واژه نامه، هنگام نگارش، دت واژه گزینی او را افزایش داده است. با این حال مفاهیمی مانند امید، اراده، هدف، عشق، مذاقبت و غیره به صورت عملیاتی تعریف نشده اند.

از نظر ملاک سادگی یا ایجاز، ما این مرحله را متوسط ارزیابی می کنیم. دقت اصطلاحات این نظریه، امتیاز آن است، اما توصیف مراحل روانی-جنسی و بحران های روانی-اجتماعی، مخصوصاً در مراحل آخر به روشنی نشده اند. علاوه بر این اریکسون از اصطلاحات متفاوت و حتی مفاهیم متفاوتی که نظریه رشد او را تشکیل می دهند، استفاده کرد. این ناهماهنگی از سادگی نظریه او می کاهد.

برداشت از انسان

اریکسون چه برداشتی از انسان داشت؟ آیا چرخه زندگی توسط نیروهای بیرونی تعیین می شود یا اینکه افراد در شکل دادن شخصیت و زندگی شان حق انتخاب دارند؟

اریکسون مانند فروید جبرگرا نبود اما به اراده آزاد هم اعتقاد عمیقی نداشت. موضع او در این رابطه میانه است. با اینکه فرهنگ و تاریخ شخصیت را تا اندازه ای شکل می دهند اما افراد از مقداری کنترل بر سرنوشت خود برخوردارند. افراد می توانند هویت خودشان را جستجو کنند و فرهنگ و تاریخ آنها را کاملاً محدود نمی کند. در واقع افراد می توانند تاریخ و محیط شان را تغییر دهند.

دو تن از افرادی که اریکسون به تاریخچع روانی آنها پرداخت، یعنی مارتین لوتر و ماهتما گاندی، تاثیر عمییقی بر تاریخ جهان و بر محیط خودشان داشتند. همین طور هر کسی این توانایی را دارد که چرخه زندگی خودش را تعیین کند.

در رابطه با بعد بدبینی در برابر خوشبینی، اریکسون بیشتر خوشبین بود. با اینکه آسیب های اساسی می توانند بر مراحل اولیه رشد حاکم باشند، اما انسان ها در مراحل بعدی الزاماً محکوم به ادامه دادن وجود بیمارگون نیستند. با اینکه ضعف هایی در اوایل زندگی، کسب کردن نیروهای بنیادی را برای فرد دشوارتر می سازند اما این فرد باز هم می تواند در هر مرحله از زندگی تغییر کند. هر تعارض روانی-اجتماعی از ویژگی سازگار و اخلالگر تشکیل می شود. هر بحرانی را می توانی به نفع عنصر سازگار، صرف نظر از راه حل های گذشته برطرف کرد.

اریکسون به طور مشخص به مساله علیت در برابر غایت نگری نپرداخت اما نظر او درباره انسان، حاکی است که افراد بیشتر تحت تاثیر نیروهای زیستی و اجتماعی قرار دارند و نظر آنها درباره آینده تاثیر کمتری بر ایشان دارد. هرکسی محصول لحظه تاریخی خاص و موقعیت اجتماعی به خصوص است. با اینکه افراد می توانند هدف هایی را تعیین کنند و سعی کنند به آنها دست یابند اما نمی توانند به طور کامل از نیروهای علیتی قدرتمند آناتومی، تاریخ و فرهنگ بگریزند. بنابراین ما اریکسون را از نظر علیت بالا ارزیابی می کنیم.

موضع اریکسون در بعد چهارم یعنی عوامل تعیین کننده هشیار در برابر ناهشیار درهم است. شخصیت فرد قبل از نوجوانی عمدتاً توسط انگیزش ناهشیار شکل می گیرد. تعارض های روانی-جنسی و روانی-اجتماعی درچهار مرحله اول رشد، قبل از اینکه افراد هویت خود را به طور جدی تشکیل داده باشند، روی می دهند. افراد به ندرت از این بحران ها و نحوه ای که شخصیت را شکل می دهند آگاهند. اما از نوجوانی به بعد افراد معمولاً از اعمال خودشان و بیشتر دلایل نهفته در آنها آگاه هستند.

بدیهی است که نظریه اریکسون بیشتر اجتماعی است تا زیستی، هرچند که آناتومی و سایر عوامل فیزیولوژیکی در رشد شخصیت را نادیده نمی گیرد. هر حالت روانی-جنسی ای، عنصر زیستی آشکاری دارد با این حال زمانی که انسان ها در مراحل هشت گانه پیش می روند تاثیرات اجتماعی به طور فزاینده ای نیرومندتر می شوند.

بعد ششم در مورد برداشت از انسان، بی همتایی در برابر شباهت هاست. اریکوسن بر تفاوت های فردی بیشتر از ویژگی های همگانی تاکید داشت. با اینکه افراد در فرهنگ هی مختلف به ترتیب یکسانی هشت مرحله رشد را طی می کنند، اما تفاوت هایی در آهنگ گذراندن این مراحل وجود دارد. هرکسی بحران های روانی-اجتماعی را به شیوه منحصر به فردی حل می کند و هر فردی از نیروهای بنیادی به شیوه ای استفاده می کند که خاص خودش است.

 

بیشتر بخوانیم:

روان شناسی اریکسون

روان شناسی فروید

 نظر مزلو درباره انگیزش

 فرد آینده کیست؟ بررسی نظریه شخصیت سالم راجرز

 رابطه گرایش مذهبی با سلامت روانی



+ 1
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.