در طول جهان این رمان مضمون هایی چون سرنوشت آزاد و تقدیری از پیش تعیین شده مورد بررسی قرار می گیرند. بحث این است که آیا مردم خود سرنوشتشان را تعیین میکنند و تصمیماتشان در زندگی از سر اختیار است یا داستانی از پیش تعیین شده را زندگی می کنند ( یعنی تقدیری از پیش نوشته شده)؟
این فلسفه ها و تفکرات متضاد در ارتباط با جنگ و همچنین به شکلی وسیعتر، در ارتباط با تصمیماتی که مردان و زنان در زندگیشان می گیرند، بررسی می شوند. تنش موجود این دو مساله در اعمال ما، به صورتی ویژه از طریق تصمیماتی که ناپلئون و پییر میگیرند به نمایش در می آیند، مخصوصاً در بخش پایانی رمان که بخشی طولانی هم هست به تفصیل بررسی می شوند و ارتباط بین سرنوشت آزاد و سرنوشتی غیرقابل اجتناب به بحث کشیده می شود.
مفهوم آزادی در تصمیم گیری، مساله مرکزی این مباحثه است و رمان می خواهد بگوید که این مساله پیچیدهای است و آزادی بستگی به موقعیتی دارد که در آن قرار میگیریم. این زمانی روشن تر می شود که پییر به این تشخیص می رسد که اگر اسیر باشد احساس آزادی بیشتری دارد تا اینکه یکی از اشراف ثروتمندی باشد که دستشان در انتخاب هایشان بازتر است.
تاریخ
بازگویی گذشته و روایت و بازسازی حقایق مفروض تاریخی همچون رویدادهایی که آدولف تیر تاریخ نگار نگاشته است، در این رمان مورد بررسی قرار می گیرند.این مساله هم بحث می شود که اشغال مسکو و عقب نشینی روسیه به دور از هرگونه جلال و شکوهی بوده است. به جای اینکه برای درک قوانین تاریخ تنها روی یک فرمانده تمرکز کند، هم مستقیم و هم به صورتی ضمنی میخواهد بگوید که می توان درک روشن تری از رخدادهای طبیعی داشت وقتی که به بررسی بخشهای کوچک آن بپردازیم. این بخش ها از تاریخ و رویدادها بسیار مهم هستند مثلا وقتی میفهمیم آتش جنگ چگونه روشن و بر انگیخته شده است.
اصلاح و باز سازی
اشاره به مضمون بازسازی (تولدی دوباره) در این اثر به صورتی متناوب ادامه می یابد. هم پییر و هم آندره در طول رمان میخواهند از نو متولد شوند و اقدام به نوعی بازسازی کنند. این حس در پییر ابتدا از طریق فراماسون ها و بعداً در تمایل و آرزویش برای کشتن ناپلئون نمود پیدا می کند. شاهزاده آندره پس از مرگ همسرش لیزا در پترزبورگ، در جنگ به دنبال این تولد دوباره می گردد . عشق این دو شخصیت به ناتاشا نمادی است از پایان جستجویشان برای معنا و تولدی دوباره؛ به صورتی که به شکلی از حقیقت برسند.
این احتمال هم هست که بتوان تا حدی مدعی شد سوختن و نابودی مسکو موقعیت وشرایط تولدی دوباره برای مردم روسیه باشد. حال و آینده میتواند متفاوت باشد اگر مردم متناسب با مشکلات موجود عمل کنند و گذشته را به خاک بسپارند.
بیهودگی
این مضمون بارها در رمان تکرار می شود و در اعمال ناپلئون و دیدگاه خیلی از شخصیتهای دیگر که مرتبط با نوع زندگی شان است، مورد نقد قرار میگیرد. بیهودگی به عنوان سطحی نگری و غیاب ارزش ها توصیف میشود و در ارتباط با زندگی مطرح می شود به شکلی که پییر مداوم به دنبال پیدا کردن شیوه جایگزین بهتری است. ناتاشا هم که مرتکب اشتباه میشود وقتی از شاهزاده آندره با شرافت به خاطر آنتولی خودخواه و نادرست رو می گرداند.
نقد بیهودگی و بیارزشی تنها وسیلهای برای تحقیر اشرافیان بی مغز و کم عقل نیست، بلکه جنبهای اخلاقی و فراگیر در کل اثر را تشکیل می دهد. زندگی سطحی و فاقد ارزش ها سزاوار نکوهش است به ویژه وقتی که در مسائل مربوط به زندگی آناتولی، هلن و پدرشان شاهزاده واسیلی مطرح می شود.
جنگ
همانطور که از عنوان اثر مشخص است، جنگ پس زمینه اصلی رمان است. اعمال شخصیتهای اصلی در طول جنگ روسیه با ناپلئون تحت تأثیر قرار گرفته، محدود و یا نوسازی می شود. این رمان همچنین به نوشتهها و روایت های واقعی از جنگ می پردازد، به ویژه روایت هایی که به جانب داری و بازگویی شکوه ناپلئون بر می گردند.
در این اثر تولستوی نسخه هایی از تاریخ که به توصیف و تمجید تصمیمات افرادی خاص میپردازد را کنار می گذارد و از این رمان برای بیان و بحث این مساله استفاده میکند که جنگ به خاطر مجموعه و ترکیبی از آمال و آرزوهاست که رخ می دهد. نهایتا تولستوی با دقتی بسیار بالا به جزئیات میدان های جنگ، وضعیت و شرایط سیاسی آن زمان روسیه در جنگ با ناپلئون پرداخته است که می توان گفت در تاریخ ادبیات جهان نظیر ندارد.
بیشتر بخوانیم:
پله پله تا ملاقات خدا - عبدالحسین زرین کوب
پسرها و عاشق ها - دیوید هربرت لارنس