در حالی که فروید بر 4 تا 6 سال اول زندگی تاکید کرد، کلین بر اهمیت 4 تا 6 ماه اول تاکید ورزید. از نظر کلین، کودکان زندگی را با لوح سفید آغاز نمی کنند بلکه آن را با آمادگی فطری برای کاهش دادن اضطرابی آغاز می کنند که در نتیجه تعارض بین نیروهای غریزه مرگ و غریزه زندگی به آن دچار می شوند.
آمادگی فطری کودک برای عمل کردن یا واکنش نشان دادن، وجود موهبت نوعی پیدایشی را اقتضا می کند که فروید نیز این مفهوم را قبول داشت.
خیال ها
یکی از فرض های اساسی کلین این است که کودک حتی هنگام تولد از زندگی خیالی فعالی برخوردار است. این خیالها بازنمایی های روانی غرایز ناهشیار نهاد هستند، آنها را نباید با خیال بافی های هشیار کودکان بزرگتر و بزرگسالان قاطی کرد.
زمانی که کلین درباره زندگی خیالی کودکان مطلب می نوشت، منظورش این نبود که نوزادان می توانند افکار را به صورت گفتار درآورند. منظور او صرفاً این بود که آنها از تصورات ناهشیار خوب و بد برخوردارند. برای مثال، معده پر خود و معده خالی بد است.
بنابراین کلین خواهد گفت کودکانی که در حال مکیدن انگشتان به خواب می روند، خیال می کنند که پستان خوب مادر درون آنهاست. همین طور کودکان گرسنه ای که گریه می کنند و لگد پرت می کنند، خیال می کنند که آنها به پستان بد لگد می زنند و آن را نابود می کنند. این عقیده پستان خوب و پستان بد شبیه مفهوم مادر خوب و مادر بد سالیوان است.
زمانی که کودک بزرگ می شود خیالهای ناهشیار مرتبط با پستان، به تاثیر خود بر زندگی روانی ادامه میدهند، اما خیال های تازه تری هم نمایان می شوند. این خیال های ناهشیار جدیدتر توسط واقعیت و آمادگی های فطری شکل می گیرند.
یکی از این خیال ها، عقده ادیپ یا آرزوی کودک برای نابود کردن یکی از والدین و تصاحب کردن جنسی دیگری را دربردارد. چون این خیال ها ناهشیار هستند می توانند متضاد باشند.
برای مثال پسر بچه می تواندخیال کند مادرش را کتک می زند و از او بچه دار می شود. اینگونه خیالها تا اندازه ای از تجربیات پسر بچه با مادرش و تا اندازه ای از آمادگی های همگانی برای نابود کردن پستان بد و جذب کردن پستان خوب ناشی می شوند.
اشیاء
کلین با فروید موافق بود که انسان ها سایق فطری یا غریزه از جمله غریزه مرگ دارند. بدیهی است که سایق ها باید اشیایی داشته باشند. بنابراین پستان خوب شیء سایق گرسنگی و اندام های جنسی، شیء سایق جنسی است و الی آخر.
کلین معتقد بود کودکان از اوایل طفولیت به صورت خیالی و واقعی، با این اشیای بیرونی ارتباط برقرار می کنند. اولین روابط شیء با پستان مادر است اما خیلی زود علاقه به صورت ودست ها که به نیازهای او رسیدگی می کنند و آنها را ارضا می نمایند، گسترش می یابد.
کودکان در حالت خیال فعال این اشیای بیرونی، از جمله آلت تناسلی پدر، دست ها و صورت مادر و سایر اندام های بدن را درون فکنی کرده یا جذب ساختار روانی شان می کنند. اشیای درون فکنی شده، چیزی بیش از افکار درونی درباره اشیای بیرونی است، آنها خیالهای درونی ساختن شیء به صورت عینی و مادی هستند.
برای مثال کودکانی که مادرشان را درون فکنی کرده اند، معتقدند او همواره درون بدن آنهاست. نظر کلین درباره اشیای درونی حاکی است که این اشیا از خودشان نیرو دارند و این شبیه مفهوم فراخود فروید است که فرض می کند وجدان پدر یا مادر به درون کودک منتقل می شود.
مواضع
کلین معتقد بود کودکان همواره درگیر تعارض اساسی بین غریزه زندگی و غریزه مرگ هستند یعنی بین خوب و بد، عشق و نفرت، آفرینندگی و ویران سازی. زمانی که خود (ایگو) به سمت یکپارچگی و به دور از پراکندگی پیش می رود کودکان به طور طبیعی ارضا کردن احساس ها را به ناکام کردن آنها ترجیح می دهند.
کودکان در تلاش خود برای حل کردن این دوگانگی خوب و بد، تجربیات شان را در مواضع یا روش هایی برای برخورد کردن با اشیای درونی و بیرونی، سازمان می دهند. کلین اصطلاح مواضع را به جای مرحله رشد انتخاب کرد تا نشان دهد مواضع پس و پیش می شوند، آنها دوره های زمانی یا مراحل رشد نیستند که شخص آنها را بگذراند.
با اینکه کلین از برچسب های روان پزشکی یا بیمارگون استفاده کرد اما این مواضع را برای نشان دادن رشد اجتماعی بهنجار در نظر گرفت. دو موضع اصلی موضع پارانوئید-اسکیزوید و موضع افسرده است.
موضع پارانوید-اسکیزوید
کودکان در اولین ماه های زندگی با پستان خوب و بد در تماس قرار می گیرند. این تجربیات متناوب خشنودی و ناکامی، وجود خود (ایگوی) آسیب پذیر کودک را تهدید می کند.
کودک میل دارد این پستان را با بلعیدن و در درون نگه داشتن آن کنترل کند. در عین حال، امیال ویرانگرانه فطری کودک، خیال های صدمه زدن به پستان را با گاز گرفتن، دریدن یا معدوم کردن آن می آفریند. خود (ایگو) به منظور تحمل کردن این احساس های متضاد نسبت به یک شیء در آن واحد خودش را تقسیم می کند و قسمت های غرایز زندگی و مرگ آن را حفظ می کند در حالی که قسمت هایی از هر دو غریزه را به سمت پستان منحرف می سازد.
اکنون کودک به جای ترسیدن از غریزه مرگ خودش، از پستان آزاردهنده می ترسد. اما کودک با پستان ایده آل هم رابطه دارد که محبت، آسایش و ارضا تامین می کند. کودک دوست دارد پستان ایده آل را به عنوان محافظی علیه نابود شدن توسط آزاردهنده ها، در درون خودش نگهدارد.
کودک برای کنترل کردن پستان خوب و دفع کردن آزاردهنده هایش موضعی را اختیار می کند که کلین آن را موضع پارانوید-اسکیزوید نامید. کودک این موضع را به عنوان روشی برای سازمان دادن تجربیاتی که احساسهای پارانوید آزاد دین و تقسیم شدن اشیای درونی و بیرونی به خوب و بد را شامل می شوند، اختیار می کند.
به عقیده کلین کودکان موضع پارانوید-اسکسزوید را در 3 یا 4 ماه اول زندگی پرورش می دهند و این زمانی است که برداشت خود (ایگو) از دنیای بیرونی به جای اینکه عینی و واقعی باشد ذهنی و خیالی است. بنابراین احساسات آزاد دیدن، پارانوید محسوب می شوند، یعنی آنها بر اساس هرگونه خطر واقعی یا فوری از جانب دنیای بیرونی استوار نیستند.
کودک باید پستان خوب و بد را مجزا نگهدارد زیرا قاطی کردن آنها خطر نابود شدن پستان خوب و از دست دادن پناهگاه امن آن را به دنبال خواهد داشت. در دنیای اسکیزوید طفل، احساس های خشم و ویرانگری به سمت ستان بد هدایت می شوند در حالی که عشق و آسایش با پستان خوب ارتباط دارند.
البته کودکان برای مشخص کردن پستان خوب و بد از زبان استفاده نمی کنند بلکه آنها برای نسبت دادن ارزش مثبت به تغذیه و غریزه زندگی و اختصاص دادن ارزش منفی به گرسنگی و غریزه مرگ، از آمادگی زیستی برخورداند. این تقسیم کردن پیش کلانی دنیا به خوب و بد، نمونه نخستین رشد بعدی احساسات دودلی یا دوسوگرا نسبت به یک فرد واحد است.
البته احساس های دودلی به جلسات درمانی محدود نمی شوند. اغلب افراد نسبت به کسانی که دوست شان دارند احساس های مثبت و منفی دارند. با این حال تردید هشیار، ماهیت موضع پارانوید-اسکیزوید را نمی رساند.
زمانی که بزرگسالان موضع پارانوید-اسکیزوید اختیار میکنند این کار را به صورت ابتدایی و ناهشیار انجام می دهند. به قول لوگدن آنها خود را به جای شیء فعال به صورت شیء منفعل احساس می کنند.
آنها به جای اینکه بگویند می دانم که او برای من خطرناک است، احتمالاً می گویند: او خطرناک است. سایر افراد احساسهای پارانوید ناهشیار خود را به دیگران فرافکنی می کنند و به این وسیله از تباه شدن خودشان به وسیله پستان بدخواه اجتناب می ورزند. افراد دیگر احساسات مثبت ناهشیار را به دیگری فرافکنی می کنند و آن فرد را عالی و خودشان را پوچ یا بی ارزش می انگارند.
موضع افسرده
تقریباً در ماه پنجم یا ششم، کودک اشیای بیرونی را به صورت کامل در نظر می گیرد و درمی یابد که خوب و بد می توانند در یک فرد واحد وجود داشته باشند.
در عین حال، کودک تصویر واقع بینانه تری را از مادر پرورش می دهد و متوجه می شود که او آدم مستقلی است که می تواند هم خوب و هم بد باشد. در ضمن خود (ایگو) تا اندازه ای رشد کرده است که بتواند برخی از احساسات ویرانگرانه خودش را به جای فرافکنی کردن آنها به بیرون، تحمل کند.
کودک در عین حال تشخیص می دهد که ممکن است مادر دور شود و برای همیشه از دست برود. کودک که از امکان از دست دادن مادر می ترسد دوست دارد از او محافظت کند و او را از خطر نیروهای ویرانگرانه خودش، آن تکانه های آدم خوارانه ای که قبلا به او فرافکنی می شد، مصون نگهدارد.
اما خود کودک به قدر کافی رشد کرده است که تشخیص دهد فاقد توانایی لازم برای محافظت کردن از مادراست، بنابراین از امیال ویرانگرانه قبلی خودش نسبت به مادر، احساس گناه می کند. احساسهای نگرانی در مورد از دست دادن شیء عزیز همراه با احساس گناه درباره میل به نابود کردن شیء آنچه را که کلین موضع افسرده نامید تشکیل می دهد.
کودکان در موضع افسرده تشخیص می دهند که شیء عزیز و شیء نفرت انگیز اکنون یکی هستند. آنها خود را به خاطر امیال ویرانگرانه قبلی نسبت به مادرشان ملامت می کنند و دوست دارند این حملات را جبران کنند. چون کودکان مادرشان را به صورت کامل و در معرض خطر می بینند، می توانند برای او احساس دلسوزی کنند، حالتی که در روابط میان فردی آینده آنها مفید واقع می شود.
موضع افسرده زمانی حل می شود که کودکان خیال کنند آنها خطای قبلی خود را جبران کرده اند و زمانی که نشخیص دهند مادرشان برای همیشه دور نخواهد شد و بعد از هر جدایی برخواهد گشت.
زمانی که موضع افسرده حل می شود کودکان شکاف میان مادر خوب و بد را نزدیک می کنندو آنها نه تنها میتوانند محبت مادرشان را احساس کنند بلکه محبت خودشان را به او نشان میدهند. با این حال حل ناقص موضع افسرده می تواند به بی اعتمادی، سوگواری بیمارگون برای ازدست دادن فردی عزیز و چند اختلال روان پریشی دیگر منجر شود.
بیشتر بخوانیم:
درآمدی کلی بر نظریه روابط شیء /آشنایی با نظریه روابط شیء ملانی کلین
مکانیزهای دفاعی روان کودک از دیدگاه ملانی کلین