اوتو اف.کرنبرگ در وین به دنیا آمد، مدرک پزشکی خود را در سال 1953 از دانشگاه چیل دریافت کرد اما از سال 1957 که به گروه آموزشی کلینیک منینگر واقع در توپکا ملحق شد، در ایالات متحده زندگی کرد. کرنبرگ در مرکز آموزش و پژوهش روان کاوی دانشگاه کلمبیا، روان کاو آموزشی و سرپرست و در دانشکده پزشکی دانشگاه کرنل، استاد روان پزشکی، و در بیمارستان نیویورک-مرکز پزشکی کرنل، مدیر موسسه اختلال های شخصیت بخش وست چستر بوده است.
برخلاف کلین و ماهلر که تقریباً به طور انحصاری با کودکان کار کردند، کرنبرگ عمدتاً با بیماران بزرگسال کار کرد. کار او با بزرگسالان بسیار آشفته باعث شد که مدلی را درباره نحوه رشد کردن کودک سالم و نحوه ای که روابط بزرگسال از تجربیات کودکی به وجود می آید، تدوین کند. او نیز مانند کلین، کار خود را ادامه روان کاوی فروید می داند.
کرنبرگ معتقد است عنصرمهم در آگاهی بافتن از سازمان شخصیت، از شخصیت بسیار آشفته گرفته تا شخصیت سالم، رابطه مادر-فرزند است. روابط شیء سالم اولیه، به خود (ایگو) منجسم، فراخود تنبیه کننده، خود پندارنده باثبات و روابط میان فردی خشنود کننده منجر می شود. روابط مادر-فرزند ناپسند به حالت های خود متناقض و شکل های مختلف آسیب روانی می انجامد.
کرنبرگ در تمام سطوح سازمان شخصیت، واحد های ساختاری مشابه یا روابط شیء درون سازی شده را پیدا کرد یعنی خود انگاره، شیء انگاره، و عاطفه خاصی که خود انگاره و شیء انگاره را تحت الشعاع قرار می دهد. برای مثال امکان دارد کودک در برقراری رابطه با مادر، گاهی تصویر منِ خوب، مادرِ خوب و احساس مثبت عمیق داشته باشد، اما در مواقع دیگر، همین کودک منِ بد، مادرِ بد و عاطفه منفی عمیق را تجربه کند. در این مورد کودک توانسته است جنبه های متناقض خود را با تقسیم کردن خود (ایگو) خویش، مجزا کند. در فرد بزرگسال، تقسیم کردن مدام بیانگر نقص در خود (ایگو) است، اما در کودکان و گاهی در بزرگسالان، تقسیم کردن، دفاع سودمندی علیه اضطراب است.
کرنبرگ حالت های تقسیم شده خود را به مکانیزم های دفاعی درون فکنی و همانند سازی ربط داد. قدیمی ترین و ابتدایی ترین سطح روابط شیء درونی شده، درون فکنی یا بلعیدن کامل شیء انگاره، خود انگاره و عاطفه است که تعامل شیء و خود آن را ایجاد می کند. در این مرحله مقدماتی رشد، تصورات درون فکنی شده نامتمایز هستند و فرآیند تقسیم کردن آنها را مجزا نگه می دارد و کودک را قادر می سازد تصورات، مثلاً مادر خوب و مادر بد را جدا نگهدارد. قسمت عاطفی هر درون سازی اهمیت دارد، زیرا به کودک کمک می کند تصورات را با حالت های احساسی مشابه، ترکیب کند. برای مثال ارضای دهانی، مهرورزی تماس مادر-کودک می توانند با هم ترکیب شده و شیء درونی خوبی شوند.
همانندسازی که نوع عالی تر درون فکنی است ، دومین سطح روابط شیء درونی شده است. زمانی که کودکان از لحاظ شناختی رشد می کنند، توانایی در نظر گرفتن خود و مادرشان به عنوان افرادی که نقش های اجتماعی خاصی دارند، کسب می کنند. نقش اشاره دارد به وجود عملکردی که به صورت اجتماعی تایید شده و شیء یا هر دو فرد مشارکت کننده در تعامل آن را انجام می دهند. برای مثال مادر به فرزندش در پوشیدن لباس کمک میکند، او به شیوه خاصی با این کودک تعامل می کند و نقش مادر قابل قبول از نظر جامعه را انجام می دهد. این کودک یک خودانگاره به عنوان فرد وابسته دارد که نیازمند کمک گرفتن برای لباس پوشیدن است، تصوری از مادر (شیء) به عنوان کمک رسان دارد و از عاطفه خاصی برخوردار است که به تعامل با مادر هنگام لباس پوشیدن مربوط می شود.
مفهوم هویت خود کرنبرگ دقیقاً با مفهوم اریک اریکسون میخواند. هویت خود به سازمان کلی همانند سازی ها و درون فکنی ها تحت اصل هدایت کننده عملکرد ترکیبی خود اشاره دارد. هویت خود درک انسجام خود را به فرد می بخشد. هویت خود منسجم، سایر خود انگاره ها را سازمان دهی می کند، به فرد امکان می دهد شیء انگاره ها را با ثبات تر در نظر بگیرد و روابط میان فردی پایدار را تسهیل میکند. هویت خود، عالی ترین سطح سازمان خود است و به رشد خودِ منسجم و فراخودی که به صورت پخته عمل می کند منجر می شود. فقدان هویت خود باثبات به تداوم خود (ایگوی) تقسیم شده، عمل انسجام و اختلال های روانی گوناگون منجر می شود.
کرنبرگ، نظریه رشد فردی خود را در مورد گروه ها و سازمان ها به کار برده است. او معتقد است که گروه ها و سازمان ها انواع مشابهی از مشکلات هویت، از هم پاشیدگی، و آسیب روانی را که در افراد مشاهده می شود، نشان میدهند. او باور دارد که بیماران روانی می توانند درگروه های سالم، خوب عمل کنند، درست به همان صورتی که افراد سالم در گروه ها و سازمان های بیمار، برخی از انواع آسیب روانی را نشان میدهند.
تلاش کرنبرگ در ترکیب کردن نظریه سایق فروید، نظریه روابط شیء و نظریه رشد، بیشتر توسط متخصصان بالینی روان شناس و روان پزشک پذیرفته شده است تا روان شناسان دانشگاهی. این نظریه از این نظر که افراد را به صورتی در نظر میگیرد که توسط تجربیات اجتماعی شکل می گیرند نه به وسیله سایق های غریزی، از فروید جدا می شود و از این لحاظ که بر اساس تعامل مادر-کودک قرار ندارد و از این رو کمتر اختصاصی یا مشروح است، از کلین و ماهلر جدا می شود.
بیشتر بخوانیم:
درآمدی کلی بر نظریه روابط شیء /آشنایی با نظریه روابط شیء ملانی کلین
دیدگاه مارگارت ماهلر در خصوص نظریه روابط شیء