اسکینر مانند ثرندایک و واتسون تاکید داشت که رفتار انسان را باید به صورت علمی بررسی کرد. رفتارگرایی علمی او بر این عقیده استوار است که رفتار را باید بدون مراجعه به نیازها، غرایز یا انگیزه ها بررسی کرد.
نسبت دادن انگیزش به رفتار انسان مانند نسبت دادن اراده آزاد به پدیده های طبیعی است. باد به این علت نمی وزد که می خواهد آسیاب بادی را بچرخاند، تخته سنگ ها به این علت رو به پایین سرازیر نمی شوند که از احساس جاذبه برخوردارند، و پرنده ها به این دلیل مهاجرت نمی کنند که آب و هوای مناطق دیگر را بیشتر دوست دارند.
دانشمندان به راحتی می توانند این عقیده را قبول کنند که رفتار باد، تخته سنگ ها و حتی پرندگان را می توان بدون مراجعه به انگیزه درونی بررسی کرد، اما اغلب نظریه پردازان شخصیت فرض می کنند که انسان ها توسط سایق های درونی برانگیخته می شوند و شناختن این سایق ها ضروری هستند.
اسکینر با این عقیده مخالف بود، چرا باید عملکرد ذهنی درونی فرضی را مسلم بدانیم؟ افراد به علت اینکه گرسنه هستند، غذا نمی خورند. گرسنگی حالتی درونی است که مستقیماً قابل مشاهده نیست. اگر روان شناسان بخواهند احتمال خوردن غذا را در یک نفر افزایش دهند، باید ابتدا متغیرهای مرتبط با فرد را از غذا محروم کنند تا رفتار خوردن بعدی را بهتر پیش بینی و کنترل نمایند.
محرومیت و خوردن رویدادهای مادی هستند که به وضوح قابل مشاهده اند و بنابراین در حیطه علم قرار دارند دانشمندانی که می گویند افراد به این دلیل غذا می خورند که گرسنه هستند، بین واقعیت مادی محرومیت و واقعیت مادی خوردن، حالت ذهنی غیرضروری و غیرقابل مشاهده ای را فرض می کنند.
این فرض این موضوع را تیره می کند و روان شناسی را به حیطه فلسفه که به کیهان شناسی یا پرداختن به علیت معروف است، تنزل می دهد. اسکینر تاکید داشت برای اینکه روان شناسی علمی باشد، باید از عوامل ذهنی درونی دوری کند و خودش را به رویدادهای مادی قابل مشاهده محدود نماید.
با اینکه اسکینر معتقد بود حالت های درونی از حیطه علم خارج هستند، اما وجود آنها را انکار نکرد. حالت هایی نظیر گرسنگی، هیجان ها، ارزش ها، اعتماد به نفس، نیازهای پرخاشگرانه، عقاید مذهبی و عداوت وجود دارند، اما توجیهاتی برای رفتار نیستند.
استفاده از این حالت ها به عنوان توجیه، نه تنها بی فابده است بلکه پیشرفت رفتارگرایی علمی را نیز محدود می کند. علوم دیگر به این دلیل پیشرفت های بیشتری کرده اند که مدت مدیدی است نسبت دادن انگیزه ها، نیازها یا نیرو اراده را به حرکت (رفتار) ارگانیزم های جاندار و اشیای بی جان، کنار گذاشته اند. رفتار گرایی علمی اسکینر از راهنمایی آنها پیروی می کند.
فلسفه علم
رفتارگرایی علمی، تعبیر رفتار، اما نه توجیه علت های آن را جایز می شمارد. تعبیر به دانشمند امکان میدهد شرایط ساده یادگیری را به شرایط یادگیری پیچیده تعمیم دهد. برای مثال اسکینر تحقیقات حیوانی را به کودکان و بعد به بزرگسالان تعمیم داد.
هر علمی از جمله رفتار انسان، با اصول ساده شروع می شود و سرانجام، اصول کلی تری را به وجود می آورد که امکان تعبیر کردن اصول پیچیده تر را میسر می سازد. اسکینر اصولی را که از تحقیقات آزمایشگاهی به دست آمده بودند برای تعبیر کردن رفتار انسان ها به کار برد، اما تاکید کرد. این تعبی را نباید با این توجیه اشتباه کرد که چرا افراد به این صورت رفتار می کنند.
ویژگی های علم
به عقیده اسکینر علم سه ویژگی اصلی دارد: اولاً افزایشی است؛ ثانیاً نگرشی است که برای مشاهده تجربی ارزش قائل است؛ ثالثاً جستجویی برای نظم و روابط قانونمند است.
علم برخلاف هنر، فلسفه و ادبیات به صورت افزایشی پیشرفت می کند. مقدار و ماهیت دانش علمی که دانش آموزان دبیرستانی امروزی از فیزیک یا شیمی دارند، بسبار جامع تر از حتی تحصیل کرده ترین یونانی 2500 سال قبل است.
همین موضوع در مورد علوم انسانی مصداق ندارد. خردمندی و نبوغ افلاطون، میکل آنژ و شکسپیر از هیچ فیلسوف، هنرمند یا نویسنده مدرنی پست تر نیست. با این حال دانش افزایشی را نباید با پیشرفت تکنولوژیکی قاطی کرد. علم نه به خاطر تکنولوژی بلکه به علت نگرش آن منحصر به فرد است.
ویژگی دوم و مهمتر از همه علم، نگرشی است که برای مشاهده تجربی بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل است. به قول اسکینر این گرایش پرداختن به واقعیت هاست نه آنچه کسی درباره آنها گفته است.
نگرش علمیی سه مولفه دارد: نگرش اول این است که سلطه را رد می کند حتی سلطه خودش را . صرفاً به این علت که آدم بسیار محترمی، مانند انیشتین، مطلبی را می گوید، این به خودی خود به اظهار وی اعتبار نمی بخشد. اظهار وی باید از پس آزمایش تجربی برآید.
ارسطو معتقد بود اجسام دارای توده های متفاوت با سرعت متفاوتی سقوط می کنند. این اظهار تقریبا به مدت 1000 سال پذیرفته شده بود صرفاً به این خاطر که ارسطو آن را بیان کرده بود. اما گالیله این عقیده را به صورت علمی آزمایش کرد و دریافت که درست نبوده است. نگرش دوم علم این است که صداقت عقلانی را می طلبد و از دانشمندان می خواهد واقعیت ها را حتی اگر با امیال و آرزوهای آنها مغایر باشند، قبول کنند.
این نگرش بدان معنی نیست که دانشمندان ذاتاً از سایر افراد صادق ترند، آنها چنین نیستند. دانشمندانی وجود داشته اند که اطلاعاتی را جعل کرده و یافته هایشان را سوءتعبیر کرده اند. با این حال علم به عنوان یک نظام، برای صداقت ارزش زیادی قائل است، صرفاً به این علت که پاسخ درست بالاخره معلوم خواهد شد.
دانشمندان به جز گزارش دادن نتایجی که برخلاف امیدها و فرضیه های آنهاست، چاره دیگری ندارند زیرا اگر این کار را نکنند، کس دیگری آن را انجام خواهد داد و نتایج جدید نشان خواهند داد دانشمندانی که اطلاعات را سوءتعبیر کردند، در اشتباه بودند. سرانجام اینکه علم تا زمانی که گرایش ها روشن نمایان شوند، قضاوت را به تاخیر می اندازد.
هیچ چیز به اندازه منتشر کردن با عجله یافته هایی که به طور مناسب اثبات و آزمایش نشده اند به حیثیت دانشمند لطمه نمی زند. اگر گزارش یافته های یک دانشمند قابل تکرار نباشد، در بهترین حالت این دانشمند احمق و در بدترین حالت، ریاکار است. بنابراین شک اندیشی سالم و تمایل به تاخیر انداختن قضاوت برای دانشمند بودن ضروری هستند.
سومین ویژگی علم جستجو برای نظم و روابط قانونمند است. همه علوم با مشاهده رویدادهای تکی آغاز می شوند و بعد می کوشند از این رویدادها اصول و قوانین کلی را استنباط کنند. خلاصه اینکه روش عملی از پیش بینی، کنترل و توصیف تشکیل می شود.
دانشمند به کمک فرض های نظری مشاهداتی را انجام می دهد، فرضیه هایی را می سازد، پیش بینی هایی می کند، این فرضیه ها را از طریق آزمایشکنترل شده آزمون می کند، نتایج را صادقانه و دقیق شرح می دهد و بالاخره نظریه خود را طوری تغییر می دهد که با نتایج تجربی واقعی هماهنگ باشد.
اسکینر معتقد بود پیش بینی، کنترل و توصیف در رفتارگرایی علمی امکان پذیر هستند، زیرا رفتار هم مشخص و هم قانونمند است. رفتار انسان مانند رفتار موجودات مادی و زیستی، نه بلهوسانه و نه نتیجه اراده آزاد است، بلکه متغیرهای مشخصی از آن را تعیین می کنند و از اصول قانونمندی پیروی می کند که به صورت بالقوه می توان آنها را شناخت.
رفتاری که بلهوسانه به نظر می رسد یا به صورت فردی تعیین شده است از توانایی دانشمندان برای پیش بینی یا کنترل کردن آن خارج است اما در شرایطی که این رفتار در آن روی می دهد را می توان به صورت فرضی کشف کرد، بنابراین هم امکان پیش بینی و کنترل و هم توصیف آن وجود دارد اسکینر با به کارگیری روشی که آن را شرطی سازی کنشگر نامید، بیشتر وقت خود را صرف کشف کردن این شرایط کرد.
بیشتر بخوانیم:
دیدگاه هینز کوهات در خصوص نظریه روابط شیء