امروز: چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۰۲ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۳۰ آوریل ۲۰۲۵ میلادی
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳
۲
PNAZAR
نسخه چاپی

مرتن و پردازش نظریه های دورکهایم

مرتن و پردازش نظریه های دورکهایم
به گزارشتمیم نیوز

رابرت کی.مرتن یکی از دانشجویان تالکوت پارسونز در دانشگاه هاروارد بود که بعدها به یکی از نمایندگان اصلی جامعه شناسی کارکردگرا و یکی از مهم ترین جامعه شناسان جهان تبدیل شد. زندگی او را می توان از نوع زندگی موفق آمریکایی دانست.

مه یر آر.اشکوانیک، متولد 1910 فرزند مهاجری فقیر و یهودی، ساکن محله ای فقیرنشین در فیلادلفیا بود. او که از نظر قومی و طبقاتی بیگانه ای بیش به شمار نمی رفت، بعدها به جامعه شناسی خودی تبدیل شد و در جهان به رابرت کی.مرتن معروف گردید. گفتنی است که او در چهارده سالگی شعبده بازی می کرد و تام رابرت کی.مرلین را در آن هنگام برای خود برگزیده بود و رابرت کی.مرتن نیز برگرفته از همان نام است.

دوران طولانی خدمات دانشگاهی او در دانشگاه کلمبیا امتیازات و افتخازاتی در داخل و خارج از حوزه این رشته برای او به ارمغان آورد.

مرتن با در نظر گرفتن این حرکت از پایین به بالا و از حاشیه به مرکز دنیای روشنفکران، برای درک روان شناسی اجتماعی افراد با در نظر گرفتن جایگاه خاص آنها در ساختار اجتماعی فرصتی مناسب داشت.

اندیشه مرتن گاه همانند تفکر اجتماعی دورکهایم است و گاهی به تقویت آن می پردازد. مرتن مانند دورکهایم فردگرایی مدرن را دارای هر دو جنبه مثبت و منفی می دانست و می کوشید خصلت دو چهره آن را تجلیل کند.

جنبه های منفی فردگرایی در مطالعات مرتن درباره کج روی مطرح شده و برحسب درک او از فشار اجتماعی بیان گردیده است. جنبه های مثبت آن را نیز می توان در نظریه وی درباره مجموعه نقش، مشاهده کرد.

مرتن در به وجود آوردن نظریه ای درباره فشار اجتماعی کوشید مطالعاتش را بر پایه کارهای دورکهایم درباره بی هنجاری قرار دهد و آن را گسترش دهد و به صورت نظریه ای کلی درباره مج روی درآورد، بنابراین او آن بخش از مطالعات دورکهایم را که بر جنبه ناخوشایند فردگرایی مدرن متمرکز گردیده بود گسترش داد.

مرتن از این نظر با دورکهایم تفاوت دارد که اساسا از دیدگاه جامعه شناسی خرد به فردگرایی توجه  می کند در حالی که دیدگاه جامعه شناسی کلان همواره مهم ترین جایگاه را در کارهای دورکهایم دارد. به دیگر سخن، مرتن اساساً به قلمرو روان شناسیس اجتماعی توجه نشان می دهد.

استدلال مرتن در اصل این است که هر جامعه ای در حکم بخش از نظام ارزشی خود هدف هایی را تعریف می کند که افراد باید خواهان دست یافتن به آنها باشند و وسایلی پذیرفتنی را معرفی می کند که به کمک آنها هدف ها تحقق می یابد.

فشتر هنگامی پدید می آید که افراد خواهان دست یافتن به اهداف باشند اما دریابند که برای رسیدن به آنها با استفاده از وسایل مشروع و پذیرفته اجتماعی با مانع روبرو می شوند. هنگامی که میان هدف ها و وسایل ناسازگاری وجود داشته باشد، می توان گفت فرد در حالتی بی هنجار به سر می برد.

مرتن بر پایه واکنش های گوناگون به هدف ها و وسایل پنج نوع آرمانی ساخت. یکی از آنها یعنی نوع هم نواگراف فردی را توصیف می کند که بر او بین این دو هیچ فشاری وارد نمی شود. چنین فردی مثلاً ممکن است هدف تحرک اجتماعی صعودی را ارزشمند بداند و وسیله تجویز شده ای مانند آموزش عالی برای دست یافتن به این هدف را نیز بپذیرد.

این فرد دچار پیامدهای حالت بی هنجاری نیست. برعکس چهار نوع دیگر که همه انواع انحرافی به شمار می ایند، نشانه بی هنجاری است. این ها در مورد فرد نوآوری است که هدف ها را می پذیرد، اما وسایلی را که منفی تعریف شده است به کار می برد، مانند فعالیت تبهکارانه برای دست یافتن به موفقیت مالی و در نتیحه تحرک صعودی.

فرد شعایرگرا وسایل را محترم می شمارد، اما به هدف ها بی اعتنا می شود. چنین فردی از نظر رفتار بیرونی ممکن است همچون فرد هم نواگرا به نظر برسد اما امکان برقراری هرگونه ارتباط با هدفی عالی برای پرداختن به کنش های هم نواگرانه را از دست داده است.

انزواگرا همانگونه که از معنایش پیداست با کناره جویی و پس گرفتن مشروعیت از هدف ها و وسایل، به فشار اجتماعی کناره می گیرد. شورشی مانند انزواگرا، هدف ها و وسایل را رد می کند، اما برخلاف انزواگرا از جایگزین های هر دو طرفداری می کند.

بنابراین کسی که اندیشه تحرک صعودی را به این دلیل رد می کند که نابرابری را تقویت می کند، و وسایل تحرک اجتماعی را از این رو که رقابت را تشویق می کند، ممکن است به کمونی بپیوندد که در آن برابری ارزشمند شمرده می شود و همکاری به عنوان شیوه اصلی کنش متقابل هر روزه جانشین رقابت می گردد.

بحث نظری مرتن درباره بی هنجاری در سطح جامعه شناسی خرد باقی می ماند، اما نظریه او نظریه ای جامعه شناختی است نه روان شناختی. یعنی او منبع فشار را در خود نظام اجتماعی می بیند نه در افرادی که دچار بی هنچاری گردیده اند.

الوین گولدنر تا آنجا پیش رفت که اظهار کرد در بنیاد نظریه فشار اجتماعی بی هنجاری که مرتن مطرح کرده است، انتقادی اساسی از تناقض های درونی نظام سرمایه داری وجود دارد که رفتار تملک جویی را تشویق می کند در حالی که ممکن نیست آرزوهای همه را برآورده سازد.

مرتن ممکن است با این ارزیابی از کار خودش موافق باشد یا نباشد. او به طور مشخص درباره این که آیا در پس ظاهر عینیت، منتقدی اجتماعی پنهان است یا نه ساکت است.

آنچه روشن است این است که مرتن با پردازش نوشته های دورکهایم درباره تقسیم کار، جنبه دیگری از فردگرایی را نیز در نظر گرفت. در حالی که دورکهایم از تاثیر تمایز میان افراد، که ناشی از جامعه صنعتی است بحث کرد، مرتن بر اهمیت تمایزی درونی تاکید می کرد که در آن مردم مجبورند نقش های متعددی را اجرا کنند.

رز لوب کوزر بر آن است که نظریه مجموعه نقش مرتن، ابزاری برای توسعه نظریه خودمختاری فردی در جامعه مدرن به دست می دهد.

این نظریه با این بیان ساده آغاز می گردد که افراد در نظریه هر روزه نقش های متفاوتی بازی میکنند. مثلا ممکن است یک نفر در طول روز هم پدر یا مادر باشد و هم دوست، کارمند، شهروند، مشتری یا عاشق. این نقش ها گاهی ممکن است هم زمان شوند اما همیشه چنین نیست و امکان ستیزه و ناسازگاری تفریباً زیاد است. این امر تصمیم گیری آگاهانه فرد را ضروری می سازد و در نتیجه انتخاب هایی که افراد به عمل می آورند، نقش ها مشخص و هماهنگ می شوند.

اگرچه ساختار اجتماعی هم چنان تعاریف نقش را شکل می دهد، به نظر می رسد در اندیشه مرتن، نسبت به دورکهایم، انتخاب های فردی تاثیر بیشتری دارند. کوزر نوشته است: مرتن نظریه دورکهاین را وارونه کرده است، در نظر مرتن به جای اینکه فرد به روبرو شدن با هنجاری های اجتماعی حاضر و آماده که بیرونی هستند، وادار شود و به اصطلاح خود را به طور کامل در معرض انتقاد قرار دهد، باید جهت گیری های خود را در میان هنجارهای متناقض و ناسازگار متعدد بیابد.

به طور خلاصه به عقیده مرتن، فردگرایی بخشی معین از وضعیت انسان در دنیای مدرن است و او نه تنها از این واقعیت متاسف نیست که دست کن به طور ضمنی، به نظر می رسد فضیلت های فردگرایی را ارج می نهد. با این همه مرتن از خطرهای فردگرایی ناآگاه نیست اما احساس نمی کند که لازم است به صراحت درباره افراط در فردگرایی سخن بگوید.

هم چنین با برخی از معاصرانش موافق نیست که فردگرایی را بورکراتیک شدن در آنچه به جامعه توده ای معروف گردیده است، تهدید می کند. مرتن از پذیرفتن نقش منتقد اجتماعی سر باز می زد.

 

بیشتر بخوانیم:

 تاثیر دنیای مدرن بر جوامع سنتی

 دموکراسی در برابر بوروکراسی و بررسی قانون آهنین الگارشی میشلز

 پست مدرنیسم در نظریه جامعه شناسی

 جوزف شومپیتر و پاشنه آشیل سرمایه داری



+ 2
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.