پرستشگاه هندوها
خدایان مسبّح در واداها، با یاری نیروهای طبیعی و فرهنگی یک پرستشگاه عمومی ایجاد می کنند. از این رو به عنوان مثال خدایان وابسته به مهر، ماه، زمین، آسمان، باد و شب وجود دارند. همچنین خدایان و بانوخدایانی با قلمروهای فرهنگی ویژه، مثل جنگ، درمان و مناسک موجودند.
خدایان به نام دنی واها، می توانند آزادانه بر حسب جایگاهشان در محدوده سطح کیهان در سه قلمرو تشکیل پیدا کنند: قلمرو مینوی، قلمرو جوی و قلمرو زمینی.
اهمیت خاص قلمرو مینوی عبارت است از وجود واروناخدا، خدای نظم (ریتا). رتا متضاد آشفتگی است و اراده وارونا بر محافظت از تقوا و بازداشتن کیهان از غرق شدن در آشفتگی استوار است. این تعارض بین نظم و آشفتگی مضمونی است در وداها و در ادیان هندی بعدی.
وارونا اغلب با میترا، خدای شب، که در عین حال خدای قراردادهای اجتماعی است، همراه است. هر دوی آنها به اتفاق بر کیهان و نظم اجتماعی دلالت دارند.
در میان خدایان جوی، ایندرا از همه برجسته تر است، این خدای سلحور با تندر و طوفان ملازم است. به ویژه در سرودهای کهنتر ودایی، ایندرا، رهبر خدایان است و در عین حال رهبری است در خور یک سلحشور فرهنگ. تسخیر سرزمین هایی که آریان ها در آنها می زیستند و غلبه بر دشمنان شان به ایندرا منسوب است که مشهورترین اسطوره اش کشتن یک مار، نماد آشفتگی و رها ساختن آبها از آسمان است. به محض مستقر شدن آریان ها، خدای سلحشور هم از اهمیت افتاد.
در قلمرو خاکی مهمترین خدایان عبارتند از آگنی، خدای آتش، سُما، خدای باده نوشی در طی برافروختن آتش مربوط به آیین قربانی، بریهسپاتی، حامی روحانیان. همه این خدایان به طور مستقیم با آتش مراسم قربانی مرتبطند. آنها به عنوان میانجی بین انسان ها و خدایان آسمان ها عمل می کنند. بریهسپاتی داور کل مناسک است و سُما یک همراه بایسته اما آگنی که هم خدای آتش و هم فی نفسه آتش است، واسطه برگزاری مراسم قربانی است. او در عین حالمرده را به قلمرو یاما، خدای مرگ حمل می کند.
یکی از جنبه های برجسته سرودهای ودایی گرایش به مخاطب قرار دادن همه خدایان با عباراتی همسان است. بنابراین یک سرود درباره آگنی ممکن است بیانگر متعالی بودن وی باشد به رغم اینکه در سرودی دیگر همین نکته در مورد ایندرا بیان شده باشد. برخی از سرودها حتی یک خدا را با خدایی دیگر یکسان می سازد مثلا با عبارتی نظیر این : شما ای آگنی، ایندرا هستید.
به نظر می رسد به کار بردن چنین بندهایی به قصد بیان ستایش است اما آنها در عین حال وظایف خاص و همسانی های خدایان تغییر پذیر را فراهم می سازند و به خدایان رخصت می دهند که با کسب مقبولیت عام با سهولت نسبی جانشین هدایان کهن تر شوند بنابراین اعضا و سلسله مراتب پرستشگاه ودایی به طور مداوم دستخوش تغییرند.
آتش افروختن در مراسم قربانی
آتش افروختن در مراسم قربانی، وسیله ارتباط بین انسان و خدایان بود. مناسک ممکن بود به عنوان یک آیین مهمان نوازی ساده که در آن خدایان را به جشن دعوت کرده بودند، شروع شود. هدایا را در آتش قرار می دادند تا آگنی، خدای آتش آنها را به خدایان برساند.
با گذشت زمان مناسک مفصل تر شد و اهمیت بیشتری کسب کرد تا اینکه به اندازه ای اهمیت یافت که تصور می شد یک لغزش در حین برگزاری آن ممکن است نظم کیهان را به خطر اندازد، و عالم را دچار آشفتگی کند.
آتش قربانی دو نوع بود: شراوتا، مبتنی بر شروت یعنی وداها که مناسکی همگانی بود؛ و مناسک گریهیا یعنی خانگی برای افراد خانواده. مناسک خانگی فقط مستلزم یک آتش بود و به وسیله خود افراد خانواده برگزار می شد. موضوع این مناسک کسب پاداشهای دنیوی از قبیل سلامتی، عمر دراز، تولد نوزادان پسر، و برخورداری از ثروت به شکل داشتن رمه بود. هدایای ساده به صورت غذای پخته هر روز در آتشدان خانوادگی برای آگنی و خدای آفریننده پَرَجاپاتی در صبح و برای سوریا خدای خورشید و پرجاپاتی در عصر تهیه می شد.
همچنین در مناسک خانوادگی استثنایی از قبیل ساختن خانه ای جدید، تولد یک پسر و مراحل مهم زندگی یک کودک جشن گرفته می شد. حتی هنگامی که مناسکی مانند مراسم ازدواج به وسیله یک روحانی انجام می گرفت خانواده نقش مهم در برگزاری مراسم ایفا می کرد، مراسمی که در کنار آتشدان خانواده برگزار می شد.
البته مناسک مربوط به شراوتا مفصل تر برگزار می شد. در هنگام برگزاری این مناسک به جای استفاده از آتش خانگی مستلزم برافروختن سه آتش ویژه و حضور چند روحانی که هر روحانی وظیفه خاص خود را ایفا می کرد، بود. در وهله نخست آتش قربانگاه ها بایستی برافروخته می شد. اماکن مقدس ثابتی برای برگزاری این مناسک وجود نداشت و بی تردید نبودن چنین اماکن مقدسی بازتاب سبک زندگی دیرینه چادرنشینی در میان مهاجران هندو-اروپایی بود.
قربانگاه ها را در نقاطی معین در جهات قطب نما رو به مشرق با اشکالی خاص: مدور، نیمه مدور، مربع، ساخته بودند. اطراف این قربانگاه ها را معمولا با دیوارهایی که مصالحشان شن، خاک، قلوه سنگ و تکه های چوب فراهم شده بود، محصور کرده بودند.
ساختار هر قربانگاهی به آتش موردنظر مربوط می شد. قربانگاه مدور مظهر عالم خاکی بود، مربع مظهر چهار جهت آسمان، نیمه مدور مظهر فضای میان زمین و آسمان ها.
هر قدر برگزاری مناسک مفصل تر بود، به همان نسبت نیز عده روحانیون افزایش می یافت. یک روحانی مسئول خواندن سرودهای دینی از روی ریگ ودا بود، دیگری اشعاری از ساماودا قرائت می کرد، سومی به مرتب ساختن هدایا و نثار کردن نذورات می پرداخت، در حالی که چهارمی کاملا بر جریان امور نظارت می کرد تا مراقب باشد که عمل خطایی اتفاق نیفتد. این قربانی ها غالباً وقف آگنی و سما می شد، برای این دو بود که هدایایی مانند شیر، کره خالص، بافه هایی از گیاهان، حیوانات یا ساقه هایی از گیاه سُما در داخل آتش قرار داده می شد.
آفرینش و قربانی کردن
به همان نسبت که مناسک مربوط به آیین قربانی هرچه بیشتر اهمیت کسب می کرد، خدایان وابسته به مزبور، خدایان کهن تر سرودهای ودایی را تحت الشعاع قرار دادند. این موضوع بالاخص در مورد آگنی مشهود است. در یک سرود آگنی به عنوان ایندرا، ویشنو، برهمنانسپاتی، وارونا، میترا و غیره حتی به عنوان همه خدایان مورد خطاب قرار می گیرد، آگنی بسان پیغام آور خدایان که انسانیت را با خدایان مرتبط می سازد، قدرت قربانی کردن را مجسم ساخت.
خدای دیگر که از طریق پیوستگی با مناسک قربانی کردن ارتقا مقام پیدا کرد، واچ بود که به عنوان باتو خدای قوه ناطقه تشخص پیدا کرد. این الهه در برهمناها با آفرینش و مناسک مرتبط است. یک روایت شرح می دهد که چگونه دیوها قادر بودند مناسکی را که باعث تداوم جهان می شد برپا دارند و نعمت، زندگی و جاودانگی برای خدایان فقط با یاری این بانو خدا ممکن گردید. بدون بانو خدای قوه ناطقه، نه مناسک مربوط به سرودهای دینی یا مانترا پدید می آمد و نه مناسک مربوط به قدرت.
قدرت قربانی کردن در سرودهای مناسک قربانی کردن تجسم یافته بود، سرودهایی ودایی که توسط روحانیون خوانده می شد. این قدرت برهمن خوانده می شد و روحانیونی که آن را اجرا می کردند، برهماناها یا برهمنی ها بودند. این اصطلاح به دانش آنان و کاربرد قدرت برهمن که سخن و سرودهای مربوط به مناسک را شامل می شد معطوف بود.
به تدریح کلام مناسک، به عنوان بانوخدای واچ به مقام خدایی ارتقا یافت و به عنوان اساس کل کیهان در نظر گرفته شد. این قدرت کلام مناسک به اندازه ای زیاد بود که تصور می شد خود خدایان، مناسک قربانی کردن را برای رسیدن به جایگاه شان در بهشت برگزار کرده اند.
خدایان مانند پیامبران اساس حقیقی اشیا را قدرت برهمن می دانند. این امر بدین معنی است که خدایان، دیگر موجوداتی متعالی نیستند و دارای قدرت غایی نمی باشند. انها بخشی از کیهان عینی اند نه صانعان ازلی. این تغییر در منش و نقش خدایان بخشی از یک تغییر در مفهوم کیهان بود.
قدرت قوه ناطقه شکل های کیهان عینی را تبیین می کرد اما به اصل نمی پرداخت. دگر امکان پذیر نبود که به هریک از خدایان نقش صانع نسبت داده شود زیرا در آن صورت به منزله بخشی از آفرینش تلقی می شدند از این رو بعدها در سرودهای دینی عمیقا به مساله روند آفرینش پرداخته شد.
یک متن مشهور ریک ودا، فصل دهم، آیه 129 مستقیماً به نحوه پیدایش آفرینش می پردازد. خدایان به هیچ وجه حقیقت آفرینش را نمی دانند زیرا آنان صرفا بعد از آفرینش جهان پدیدار شدند، در سرودها سوال می شود پس چه کسی می داند از کجا این آفرینش پدید آمده است؟ در آخرین آیه آمده است که فقط کسی که از برترین آسمان به پایین می نگرد، می تواند این راز را دریابد و حتی او هم ممکن است این راز را درنیابد.
اگرچه حکیمان مطمئن نبودند که چه کس یا چه جیز نظام آفرینش را به حنبش درآورد اما می دانستند که این امر چگونه اتفاق افتاده بود. برخی از سرودهای دینی آفرینش را یا به یک صانع آسمنی یا به یک آهنگر یا به یگ جرم آسمانی نسبت داده اند اما در تمام این ها الگوی روند آفرینش، آتش قربانی کردن بود.
مناسک قربانی کردن اساسی بود برای کل کیهان، زیرا کیهان از قربانی کردن نشأت گرفته بود. این اندیشه در پوروشه سوکتای معروف، سرود انسان، به وضوح بیان شده است. این سرود دارای دو بخش عمده است، بخش نخست انسان کیهان یا پوروشه را توصیف می کند و یک همسانی میان پوروشه و کائنات برقرار می سازد.
پوروشه یک هزار سر، یک هزار چشم و یک هزار پا دارد. او جهان را از همه سو فراگرفته است و در فراسوی آن در حد امکان ده انگشت را دراز کرده است. پوروشه تنها همه این کائنات است، چه بوده است و چه خواهد بود. او همچنین بر جهان جاودانگی یعنی خدایان فرمانروایی می کند، او که گیاهان را برای غذا می رویاند چنین است دامنه بزرگی اش و پوروشه باز هم از این بزرگتر است. ربعی از او کل موجودات است، سه ریع دیگر او جهان جاودانه در فردوس است (ریگ ودا، فصل نودم، آیه های 1 تا 3)
در این بند پوروشه کل کائنات است. یک ربع او از جهان عینی موجودات آفریده شده فراهم آمده است و سه ربع دیگر از وجود فناناپذیر فردوس متشکل شده است.
دومین بخش سرودها بیانگر قربانی پوروشه است و گزارش مبسوطی را از همبستگی های میان جسم قربانی شده و علامت های مخصوص کائنات ارائه می دهد. بدین ترتیب قربانی کردن هم وسیله و هم گوهر کیهان است. ماه از ذهنش طالع می شود، مهر از چشمانش و خدای باد از نفسش، از نافش به فضا می آید، از پاهایش به زمین می رسد، و از گوشش به همه سو.
همبستگی های میان پوروشه و کیهان در عین حال، جامعه انسانی را دربرمیگیرند. می گویند روحانیون برهمن از دهان پوروشه، و طبقه فرمانروا (رایانیا، بعدها کشه ترییه نامیده شد) از بازوانش مردم پدید آمدند، از رانهایش وایشیه ها، واژه ای که به طور تحت اللفظی به معنی مردم است و به صنعتگران، بازرگانان و کشاورزان اشاره دارد، پدیدار شدند و از پاها شودره ها، طبقه خدمتگزار به وجود آمدند.
این سرود نخستین فهرست بندی چهار طبقه اجتماعی را که بعداً به صورت رکنی برای احکام دینی و اجتماعی درآمدند دربرمیگیرد. همبستگی های خاص ممکن است اتفاقی به نظر برسند اما این اندیشه که کیهان، جهان طبیعت، جامعه انسانی و قربانی کرد، نظم هایی همتایند، در مورد سنت های دینی بعدی در هند جنبه اساسی دارد.
بیشتر بخوانیم:
ریشه های سنت هندو و آشنایی با وداها
جنگ های بزرگ تاریخ - فتح سوریه توسط ایران