ایران و یونان
پیروزى کورش کبیر به کرزوس سبب ورود ایران به آسیاى صغیر و هم مرز شدن ایرانیان با دولت شهرهای یونان شد. یونانیان از همان ابتدا از ورود این میهمان ناخوانده ناخشنود بودند. چرا که لیدیه قدرتى متوسط و غیر خطرناک بود، حال آن که امپراتورى ایران یک امپراتورى جوان با نفوس و قدرت رزم بسیار زیاد بود. کوچ نشینیان یونانى سرانجام در 499 ق. م علیه پارس ها شوریدند و در این کار خود از یونانیان اروپا نیز کمک خواستند.
اسپارت ها از کمک به یونیان مهاجر خوددارى کردند، اما آتن 25 کشتى نیرو به کمک آنها فرستاد.(تاریخ جهانى، تألیف ش. دولاندلن - جلد اول ص 111 ) یونانیان به کمک مردم ایونى، شهرهاى منطقه را گرفتند و در همان سال سارد را آتش زدند. براى داریوش بزرگ که در آن زمان بزرگ ترین امپراتورى تاریخ را در اختیار داشت و ماوراءالنهر، شمال شرق آفریقا، مدیترانه شرقى، آسیاى صغیر، منطقه حاصلخیز هلال خضیب و بی نالنهرین را در اختیار داشت.
اقدام یونانى ها بسیار گستاخانه جلوه کرد و با نیروهاى مستقر در منطقه، یونانیان را به عقب راند و ظرف 4 سال کل منطقه را مطیع خود کرد و شهرهاى ایونى را به آتش کشید. در 492 ق. م در منطقه آسیاى صغیر دیگر دشمنى براى عرض اندام نمانده بود. اما داریوش هنوز راحت نبود.
یونانى ها از نظر جنگى مردمى ورزیده بودند و سال ها مزدورى، از آن ها سربازان حرفه اى و قدرتمند ساخته بود. داریوش مى دانست در نبردهاى اخیر تنها با آتن طرف بوده، حال آن که قدرت اصلى در اختیار اسپارت بوده است. شاید بتوان مردان جنگى اسپارت را حرفه اى ترین رزم آوران تاریخ قدیم دانست. بنابراین اگر داریوش مى خواست مانند سلف بزرگ خود کورش خیال خود را از جانب غرب راحت کند، باید آتن و اسپارت را از بین می برد.
نخستین جنگ مدى
در 492 ق. م نیروى دریایى ایران به فرماندهى داماد داریوش به سمت یونان حرکت کرد، اما گرفتار توفان شدیدى شد و بسیارى از کشتى هاى ایران غرق شدند. داریوش که نقشه خود را شکست خورده دید، سفرایى را به آتن و اسپارت فرستاد، اما یونانیان آن ها راکشتند (تاریخ جهانى، تألیف ش. دولاندلن - جلد اول ص 112) اکنون به نظر مى رسید جنگ اجتناب ناپذیر است.
در 490 ق. م نیروهاى ایران با 600 کشتى که اغلب متعلق به فینیقیان بود به همراه 100 هزار سرباز راه یونان را در اروپا در پیش گرفتند (البته رقم 100 هزار سرباز ممکن است اغراق آمیز به نظر برسد) فرماندهى ایرانیان با آرتافرن و فرماندهى آتنى ها با اریستید و تیسمتوکل بود. ایرانى ها در جلگه ماراتن پیاده شدند و پس از 9 روز، درگیر نبرد با یونیان شدند و على رغم درهم کوبیدن مرکز و قلب یونانیان به دلیل شکست از جناحین، مجبور به عقب نشینى به کشتى ها شدند. روایت سرپرستى سایکس نیز از نبردهاى اول ایران و یونان چنین است :
فرماندهان سپاه ایران عوض آن که (پس از پیروزى هاى اولیه در خاک یونان) آتن را منظور نظر اصلى قرار دهند، اوقات خود را صرف امور جزئى رساندند و دشمن اصلى را غضبناک و متحد ساختند.
در 490 ق. م سپاه ایران در ماراتن در 20 مایلى شمال شرقى آتن متحد شد و با رایزنى یک یونانى به نام هیپ پیاس براى مبارزه با یونانیان آماده شدند. ابتدا قرار بود ارگ قلعه به دست طرفداران هیپ پیاس بیفتد، اما طرفداران وى نتوانستند ارگ را بگیرند و چند روز بعد جناحین دو سپاه به یکدیگر یورش برده و 40 هزار ایرانى و 10 هزار یونانى درهم آویختند. یونانیان به سرعت دریافتند که مى توان با استفاده از نیروى تجربه و وطن پرستى ایرانیان را در ماراتن شکست داد.
حمله در زیر دره و دانا با کمال سرعت وقوع یافت و فاصله بین دو اردو که درست یک میل بود، ظرف 8 دقیقه پیموده شد (البته این ادعا محل تردید است، چرا که پیاده نظام سنگین اسلحه یونان نمى توانست با این سرعت حرکت کند)، ایرانیان از این که جماعتى از یونانیان بدون تقویت سواران به آن ها حمله کرده اند، تعجب کردند و این واقعه را ضعیف شمردند، لیکن قبل از آن که به خود آیند، یونیان به ایشان رسیده بودند. پارسیان و طایفه سکاها که در قلب (سپاه) بودند خوب مقاومت و بعد غلبه کردند، اما آتنى ها در جناحین غالب شدند و پس از آن به قلب روى آوردند. (تاریخ ایران - سرپرستى سایکس - جلد اول - ص 256)
پیرنیا در کتاب تاریخ ایران باستان خود مى گوید : یونانى ها که مى دانستند ایرانیان تیراندازى ماهرى هستند و اگراز دور جنگ کنند، طاقت تیر آن ها را ندارند، خود را بى پروا به سپاه ایران زدند و جنگ تن به تن را آغاز کردند. سپاه آتنى سنگین اسلحه بود، یعنى اسلحه دفاعى(جوشن، خود و نیزه بلند) داشت، در صورتى که سپاه ایران فاقد تجهیزات بود و سپرهایشان نیز استحکام سپر یونانیان را نداشت.
در هر حال نتیجه عقب نشینى موقت از خاک یونان بود. اگرچه داریوش این شکست را مهم نشمرد و بلافاصله در کار تدارک سپاه بسیار بزرگى شد.
جنگ هاى دوم مدى
داریوش براى فتح یونان نیازمند سپاهى سنگین اسلحه بود و اکنون تاریخ، دوباره تکرار شده بود. همان گونه که هوخشتره، پادشاه ماد، در 2 قرن قبل پى برد نابود کردن سپاه هاى منظم و حرفه اى آشور تنها با سپاهیان آموزش دیده مشابه آن امکان پذیر است.
جمع آورى سپاه جدید 3 سال به طول انجامید، در همین زمان داریوش فوت کرد. (485 ق.م) به این ترتیب خشایارشا وارث ارتى بزرگ و آماده شد. او پس از خواباندن شورش مصر آماده هجوم به یونان شد. از گزافه گویى یونانى ها که بگذریم (برخى مورخان قدیم، سپاه وى را 800 هزار تا 5 میلیون نفر! تخمین زده اند، حال آن که گویى از جمعیت دنیاى قدیم بى اطلاع بوده اند) باید اذعان داشت سپاه جمع آورى شده توسط خشایارشا تا آن تاریخ نظیر نداشته است. اکنون نبرد دوم ایران و یونان در راه بود.
توضیحاتى درباره ى جنگ ماراتن
یونیان جنگ ماراتن را نقطه عطفى در تاریخ خود مى دانند. تمدن غرب نیز براى این نبرد ارزشى بیش از ندازه قائل است تا جایى که معروف ترین ورزش المپیک با نام دوى ماراتن مبدل به سمبل مسابقات جهانى المپیک شده است.
اما اطلاعات ما از این نبرد تاچه اندازه با واقعیات مطابق است؟ چند ماه قبل در روزنامه اى ایران مقاله اى از یک فرمانده ستاد ارتش به چاپ رسید که نشان مى داد روایت مورخان ازاین نبرد چندان مورد تأیید نیست. این کارشناس نظامى از قول مورخان آلمانى نقل کرده است ترکیب نیروهاى یونانى به ویژه آن که سنگین اسلحه بوده اند، به آن ها اجازه نمى داد در دشت کم عرض ماراتن به ایرانیان حمله برند.
وى از هانس ولبروک، مورخ آلمانى، نقل مى کند نوشته هاى یک افسر ستاد ارتش آلمان را خوانده به هنگام بررسى دشت ماراتن تأکید کرده است : که این دشت حتا 1 تیپ (حدود 5 تا 8 هزار سرباز) نمى تواند به تمرین بپردازد چه برسد به آن که شاهد نبرد ده ها هزار سرباز باشد. این تحقیق کوچک همچنین از قول تاری خنویس دیگرى آورده است :
فرمانده سپاه ایران متوجه شد میدان عمل و باریک بودن عرض میدان مانع از کاربرد سواره نظام مى شود. بنابراین دستور عقب نشینى به سربازان خود (و بازگشت به کشتى) را مى دهد که هرودوت صدور فرمان عقب نشینى را به منزله ى شکست سپاهیان ایرانى تلقى مى کند. در یک کلام مى توان گفت، روایات جنگ هاى ایران و یونان به دلیل یک جانبه گرایى مورخان یونان(آن هم را ارائه ى ارقام حیرت آور از تلفات نیروهاى درگیر) چندان مورد استناد نیست.
ناپلئون نیز در یادداشت هاى سال هاى آخر عمر خود در جزیره ى سنت هلن مى گوید : درباره جزئیات پیروزى پرهیاهوى یونانیان نباید فراموش کرد که اینها گفته هاى یونانیان است و آنان مردم لافزن و گزافه گو بوده اند و هیچ تاریخ ایرانى اى تاکنون نوشته نشده که از روى آن بتوانیم پس از استماع سخنان دو طرف به یک داورى صحیح برسیم.
گفته ناپلئون بسیار تأمل برانگیز است، چرا که وى به عنوان یک نابغه نظامى با شک و تردید به جنگ هاى ایران باستان و یونان می نگرد و در جاى دیگر نیز آن ها باورنکردنى مى داند.
بیشتر بخوانیم :
جنگ های بزرگ تاریخ - نبرد دوران سزار
شهر سازی در دولت روم پیشین چگونه بود؟
جنگ های بزرگ تاریخ ایران - نبرد بابل