امروز: چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱۶ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۱۴ مه ۲۰۲۵ میلادی
چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۲۱
۲
PNAZAR
نسخه چاپی

پیکرتراشی بانیپال در آشور

پیکرتراشی بانیپال در آشور
به گزارشتمیم نیوز

با آنکه پادشاهان آشور قدرت شان را با شکلهایی غیر انسانی مجسم کرده بودند، پیش از همه موجوداتی خاکی بودند و انتظار داشتند که مقام بلندشان در کارهای مورد علاقه شان (جنگ و شکار) با عباراتی دقیق، اشتباه ناپذیر و مشخص ثبت شود.

تاریخچه ای از کتیبه ها بر ما روشن شده به طرز حیرت انگیزی کامل است، با این حال ماهیت زندگی پادشاهان آشور، مخصوصاً از روی کنده کاری های برجسته پرشماری که در ویرانه های نمرود و نینوا (در پایتخت پرشکوه آشور در دوران ترقی آن) بهتر و بیشتر بر ما روشن می شود.

تاریخ هنر آشور عمدتا تاریخ کنده کاری برجسته است و تعداد اندکی پیکره با نمای همه جانبی از آن زمان به یادگار مانده است. حتی عده ای جانوران بالدار بزرگ را نوعی تندیس برجسته می دانند که به پایه های سنگی خود بسته شده اند و دارای سه سطح برجسته هستند.

برای نقل جشن های شاهی به کمک تصویر به سطوحی تخت و پیوسته احتیاج بود که امکان تکرار تقریباً بی پایان نبردها، محاصره ها، پیروزی ها و آدمکشی ها و کشتار بی پایان جانوران وحشی در ساعات بیداری پادشاه را به هنرمند بدهند. هنرمندان که در چارچوب یک سطح چهارگوش کار می کردند، واژگانی شکلی ابداع کردند که با وجود قراردادی بودنش، شدیداً توصیفی بود.

نقش های برجسته آشوری بر روی هم حکایتی هستند که رشته پیوندشان فقط به وسیله لبه های سنگ های کنار هم نهاده شده گسسته می شود. آنچه مدتها پیش با کنده کاری پرچم او آغاز شد در اینجا به کمال می رسد.

چندگانگی شگفت انگیز نقش برجسته آشور بانیپال در جنگ، چنانچه کسی بخواهد جزئیات آن را تمییز دهد مستلزم مطالعه دقیق ترکیب بندی آن است. شاه روی گردونه ایستاده و تیری در کمان نهاده و آماده پرتاب می کند. در کنارش افسران او و در آسمان بالای سرش خدای بالدار سرزمین آشور به همان نام آشور، تیری در کمان می نهد و او را راهنمایی می کند.

پیکرتراشی بانیپال در آشور

گروه به همراه پادشاه، که افسارهای اسب هایشان محکم کشیده شده، از کنار یک گردونه درهم شکسته دشمن می گذرد، گردونه ران دشمن همراه با یک اسب بر زمین افتاده است. سربازان پیاده آشوری، سرهای زخم خوردگان دشمن را از تن جدا می کنند.

در بخش میانی بالای تصویر، سرباز آشوری یک سرباز دشمن را به قتل می رساند و در همان حال، رفیق آن سرباز می کوشد او را نجات دهد. پشت سر آنها، سرباز مرده ای بر زمین افتاده است و در سمت راست بالای تصویر، کمانگیران دشمن، جانانه به دفاع از برج های شهر خویش پرداخته اند.

آنچه بیش از همه جلب توجه می کند، سهولت مشاهده حوادث است. ولی هیچگونه ترتیب یا ربط منطقی میان شان برقرار نیست. هنرمند از سطح محدود این تکه سنگ برای نمایاندن میدان جنگ تا آنجا که سهولت روایت و مفهوم خود او از عنصر خبری و نمایشی امکان می دهند، استفاده میکند.

زنده نمایی حالت ها و حرکت های انفرادی به طرز استثنایی ظریف و متقاعد کننده است و علیرغم رسمیتی که دوشادوش جزئیات ناتورالیستی در هنر بین النهرین وجود دارد، طرح های بغرنج فضایی در سراسر این اثر دیده می شود. یکی از این طرح ها روی هم افتادن یا تداخل پیکره ها برای القای فاصله بیشتر یا کمتر با بیننده است؛ افتادن پیره پادشاه بر روی پیکره افسران همراهش، بهترین نمونه است.

حالت رسمی هنر آشوری را در اوج آنمی توان در نقش برجسته دیگری از آشور بانیپال مشاهده کرد. در این نقش برجسته پادشاه که کمی به سمت راست مرکز نشسته است جامش را بالا می برد تا سر بشکد و حضور شخصیتی عالی نصب، موجود بالداری فوق طبیعی در انتهای سمت چپ، که آب تبرک می پاشد، این عمل پادشاه را بخشی از یک آیین مقدس می گرداند.

پیکرتراشی بانیپال در آشور

حرکات آرام و سیمای باوقار، چیزهایی هستند که انتظار داریم در مراسم باشکوه مذهبی ببینیم! این دو را در بیشتر نمازخوانان امروزی می توان تشخیص داد.

متونی که به خط میخی بر سنگ های نقش برجسته تخت و نازک حک شده اند در آن سوی شکاف یا گودی ناچیز میان سنگ ها ادامه می یابند و بر بی تفاوتی سطوح تاکید می کنند و این احساس را به بیننده القا می کنند که منظور از این کنده کاری نه آفریدن شکلی سه بعدی (سایه دار) بلکه تهیه گزارشی مصور و مکتوب از یک حادثه بوده است.

پیکرتراشی بانیپال در آشور

در اینجا نیز یکی از سنت های جالب آشوری خودنمایی میکند و آن نمایش بدن انسان به شکلی کوتاه و ستبر و سنگین و دست ها و پاها با عضلات برآمده بود. همچنان که پای چپ و پیش گذاشته شده آن موجود بالدار فوق طبیعی و بازوهای پادشاه گواهی می دهند.

درنمایش عضلات نرمه ساق پا و ساعد اغراق شده است، رگ ها مانند مفتول نمایانده شده اند و این نمونه ای از مشاهده واقع بینانه است که به نوعی نماد قدرت حیوانی انسان تبدیل شده است. همچنین چگونگی تشکیل یک نمای سه چهارم باترکیب نمای نیمرخ بازوها و نمای روبرویی نیم تنه جالب است. هنرمند با  آنکه تابع میثاق های روزگار خویش است، با مسائل شبیه سازی از آنچه چشمانش می بیند دست و پنجه نرم می کند.

دویست سال بعد، در نقش برجسته ای از آشور بانیپال همچنان به حیات خود ادامه می دهند با این تفاوت که این بار بر عناصر رئالیستی افزوده شده است. در این نقش برجسته شیرهایی که در محوطه ای پهناور و محصور در قفسها رها شده اند به پادشاه حمله میکنند و او که بر گردونه اش سوار است همراه با خدمتکارانی که مراقب جناحینش هستند، شیرهای غران را یکی پس از دیگری با تیرهای خود نقش زمین می کند.

پادشاه که در اثر جهش درنده خویانه یک شیر از پشت سر تهدید شده، با اقدام سریع دو تا از نیزه دارانش از خطر نجات می یابد. در پشت گردونه او ردیف رقت انگیزی از شیرهای مرده ومحتضر که با تیرهایی به مراتب بیش از آنچه برای کشتن شان لازم است سوراخ سوراخ شده اند. ماده شیری در اثر تیرهایی که ستون فقراتش را سوراخ کرده اند پاهایش را روی زمین می کشاند. خون از زخم هایش جاری است، جزئی که در هنر آشوری تکرار می شود و شخصیت توحش آمیز حامیان آن را عیان می سازد.

هنرمند عضلات پیچ و تاب گرفته، رگ های برآمده، چین های پوزه، گوشت های خوابیده را به طرزی بی امان نمایانده است، این بار نیز رئالیسمی سرسخت زیر نفوذ رسمیت سایه نیمرخ نما با نقش نیم برجسته. انسان های رقیق القلب امروزی، این صحنه خونریزی را یک تراژدی قهرمانانه و شیرها را قهرمانان اصلی آن می پندارند ولی این احتمال وجود ندارد که هنرمندان پادشاه قصدی سوای بزرگنمایی چهره او با بر انباشتن کشتگان و نشان دادن پادشاه آدمیان در حال زورآزمایی با پادشاه جانوران و غلبه اش بر او داشته باشند.

 

برگرفته از تاریخ هنر

بیشتر بخوانیم:

اهمیت برهنگی در پیکر تراشی یونان باستان

هنر سومر

معماری آشور

نقطه آغاز هنر اژه ای؛ هنر مینوسی و هنر سیکلادی

پیکرتراشی در مصر باستان چگونه بود؟



+ 2
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.