امروز: یکشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ ربيع الآخر ۱۴۴۶ قمری و ۱۳ اکتبر ۲۰۲۴ میلادی
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹ ۱۳:۵۳
۴
PNAZAR
نسخه چاپی

پیکرتراشی در مصر باستان چگونه بود؟

پیکرتراشی در مصر باستان چگونه بود؟
به گزارشتمیم نیوز

تندیس نقش برجسته همه جانبی در مقبره ها، نقش بسیار مهم ایجاد تصویری از شخص مرده را ایفا میکرد تا در صورت متلاشی یا نابود شدن مومیایی اش به عنوان منزلگاهی برای کا مورد استفاده قرار گیرد. به همین علت است که در نخستین دوره های رشد هنر مصر، علاقه شدیدی به تصویر یا چهره نمای مردگان پیدا شد. باز به همین علت بود که ماندگاری سبک و مصالح کار تا بدان پایه اهمیت داشت.

با آنکه برای ساختن تصویر یا تندیس افراد غیر وابسته به طبقات اشراف یا خانواده سلطنتی از مصالحی چون چوب، رس و مفرغ استفاده می شد، سنگ ماده اصلی این کار به شمار می رفت؛ سنگ آهنک و ماسه سنگ از صخره های اطراف رود نیل، سنگ خارا از حوضه آبشارهای نیل علیا و سنگ دیوریت از صحرای مصر استخراج و به محل کار حمل می شد.

پیکره نشسته خفرع یکی از چندین پیکره مشابه بود که برای معبد ابوالهول خفرع تراشیده شده بودند. این پیکره ها که یگانه شکل های ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودند با تیرهای عمودی و افقی تخت شان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن می بخشیدند. خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش در هم بافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری به عنوان نماد مصر متحد، حکاکی شده است. بال های محافظ شاهین به عنوان نماد آفتاب، پشت سر او را پوشانده اند و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوان پسر رع است. او دامن ساده مرسوم در دوره پادشاهی کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چین های ریز تا روی شانه اش رسیده است.

تندیس خفرع

چهره پادشاه از فردیتی نیرومند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار می رود. این تاثیر که از تمام پیکره های سلطنتی کا در بیننده برجا می ماند با استفاده از تدبیرهای شکل آفرینی و اسلوب هایی تحقق یافته است که امروزه نیز تحسین آدمی را برمی انگیزد. پیکره خفرع از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطه برآمده و شکستنی نیز دارد، شکل هدف را که ماندن تا ابدیت است بیان می کند. بدن خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دست هایش نزدیک بالا تنه و ران هایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با رده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند.

حالت پیکره مانند تندیس های بین النهرین، از روبرو، جدی و قرینه دار است. این الگوی قابل تکرار، بخش های بدن را چنان در کنار هم قرار می دهد که تماماً با نمای روبرو یا تماماً با نمای نیم رخ نشان داده می شوند. در این باره، اروین پانوفسکی چنین می نویسد:

از ده ها قطعه ناتمام می توان دریافت که شکل نهایی، حتی در پیکر تراشی، همیشه تابع یک نقشه هندسی بنیادی است که در آغاز کار بر سطوح قطعه سنگ کشیده می شده است. روشن است که هنرمند، چهار طرح جداگانه بر سطوح عمودی قطعه سنگ می کشید و سپس با تراشیدن بخش های اضافی سنگ، پیکره را چنان مشخص می ساخت که شکل آن در شبکه ای از سطوحی که با زاویه قائمه به یکدیگر می رسیدند و چندین شیب پیوسته داشتند ظاهر می شد.

طراحی  عملی پیکرتراش،  روش معمارانه این پیکرتراشان را حتی با وضوحی بیشتر، می نمایاند؛ پیکرتراش چنانکه گویی می خواهد خانه ای بسازد، نقشه های ابولهول یا مجسمه غول پیکرش را از نمای جلو، نمای کف و نمای جانبی تهیه می کرد، به طوری که حتی امروز با رعایت نقشه مزبور می توان پیکره مزبور را ساخت.

این روش کاهنده در تراشیدن بخش های اضافی سنگ، علت اصلی دید مکعب وار در تندیس متوسط مصری است که مثلا با شکل استوانه ای یا مخروطی تندیس های گودئا از بین النهرین، شدیداً تفاوت دارد. برای تضمین ماندگاری، از سخت ترین سنگ استفاده می شد و مصر برخلاف بین النهرین، ذخائر سرشاری از سنگ دارد. حتی با وجود این تراشیدن سنگ خارا و دیوریت با ابزارهای مفرغی بسیار گران تمام می شد.این تنگ ها به ندرت رنگ می شدند مخصوصاً اگر در سنگ ها مزبور دانه یا نقشی پیدا می شد که با صیقل کاری می توانستند نمایانش کنند.

همچنان که پیکره مطابق نقشه تراشیده می شد، تناسب های آن نیز پیشاپیش تعیین می شدند. قانون تناسب های کمال مطلوب، به عنوان قانون مناسب بازنمایی عظمت شاهانه، کاملاً مستقل از واقعیت بصری، پذیرفته و به کار بسته شده بود.

نمایش کلی اندام ها بدن در هنر پیکرتراشی مصری حتی تا غصربطالسه دوام آورد و در آن زمان این احتمال پدیدآمده بود که نفوذ پیکر تراشی یونانی بتواند پیکرتراشی مصری را به سوی رئالیسم هدایت کند. پیکرتراش مصری ظاهرا نسبت به نمایش رئالیسی بدن بی تفاوت بوده و ترجیح می داده است در جهت وفاداری به طبیعت در هنر چهره سازی که مصریان را رقیبی در این رشته نبود گام بردارد.

نمونه ای از مهارت ایشان در این زمینه، به اصطلاح سردیس یدکی یک امیر از خاندان خوفو است که فقط به نمایش چهره توجه شده که جلوه ای است از وحدت عنصری صوری با عنصر رئالیستی مشخص کننده بسیاری از پیکره های مشابه بالاتنه.

در تاریخ هنر مخصوصاً در تاریخ چهره سازی، تقریبا پذیرفته شده است که هرگاه موضوع کار یک شخص پراهمیت نباشد از شدت رسمیت کاسته و بر درجه واقع نمایی افزوده شود. تندیس چوبی معروف به شیخ البلد یکی از این موارد است.

شیخ البلد

این تنندیس بازنمایی زنده گونه مردی است که وظیفه اش خدمت به پادشاه در جهان روح (مانند خدمتش در جهان خاکی) بود. چهره به طرز حیرت آوری زنده نماست و چشمان سنگ بلوریش بسی بر قدرت این تاثیر می افزاید. شیخ به شیوه سنتی رو به بیننده ایستاده و پای چپش را جلو گذاشته است. هیکل پرش فاقد تناسب های قهرمانانه و مطلوبی است  که در شبیه سازی از اعضای خاندان سلطنتی و اشراف به چشم می خورد زیرا شیخ مزبور یک مأمون دون پایه بوده است. چوبی بودن ماده کار، به هنرمند امکان داده است که سنگ تکیه گاه پشتی را حذف کند و حالت آزادانه تری به این پیکره ایستاده بدهد.

در اصل مغز چوبی است که با پرده یا گچ رنگ آمیزی شده پوشانده شده، این روش زمانی به کار گرفته می شد که پیکرتراش از چوب نرم یا پست استفاده می کرد. پیکرتراش مصری که نسبت به زیبایی ذاتی ماده کارش حساسیت نشان میداد، چوب سخت را همچون سنگ سخت از کار در می آورد. این چوب ها را صیقل می داد ولی رنگ نمی زد.

لینک کوتاه: https://b2n.ir/152544

 

بیشتر بخوانیم:

هنر مصری

 ظهور سبک جدیدی از پیکرتراشی در دوره هلنی

هنر پرتحرک مینوسی؛ معماری کنوسوس و نقاشی های زنده آن

بیان معماری

پیکرتراشی ومیثاق سازی در سومر باستان

ارختئوم، از ساختمان های آکروپولیس



+ 4
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.