مورخان معمولاً بین عصر کلاسیک (حدود 500 – 336 ق.م) و عصر هلنی (آغاز سلطه اسکندر کبیر) تمایزی قائل می شوند. بین سال های 336 و 323 ق.م اسکندر مقدونی امپراتوری ایران را به تسخیر درآورد و قلمرو خود را تا خاک هند و مصر امروزی گسترش داد. در هر نقطه ای که اسکندر شهری بنا کرد فرهنگ و آموزش های یونانی را نیز اشاعه داد. در نتیجه سرتاسر شرق مدیترانه تحت تاثیر تمدن هلنی قرار گرفت. آتن در دوره اسکندر همچنان مرکز اصلی فرهنگ باقی ماند. اما در سده سوم ق.م با پرگاموم در آسیای صغیر و به ویژه با اسکندریه در مصر که به خاطر کتابخانه و مرکز تحقیقات ادبی اش پایتخت ادبیات یونانی شناخته می شد وارد رقابت گشت.
امپراتوری اسکندر س از مرگش تجزیه شد، اما بخش های اصلی آن تا هنگامی که روم بر آن مسلط شد توسط دیگران محفوظ ماند. خاک اصلی یونان در حقیقت صاحب استقلالی مشروط شد و یکپارچگی گذشته خود را از دست داد به طوری که در مقابل سلطه روم ایستادگی چندانی نشان نداد و در 146 ق.م یکی از ایالات امپراتوری روم قلمداد می شد.
در عصر هلنی تئاتر شاهد دگرگونی های زیادی بود از جمله اسکندر یک سلسله جشنواره های پیروزی تاسیس کرد که گفته اند در یکی از این جشنواره ها 3000 نمایشگر از سرتاسر قلمرو امپراتوری یونان گرد هم آمدند. به جز آن، مناسبت هایی که در آنها نمایش اجرا می شد فزونی یافت به خصوص هنگامی که سلاطین پرستش خویش را به عنوان یکی ازخدایان طلب کردند و جشنواره هایی در بزرگداشت خویشتن بر پا داشتند. سرانجام نمایش ها از انحصار جشنواره های دیونوسیا به درآمدند.
گسترش سریع تعداد جشنواره ها، نیاز به مجریان کار کشته را افزایش داد و شاید از همین رو بود که تئاتر هلنی تقریبا به کلی حرفه ای شد. قدم اصلی در این راه هنگامی برداشته شد که صنف اجراکنندگان تئاتر که گاه به نام هنرمندان دیونوسوس خوانده می شد تاسیس گردید. اگر چه تاریخ دقیق تشکیل این صنف معلوم نیست، اما قطعی است که این صنف در 277 ق.م فعال بوده است زیرا فرمان رسمی و قانونی آن متعلق به این سال است. این صنف تا دوران مسیحیت به کار خود ادامه داد.
صنف هنرمندان دیونوسوس شامل شاعران (درام نویسان، حماسه سرایان وتصنیف سازان) بازیگران (تراژدی، کمدی، ساتیر) خطیبان، همسرایان، مربیان، نوازندگان، طراحان و سازندگان لباس و همه افرادی بود که در تهیه نمایش ها دست داشتند، یا در آن جشنواره سخنی می گفتند یا شعری می سرودند. انواع دیگر سرگرمی سازان عامیانه در این صنف عضو نبودند.
چنانچه از نام صنف بر می آید، اجرا کنندگان تئاتر، با آنکه در جشنواره های غیر دیونوسوسی نیز نمایش می دادند، ارتباط خود را با دیونوسوس حفظ کرده بودند. سرپرست این تشکیلات معمولاً یک راهب دیونوسوسی بود. این صنف دارای شاخه های فرعی نیز بود که هر یک مرکز ویژه خود را داشت.
از سه شاخه اصلی این صنف بخش آتنی از همه قدیمی تر و مهم تر بود. شاخه دوم، صنف نِمیان و ایسمین بود که مرکز آن در کورنت قرار داشت و شاخه سوم، صنف ایونی و هلسپونتی بود که در تئوس در آسیای صغیر مستقر بود. شاید بتوان از شاخه چهارمی هم سراغ کرد که مرکز آن در اسکندریه بوده است. با گسترش تئاتر هر شاخه اصلی از این سه شاخه یک بخش فرعی نیز تاسیس کردکه مناطق زیر نفود خود را می پوشاند.
هنگام برنامه ریزی یک جشنواره مقامات شهر با نزدیک ترین صنف در شهر قراردادی می بستند و وظایف هر طرف در قرارداد به دقت مشخص می شد. پس از مرگ اسکندر دنیای هلنی به ایالات چندی تقسیم شده و به علت اهمیت جشنواره ها، یک قرارداد بین المللی یا بین الایالتی به وجود آمد که مفاد آن امنیت اعضای صنف ها را تضمین می کرد و در بعضی موارد اجرا کنندگان از مصونیت قضایی و معافیت از سربازی برخوردار می شدند.
از آنجا که اجرا کنندگان درام آزادانه به هر کجا سفر می کردند گاه سفارت بین الایالات را نیز برعهده می گرفتند از طرفی چون بازیگران نسبت به گذشته از آزادی های بیشتری برخوردار بودند تا حدی مورد سوءظن مردم نیز قرار می گرفتند. ارسطو در سده چهارم از خود می پرسد چرا بازیگران عموماً این قدر بدنام و ناپرهیزگارند، و سوالاتی از این دست در منابع آن دوران فراوان است.
معماری تئاتر نیز در این دوران تغییرات چشمگیری یافت. در فاصله اواسط سده چهارم تا سده اول ق.م یک نوع ساختمان تئاتری کاملا متفاوت با تئاتر دیونوسوس شکل گرفت. این نوع تئاتر عموماً به نام تئاتر هلنی (برای متمایز شدن از تئاتر آتنی) خوانده می شد. نمونه های مهم این نوع تئاترها در پرین، اورووس، افه سوس، دلوس، اپیداروس، اونیادا، سی سیون، پرگاموم، کورنت و اسکندریه ساخته شدند.
با آنکه صورت اصلی تئاتر هلنی برای ما تا حد قابل قبولی روشن است اما تاریخ شروع و محل خاستگاه آن را نمی دانیم. پاره ای از محققان بر این عقیده انند که تغییرات قطعی و نهایی نقشه تئاتر آتنی در سده چهارم ق.م به وجود آمد، اما برخی دیگر تاریخ آغاز آن را سده دوم ق.م می دانند.
تئاتر های موجود در پرین، اپیداروس و اسکندریه را اولین تئاتر هلنی می شناسند، اما اسناد به دست آمده به حد ناامید کننده ای متناقضند، نخست از آن رو که باستان شناسان در مورد تاریخ دقیق بناها و زمان بازسازی یا تکمیل آنها توافق ندارند و ما می دانیم که این تئاترها در دوران های مختلف بارها تعمیر یا بازسازی شده اند. صورت اصلی ساختمان تئاتر هلنی احتمالا در 300 ق.م به وجود آمد و در طول 150 سال تحول و تکامل یافت. آنچه برای همه مسلم است این است که ساختمان و صورت نهایی تئاتر هلنی در 150 ق.م کاملا توسعه یافته بوده است.
مهمترین نوآوری سبک هلنی درساختمان تئاتر ایجاد صحنه های مرتفع بود که از 5/2 تا 4 متر ارتفاع و گاه تا 42 متر درازا داشتنند و عمق آنها از 2 تا 5/4 متر بود چون در این تئاترها پاراسکنیا (بال های صحنه یا چپ و راست صحنه) حذف شده بود، سکوی دراز و باریک صحنه از هر دو طرف باز بود. در بعضی از این تئاترها، سراشیبی ورود به صحنه به موازات پارودوس ها (درهای ورودی) تا صحنه ادامه می یافت در برخی دیگر برای ورود به ارکسترا پله هایی در انهای صحنه در نظر گرفته شده بود، همچنین در تئاترهای دیگر تنها از طرف اتاق صحنه وارد آن می شدند.
لبه جلوی صحنه روی پروسکنیون (نمای جلوی طبقه اول) استوار می شد در حالی که اپیسکنیون (نمای جلوخان جلوی طبقه دوم) در قسمت عقب صحنه ساخته می شد. معمولاً این دو نما یا دیواره های جلوی صحنه ارتفاع تقریبا مساوی داشتند. در بعضی تئاترها لبه پروسکنیون حدود یک متر از گردی حاشیه ارکسترا را می پوشاند، اما در بعضی دیگر ارکسترا دایره ای کامل بود.
جایگاه تماشاگران تغییرات مهمی نکرد اما گنجایش تئاترها تغییر یافت، تئاتر اپوروس 3000 و تئاتر افه سوس 25000 نفر ظرفیت داشته است.
درباره ساختمان صحنه مسائل متعددی وجود دارد. مثلا در شکل های اولیه تئاترهای هلنی، پروسکتیون از ستون هایی که حدود یک متر از هم فاصله داشتند، ساخته می شد این ستون ها سوراخ هایی داشتند تا بتوان پیناگس ها (دیواره های رنگ شده) را بر ستون ها نصب کرد، اما در بسیاری از تئاترهایی که بعد از سده دوم ق.م ساخته شده بودند ستونها سوراخ نداشند، بر این اساس، بعضی از مورخان به این نتیجه رسیده اند؛ هنگامی که لازم بود نمایش در ارکسترا اجرا شود، یک پس زمینه دکور (مثلا یک منظره) بر ستونها نصب می شد چنانکه بعدها وقتی همه بازی به داخل صحنه منتقل شد پروسکتیون تنها یک نمای خالی ستون دارد باقی ماند، زیرا وجود پیناکس به عنوان پس زمینه ارکسترا ضرورت خود را از دست داد.
با گذشت زمان نمای طبقه دوم نیز مشمول تغییراتی گشت. در سده دوم ق.م اپیسکتیون که در آغاز دو یا سه در داشت، تبدیل به یک سلسله ورودی های وسیع (تیروماتا) گردید که تعداد آنها بین یک تا هفت عدد بود. این تیروماتاها که هریک حدود 3 تا 4متر عرض داشت و تا جایی که سقف اجازه می داد ارتفاع داشتند توسط پایه های باریک و عمودی از یکدیگر جدا می شدند لذا در طبقه بالا اکنون یک پیش صحنه دراز و کم عمق به وجود آمده بود که در پشت آنها صحنه هایی به همان عمق وجود داشت.
این تغییر نشان دهنده کاهش نقش همسرایان و کاربرد روز افزون سکوی مرتفع برای بازی است. پاره ای از محققان اظهار کرده اند که تیروماتا از آن رو به وجود آمد تا امکان تصویرپردازی بیشتری در دکور صحنه بدهد و نتیجه گرفته اند که هر یک از این صحنه ها یا ورودی ها یک پروسینیوم کوچک بودند که در هر یک از آنها امکان برپا کردن یک دکور وجود داشت. این نظر مانند دیگر نظرات درباره تیروماتا کلا بر حدس و گمان استوار است.
ویتروویوس که در سده اول ق.م درباره تئاتر یونان نوشته توضیح می دهد که نمای صحنه، فضایی برای پریاکتوا (دکورهای منشوری) ایجاد می کند. این گفته بدان معناست که در صحنه های تیروماتا نیز پریاکتوا وجود داشته است. وی همچنین توضیح می دهد که سه نوع پس زمینه به کار می رفته، یکی برای تراژدی، یکی برای کمدی و یکی برای ساتیر. برخی مورخان از این گفته چنین نتیجه می گیرند که بنابراین دکورهای واقع گرایانه یا روایی در آن دوران مرسوم بوده است و عده ای بر آنند که منظور ویتروویوس پس زمینه های قراردادی بوده است.
لباس و صورتک نمایش های تراژدی پس از سده پنجم به طرز نمایانی تغییر یافت. هر چند مراحل تاریخی این تغییرات را نمی توان معین کرد، اما روشن است که در سده اول ق.م بازیگران تراژدی پوتین هایی با تخت مرتفع (کوتورنوا) به پا می کردند و گیسوی مصنوعی یا کلاه (اونکوس) بر سر نهاده و همه با ظاهری غلو شده و بزرگ نما در صحنه ظاهر می شدند. شکل صورتک ها نیز اغراق شده و بزرگ بود به سخن دیگر لباس بازیگر تراژدی در این دوران پرحجم و بزرگتر از واقعیت و نمای ظاهری او به صورتی قراردادی، تحریف شده و غیر واقعی می نمود.
پولوکس، نویسنده سده دوم میلادی، فهرست 28 صورتک را برای شخصیت های تراژدی نام می برد: 6 پیرمرد، 8 مرد جوا، 8 زن و 6 خدمتکار؛ علاوه بر آن وی به چند صورتک غیرمعمول اشاره می کند مثل صورتک آرگوس که بر طبق اساطیر چشم های فراوانی داشته است.
در کمدی نو هرچند لباس تا حدی قراردادی بود اما به لباس مردم کوچه و بازار نزدیکتر بود. لباس معمول در کمدی نو اکسومیس بود یعنی پیراهن بلند و سفیدی که در سمت چپ آن شکافی داشت. بر روی این پیراهن یک هیماسیون (جبه) می پوشیدند، رنگ جبه مردان مسن متعلق به خانواده های بزرگ به رنگ بنفش و جبه اشخاص عادی سیاه یا خاکستری بود. برده ها پیراهن کوتاه و سفیدی بر روی اکسومیس خود می پوشیدند. لباس زنان پیر به رنگ سبز یا آبی روشن و لباس راهبه ها و زنان جوان سفید بود.
پولوکس همچنین فهرست 44 صورتک از کمدی نو را چنین شرح میدهد: 9 صورتک برای مردان پیر، 4 صورتک برای مردان جوان، بردگان 7 صورتک، زنان پیر 3 صورتک، زنان جوان 5 صورتک، فواحش 7 صورتک، خدمه 2 صورتک، روستایی 1 صورتک، سربازان 2 صورتک، اوباش 3 صورتک و 1 صورتک برای چاپلوس.
چنین به نظر می رسد که تیپ های کمدی تا حد قابل ملاحظه ای فراوانتر و متنوع تر از تیپ های تراژدی بودند. اکثر صورتکها ظاهری واققعگرایانه داشتنند و تنها برخی از جمله صورتک بردگان، پیرمردان و شخصیت های مضحک حالت کاریکاتور داشتند. رنگ مو نیز تا حدی قراردادی بود مثلا اکثر بردگان موی سرخ و درباریان و نجبا موی زرد داشتند.
اگر چه تئاتر یونان تا سال 500 میلادی به حیات خود ادامه داد اما خلاقیت و سرزندگی آن پس از سده اول ق.م رو به افول نهاد. در آغاز سده دوم ق.م رومی ها کم کم بر سراسر شرق مدیترانه تسلط یافتند و با آنکه آرمان های یونانی مدتها ایستادگی نشان دادند اما معیارهای رومی سرانجام آنها را به زیر کشیدند. پس از سده اول میلادی اکثر تئاترها مطابق سلیقه معماری رومی تغییر شکل یافتند. این ساختمان های تکامل یافته و دوباره بازسازی شده، معمولاً یونانی-رومی نامیده می شوند زیرا ویژگی های هردو فرهنگ را در خود دارند. در قلمرو یونان همچنین تئاترهای خالص رومی بسیاری بنا شده بود.
تئاتر آتن نیز با آنکه مقاومت زیادی به خرج داد از این تغییر و تحولات مصون نماند. تئاتر دیونوسوس صورت کلاسیک خود را تا زمانی بین سده اول و دوم ق.م حفظ نمود، اما در این هنگام ناچار به پیروی از الگوی هلنی گشت. تغییرات اساسی دیگر در سده اول میلادی رخ داد یعنی موقعی که صحنه تا قسمتی از ارکسترا پیش آمد تا به سلیقه رومی نزدیکتر گردد و پس از این دوران بود که در ارکسترا مسابقات گلادیاتوری ترتیب داده شد. برای این کار دور ارکسترا به وسیله سنگ نرده کشی می شد.حدود سده چهارم میلادی نرده های سنگی را بندکشی کردند تا بتوان در آن آب ریخت و نمایش های آبی اجرا کرد.
اینکه مسابقات دراماتیک در آتن دقیقاً در چه تاریخی از میان رفت به دقت روشن نیست. بایگانی دیونوسیای شهر در چه تاریخی از میان رفت به دقت روشن نیست، بایگانی دیونوسیای شهر تا سده اول میلادی فعال بوده است ، اما بایگانی های لنایا تنها تا 150 ق.م قابل پیگیری اند. پیداست مسابقات تئاتری تا مدتها پس از تاریخی که مدارک نشان می دهند ادامه داشته است. تئاتر دیونوسوس حداقل تا سده چهارم میلادی و شاید بیشتر برای نمایش های گوناگون مورد استفاده بوده است. بدین ترتیب تاریخ درخشان تئاتر یونان به پایان رسید، تئاتری که هزار سال تمام دوام آورد و کمتر تئاتری ادعای برابری با آن را داشته است.
بیشتر بخوانیم:
آیین در مصر باستان و خاور نزدیک و شکل گیری تئاتر