افلاطون بزرگترین و مشهورترین فیلسوف ایده آلیست جهان است. او در سده چهارم ق.م در آتن زندگی می کرد و از آن پس در سراسر تاریخ ستایش افلاطون نُقل سخن سخنورانی بوده است که در فصاحت گوی سبقت از یکدیگر می ربوده اند. او را پدر فلسفه غرب و عارفی خوانده اند که پیش از مسیح و پولس قدیس، قلمرو متعالی نیکی، عشق و زیبایی را نظاره گر بوده است.
افلاطون را بزرگترین اخلاق گرا و فیلسوف اجتماعی سراسر تاریخ توصیف کرده اند تا آنجا که فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی آلفرد نورث وایت هد درباره او گفته است که تاریخ فلسفه غرب فقط سلسله پانویس هایی به آثار افلاطون است.
به نظر شاعر و فیلسوف آمریکایی رالف والدو امرسون «افلاطون یعنی فلسفه و فلسفه یعنی افلاطون» و نیز «هنوز همه موضوع هایی که در میان متفکران نوشته و بحث میشود از افلاطون است». با این همه باید دانست او شاگرد مستقیم سقراط و شاگرد غیرمستقیم فیثاغورس، پارمنیدس و هراکلیتوس بوده است.
محیط زندگی
زندگی افلاطون سوای دستاورد بزرگ فلسفه اش نمایشگر بسیاری تناقض های تراژیک و محرومیت های عمیقی است که از تراژدی بزرگتری برخاست که برای خود آتن –شکست در جنگ با اسپارت مستبد و بعد انحطاط تمدن بزرگ آن- اتفاق افتاد. برای شناخت افلاطون باید او را در فرهنگ وی و روزگارش قرار داد. تولد او مصادف بود با پایان آنچه عرفاً عصر طلایی آتن یا عصر پریکلس خوانده اند.
عصر طلایی آتن، عصر پریکلس که از 445 تا 431 ق.م دوام داشت نمودگار کمال در زندگی متمدنانه انسانی به شمار آمده است. پریکلس با مهارت حقوق سیاسی همه شهروندان خواه ثروتمند یا تهی دست (البته به جز زنان و بردگان) را ابقا کرد. وی امپراتوری شهر – دولت آتن را گسترش داد و تحکیم نمود و نیز در داخل آتن مکتب سیاسی نوین برابری خواهی و حقوق مساوی تمامی شهروندان در زیر لوای قانون را تقویت کرد.
در جامعه آتن کم چیزان همان قدر فضیلت داشتند که توانگران شایسته. آخیلوس درام نویس یونانی می نوشت «عدالت در خانه های دودآلود می درخشد» و پروتاگوراس فیلسوف سوفسطایی می گفت «هرکس که عادل و محترم است صلاحیت دارد که در امور عمومی نصیحت و توصیه کند».
عصر پریکلس اشتغال کامل و کامیابی مادی فراوان از راه تجارت و صنعت خانگی برقرار بود. حکومت شهر چونان الگویی از عدالت برای جهان شناخه شده تلقی می شد و آتنی ها نسبت به شهر خود احساس غرور و وفاداری شدید داشتند. در تحت حکومت پریکلس، برنامه های وسیعی برای زیباسازی آتن پیش بینی و به اجرا گذاشته شد. پریکلس صاحبان استعدادهای فکری و هنری را از همه بخش های یونان به آتن جذب کرد.
سیاست معتدل پریکلس در زمان خود با مخالفت افراطیان دو طرف اشرافیت راست وچپ دموکراتیک، روبرو شد. در این زمان اکثر جوامع یونانی یا زیر رهبری امپراتوری آتن که دموکراتیک، بازرگانی و صنعتی بود یا زیر امپراتوری اسپارت که استبدادی، جنگجو و کشاورزی بود، به سر می بردند. جنگ پلوپونزی، چنان که بعد آشکار شد جنگ میان دموکراسی آتن و استبداد اسپارت بود که تحت حاکمیت نخبگان نظامی با قدرت مطلقه قرار داشت. سرانجام آتن دموکراتیک در 404ق.م به اسپارت تسلیم شد.
افلاطون در خاندانی اشرافی پرورش یافته بود که از پریکلس و حکومت دموکراتیک پشتیبانی کرده بودند ولی بر اثر سیاست خام دستانه حکومت مزبور خود را خیانت شده احساس می کردند. نارضایی خاندان هایی از این دست با مشاهده از دست رفتن منابع عالی شان در طی جنگ دراز مدت با اسپارت و طاعون وحشتناکی که هم زمان آتن پر جمعیت را به فقر و تباهی کشید، افزایش می یافت و در این هنگام استبدادی نظامی نسبت به دموکراسی به مذاق آنان به مراتب خوش تر می آمد.
آنان بدون تردید به دموکراسی چونان شکلی از فساد در حکومت می نگریستند. برای اشرافیت تنها راه حل ضعف آتن در برابر قدرت اسپارت یک ضد انقلاب مسلح تنها چاره کار به نظر می رسید. افلاطون نیز باید باور کرده باشد که خویشاوندان او خارمیدس و کریتیاس و آلکبیادس شاگرد سابق سقراط که شیرازه حاکمیت سی جبار و سلطه کم دوام وحشت را به دست داشتند نظم جدیدی را فراهم می کردند که آموزگار او و سقراط فلسفه آن را مهیا می دید.
پس از مرگ سقراط، افلاطون به اتفاق برخی از دوستانش آتن را ترک گفت؛ نه فقط به علت اندوه مرگ آموزگار خود بلکه بدین لحاظ که او نیز خود را در معرض خطر از سوی حکومت دموکراتیک می دید. مهم ترین رویداد مسافرت او دیدارش از سیراکیوز شهر ثروتمند و مستقل یونانی در مدیترانه بود. او در این شهر با دیون که از خویشاوندان پادشاه سیراکیوز بود آشنا شد. وی مجذوب افلاطون و اندیشه ها او گشت.
افلاطون در بازگشت به آتن ملکی را خارج از حصار شهر در محلی معروف به باغ آکادمی خرید و در آنجا مکتب مشهور خود را بدین نام بنیاد نمود. وی بقیه چهل سال عمر خود را به آموزش و نوشتن درآکادمی به سر برد. شاگردان وی پسران و دخترانی از خاندان های اشرافی یونان و آسیای صغیر بودند که قصد داشتند به مقامات سیاسی برسند.
آکادمی پیشگام مستقیم دانشگاه در سده های میانه و مدرن بود و به مدت نهصد سال برجسته ترین مدرسه جهان به شمار می آمد. افلاطون پس از 20 سال تدریس در آکادمی در سن 60 سالگی به درخواست دیون به سراکیوز بازگشت. پادشاه درگذشته بود و دیون فرصتی را برای افلاطون برای آموزش پادشاه جوان جدید (دیونیزوس دوم) فراهم دید.
درواقع آرمان فیلسوف-فرمانروا؛ فیلسوفی که پادشاه می شود یا پادشاهی که فلسفه یاد می گیرد در میان بود. اما بازگشت دوم افلاطون به سیراکیوز در کوشش برای کاربرد این آرمان در جهان سیاست دوباره با ناکامی روبرو شد. او به آتن و به آکادمی بازگشت و به آموزش و نوشتن تا سن 80 سالگی ادامه داد.
افلاطون در کتاب خود، جمهوریت، طرح حکومتی آرمانی و جامعه ای آرمانی را ترسیم کرده است.
لینک کوتاه: https://b2n.ir/667228
بیشتر بخوانیم:
نگاهی به تمثیل غار افلاطون و نظریه شناخت و خط فاصل