امروز: چهارشنبه, ۰۱ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۲۱ مه ۲۰۲۵ میلادی
پنج شنبه, ۰۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۳
۱
PNAZAR
نسخه چاپی

نمایندگان برجسته رواقی چه کسانی بودند؟

نمایندگان برجسته رواقی چه کسانی بودند؟
به گزارشتمیم نیوز

زنون اهل کیتیوم واقع در قبرس، بنیانگذار مکتب رواقی، فرزند یک بازرگان.

نخست در نزد کراتس کلبی سپس زیر نظر استیلپو و دیودوروس از مکتب مگارا تحصیل کرد، چندی هم نزد پلیمون افلاطونی تلمذ کرد. در آتن مکتب خود را تاسیس کرد که رواقی استوآپویکیله یا رواق پرنگار خوانده می شود زیرا تعلیمات وی در زیر آن صورت می گرفت. بر طبق قطعات باقی مانده نوشته های زنون، او فلسفه را به سه بخش منطق، فیزیک و اخلاق تقسیم کرد. او واژه کاتالبسیز یا مفهوم را ابداع کرد. به عقیده زنون، تصور نقشی از اشیا در ذهن است مانند اثر مهر در موم. او به مجذوب شدن خیال چونان معیار حقیقت می نگریست در صورتی که آن با درک واقعیت هم بسته باشد.

کریسیپوس، برجسته ترین نماینده مکتب رواقی. در عهد باستان او را چونان رهبر دوم آن مکتب می شناختند و گفته می شد اگر کریسیپوس نمی بود از مکتب رواقی نیز خبری نبود.

دیوگنس لاورتی نوشت که اگر خدایان درگیر دیالکتیک می شدند آنان دیالکتیک کریسپوس را به کار می بردند.
رواقیان منطق را به فن خطابه و دیالکتیک تقسیم می کردند. کریسیپوس منطق را با تعریف جمله و قواعد تقسیم سامان مند تمامی جملات به ساده و بغرنج آراسته نبود.
اپیکتتوس یکی از نمایندگان رواقیان رومی. تعلیمات وی را آریان فلاویوس شاگرد او تحریر کرده است. گفتمان های اپیکتتوس و آثار دیگری از او به ما رسیده است. آموزش وی به فیزیک، منطق و اخلاق تقسیم می شود.

جذابیت آموزش او در اخلاق اوست به ویژه موعظه او درباره آزادی درون. او می گوید که سرور می تواند به تبعیت از شهوان خود به برده تبدیل شود و برده به لحاظ استقلال معنوی درون آزاد است ولی این آزادی یا دگرگون شدن جهان به دست نتواند آمد. این نه خود اشیا بیرونی بلکه تصوراتی که انسان از آن ها دارد او را خوشحال می سازد، نیک و بد نه در ذات چیزها بلکه در رویکردهای ما به آنها هستند از این رو نیکبختی موضوع اراده است. فلسفه اپیکتتوس بیانگر اعتراض منفعلانه ستمدیدگان علیه نظام بردگی بود. این فلسفه در مسیحیت تاثیر بسیار نهاد. مواعظ تولستوی و پیروان او نیز چنین بود.

سنکا، لوکیوس آننائئوس نماینده برجسته رواقیان رومی، مربی نرون که بعدها توسط وی به مرگ محکوم شد.

آثار متعدد او به صورت اصلی محفوظ مانده است. سنکا به وحدت وجود با همه خدایی رواقیان یونانی باور داشت یعنی به جهان چونان کل مادی و عقلانی واحدی می نگریست و عمدتاً به مسائلی اخلاقی پرداخت که به نظر او اگر به درستی به آن پاسخ داده می شد انسان را قادر به رسیدن به آرامش و صفای قلب و روح می ساخت. او درصدد بود که اخلاق فردمدارانه  خود را با وظایف جامعه و دولت پیوند زند. نظرات اخلاقی سنکا تاثیر بسیاری بر ایدئولوژی مسیحیت گذاشت. انگلس سنکا را عموی مسیحیت خوانده است.

بوئتیوس، آنتیکیوس، مانیلوس آخرین فیلسوف رومی.

اگرچه نماینده نوافلاطونیان بود فلسفه او به جهت التقاطی بودن و گرایشش به علوم اثباتی قابل ذکر است. به لحاظ جنبه های اخلاق به رواقیان نزدیک است. او آثار ارسطو در منطق و نیز مقدمه تفسیر فرفریوس بر مقوله ها را ترجمه و تفسیر کرد. بوئتوس اوقلیدوس را هم ترجمه کرد. برخی از ترجمه های او از آثار ارسطو در حال حاضر جعلی تلقی شده است.

مارکوس اورلیوس فیلسوف رواقی و یکی از امپراتوران روم.

تنها اثر او مکاشفات فلسفه او را به صورت تمثیل ها بیان می کند. بحران قریب الوقوع امپراتوری روم بر فلسفه وی مستولی بود. مارکوس در تعبیر خود از رواقی گری سرانجام تمام جنبه های ماتریالیستی آن مکتب را زائل ساخت و مکتب وی به عرفای مذهبی تبدیل گشت. برای او خدا یعنی پایه نخستین تمامی موجودات زنده خرد کلی است که تمامی شکل های شعور فردی پس از مرگ طبیعی در آن مستحیل می گردند. اخلاق او با توکل و قضا و قدر، موعظه فروتنی و ریاضت آمیخته بود. او خواستار کمال اخلاقی و تزکیه برای خود- تسلایی از طریق شناخت جبریت حتمی بود که بر جهان حکمفرماست. فلسفه مارکوس اورلیوس به رغم رفتار خشونت آمیز وی با مسیحیان تاثیر عظیمی بر مسیحیت گذاشت.

دیوگنس لادرتیوس مورخ فلسفه یونان باستان در سده سوم میلادی بود.

اثر پر حجم تو زندگانی و عقاید فیلسوفان مشهور در ده کتاب تنها تالیف ملخص موجود از عصر باستان در تاریخ فلسفه و حاوی اطلاعات زندگی نامه ای و آموزش های فیلسوفان یونانی تا سکتوس امپیریکوس است. دیوگنس فقط به عنوان مولف گزاره ها و اطلاعاتی است که غالباً سرشتی وسواس آمیز دارد. جالب ترین نوشته وی به رواقیان اختصاص دارد که د رکتاب هفتم و اپیکور در کتاب دهم آمده است. آخرین کتاب حاوی تنها آثار موجود اپیکور سه فقره نامه های او و زبده تعلیمان اوست.

تعالیم رواقی در طی سده دوم ق.م، که جانشین کریسیپوس شدند تغییر پذیرفت و بدان جهت روی آورد که از شدت جزم و قوت تعیین اصحاب آن تعالیم کاسته شود. به ویژه اعتقاد آنها به طریق عام یا بازگشت جهان به آتش در پایان هر یک از ادوار اندک اندک اعتبار خود را از دست می دهد. بوئتیوس بر این باور بود که الوهیت جهان و کمالی که در آن است با فساد پذیری آن سازگار نیست و اصولاً قوم هلن این امر را که عالم مخلوق خداست و باید زوال پذیرد دلیل توانایی خدا نمی شمردند بلکه نشانگان ناتوانی او می انگاشتند.

بوئتیوس نیز همین را می گفت که فساد عالم را نمی تواند علتی باشد زیرا این فساد نه از خارج عالم که عین عدم است می تواند فرا رسد و نه از درون جهان که هیچ گونه مایه ای برای بیماری در آن نیست می تواند برخیزد و این مطابق با تعالیم افلاطون در رساله تیمائوس بود.

وانگهی عالم نه از طریق تقسیم می تواند زائل شود زیرا مرکب از اجرا نیست نه از طریق استحاله یا تغییر کیفی می تواند فساد یابد زیرا چنانکه رواقیان می پنداشتند وجه تشخیص یا کیفیت خاصه عالم پس از وقوع طریق عام نیز همان است که از آن پیش بود، پس ممکن نیست جهان را بتوان زوال پذیر انگاشت.

آخرین و بالاترین دلیل بوئتیوس این بود که خدا باید در طی مدتی که پس از وقوع حریق پیش می آید غیرفاعل بماند و خدایی که غیر فاعل باشد مرده است.
بدین ترتیب می بینیم که بوئتیوس در علم الهی به یکی از سنن دیرین یونان که بسیان کهن تر از دوره رواقیون بود، بازگشت.

به طور کلی رواقیان، نمایندگان مکتبی فلسفی بودند که در چارچوب فرهنگی یونانی مآبی زیر تاثیر اندیشه های جهان وطنی و فردمداری و تحولات صناعی ناشی از گسترش دانش، ریاضی به پیدایی آمد. زنون و کریسیپوس برجسته ترین نمایندگان این مکتب بودند.نقش علوم از نظر رواقیان به باغی تشبیه می شد که منطق حصار، فیزیک خاک حاصلخیز و اخلاق میوه آن است. وظیفه اصلی فلسفه مربوط به اخلاق است، رواقیان بر این باور بودند که دانش چیزی بیش از وسیله کسب خرد و مهارت در زندگی نیست و زندگی کردن باید هماهنگ با طبیعت باشد.

این کمال مطلوب هر خردمندی است. نیکبختی در بی دردی یا خلاصی از اضطراب، در آرامش روح، در خونسردی است. رواقیان در پنداشت شان از طبیعت ماتریالیست بودند. آنان می گفتند همه چیزهایی که در جهان هستند اجرامی از چگالی متنوع اند.

احساس، اساس معرفت است. حقیقی را باید از حقیقت متمایز کرد. در واقع هیچ چیز جز اجسام وجود ندارد. حقیقی از سوی دیگر غیرجسمانی است و وجود ندارد. حقیقی چیزی جز یک گزاره نیست. در نزد رواقیان ماتریالسیم با نام گرایی تلفیق شد. حسیّات، واقعیت را چونا اشیاء جزیی خاص درک می کنند. علم می کوشد کلی را ادراک نماید، اما این کلی بدان صورت در جهان وجود ندارد.

رواقیان در مقابل منطق محمول ها منطق گزاره ها را ابداع کردند که نه بر احکام مطلق، که بر احکام نسبی استوار بود. رواقیان تنوعی از پیوند حکم ها برقرار کردند که منطق مدرن از آن به عنوان مفهوم های مادی یاد می کند.

 

بیشتر بخوانیم:

رواقیان؛ آخرین تلاش دنیای باستان برای ورود به اخلاق طبیعی

 آنتی نومی ها یا تناقضات عقل ناب

معنای زندگی

 بلوخ، شیلینگ مارکسیست

پی یر گاسندی، زنده کننده فلسفه اتم گرایی



+ 1
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.