تغییر شکل های انرژی به صورت الگوهای رفتار عادی که فرد را در طول عمر مشخص می کنند، سازمان می یابد. سالیوان این الگوهای رفتار را پویش ها نامید، اصطلاحی که تقریباً به معنی صفات یا الگوهای عادت است.
پویش ها از دو طبقه اساسی هستند: طبقه اول آنهایی هستند که با تنش ها ارتباط دارند. این طبقه دوم از سه طبقه تشکیل شده است: پویش های گسسته، مجزا و پیوسته. پویش های مجزا مواردی مانند شهوت را شامل می شوند که به روابط میان فردی ربطی ندارند و پویش های پیوسته الگوهای رفتار سودمند، مانند صمیمیت و سیستم خود هستند.
بدخواهی
بدخواهی پویش گسسته شرارت و نفرت است، که با احساس زندگی کردن در بین دشمنان مشخص می شود. بدخواهی در حدود 2 یا 3 سالگی ایجاد می شود یعنی زمانی که اعمال کودکان که قبلاً محبت مادر را به بار می آوردند، مورد واکنش منفی و بی توجهی قرار می گیرند یا اینکه با اضطراب و عذاب مواجه می شوند.
در صورتی که والدین سعی کنند رفتار فرزندان شان را با تنبیه بدنی یا اظهارات ملال آمیز کنترل کنند، برخی کودکان یاد می گیرند از ابراز نیاز به محبت امتناع کنند و با اختیار کردن نگرش بدخواهانه از خودشان محافظت نمایند.
از آن پس واکنش نشان دادن به صورت محبت آمیز برای والدین و همسالان به طور فزاینده ای دشوار می شود که این به نوبه خود نگرش منفی کودک را نسبت به دنیا استحکام می بخشد. اعمال بدخواهانه اغلب به صورت کم رویی، موذی گری، قساوت یا انواع دیگر رفتار ضد اجتماعی یا غیر اجتماعی در می آید. سالیوان نگرش بدخواهانه را به این صورت بیان کرد: یک وقتی همه چیز دوست داشتنی بود، اما این قبل از آن بود که مجبور بودم با مردم سروکار داشته باشم.
صمیمت
صمیمیت از نیاز پیشین به محبت به وجود می آید اما اختصاصی تر و رابطه میان فردی نزدیک بین دو نفر را شامل می شود که مرتبه کم و بیش برابری دارند. صمیمت را نباید با میل جنسی قاطی کرد. در واقع صمیمیت قبل از بلوغ و به صورت ایده آل در دوره پیش نوجون ایجاد می شود و معمولاً بین دو کودک که هر کدام دیگری را با ارزش برابری در نظر می گیرد، یافت می شود. از آنجایی که صمیمت پویشی است که به مشارکت برابر نیاز دارد، معمولاً در روابط والد-فرزند وجود ندارد، مگر اینکه هر دو بزرگسال باشند و یکدیگر را به چشم برابر ببینند.
صمیمیت پویشی منسجم کننده است که واکنش های محبت آمیز طرف مقابل را بر می انگیزد و از این طریق اضطراب و تنهایی را که هر دو تجربیات عذاب آوری هستند، کاهش می دهد. چون صمیمت به افراد کمک می کند از اضطراب و تنهایی پرهیز کنند، تجربه تقویت کننده ای است که اغلب افراد سالم آرزوی آن را دارند.
شهوت
از سوی دیگر، شهوت گرایش مجزایی است و برای ارضای آن به فرد دیگری نیاز نیست. شهوت خود را در رفتار کامجویی از خویش آشکار می سازد، حتی زمانی که کس دیگری هدف شهوت فرد باشد. شهوت پویش بسیار قدرتمندی در مرحله نوجوانی است که در این زمان اغلب به کاهش عزت نفس منجر می شود. معمولاً تلاش هایی که در جهت فعالیت شهوت انگیز صورت می گیرند با واکنش منفی دیگران مواجه می شوند، که این اضطراب را افزایش و احساس ارزشمندی را کاهش می دهد. علاوه بر این معمولاً شهوت مانع از رابطه صمیمانه می شود، مخصوصاً در اوایل نوجوانی که به راحتی با کشش جنسی اشتباه می شود.
سیستم خود
سیستم خود از تمام پویش های دیگر پیچیده تر و فراگیر است. سیستم خود الگوی رفتارهای باثباتی است که با محافظت کردن از افراد در برابر اضطراب، امنیت میان فردی آنها را تامین می کند. سیستم خود مانند صمیمیت، پویش پیوسته ای است که از موقعیت میان فردی ناشی می شود. با این حال، قبل از صمیمیت، تقریباً در 12 تا 18 ماهگی پرورش می یابد. زمانی که کودکان هوش و آینده بینی را پرورش می دهند، می توانند یاد بگیرند کدام رفتارها به افزایش یا کاهش اضطراب مربوط می شوند. این توانایی تشخیص دادن افزایش یا کاهش جزئی در اضطراب، سیستم خود را به وسیله هشدار دهنده درونی مجهز می کند.
با این حال این هشدار، نعمت درهمی است. از یک سو به عنوان یک علامت عمل می کند و افراد را از افزایش اضطراب آگاه سازد و امکان محافظت کردن از خودشان را به آنها میدهد. از سوی دیگر، این میل به محافظت کردن خود علیه اضطراب، سیستم خود در برابر تغییر مقاوم می سازد و به افراد اجازه نمی دهد از تجربیات آکنده از اضطراب بهره مند شوند. چون وظیفه اصلی سیستم خود محافظت کردن از افراد در برابر اضطراب است. مانع اصلی بر سر راه تغییرات مطلوب در شخصیت است. با این حال سالیوان معتقد بود شخصیت راکد نیست و در آغاز مراحل گوناگون رشد، پذیرای تغییر است.
زمانی که سیستم خود به وجود می آید، افراد تصویر باثباتی را از خودشان تشکیل می دهند. از آن پس هر تجربه میان فردی ای که از نظر آنها برخلاف حرمت نفس باشد، امنیت شان را تهدید می کند. در نتیجه، افراد سعی می کنند به وسیله عملیات امنیتی از خودشان در برابر تنش های میان فردی دفاع کنند. هدف عملیات امنیتی کاهش دادن احساس های ناامنی یا اضطراب است که از به خطر افتادن عزت نفس ناشی می شود.
افراد تجربیات میان فردی را که با حرمت نفس آنها مغایر هستند، نادیده می گیرند یا تحریف می کنند. برای مثال وقتی افرادی که خود را عالی می انگارند بی کفابت خوانده می شوند، ترجیح می دهند باور کنند کسانی که آنهارا بی کفایت می دانند، احمق هستند یا اینکه صرفاً شوخی می کنند. سالیوان عملیات امنیتی را، ترمز نیرومندی برای پیشرفت شخصی و انسانی نامید.
دو عملیات امنیتی مهم، تجزیه و بی توجهی گزینشی هستند. تجزیه شامل آن دست هاز تکانه ها، امیال و نیازهایی است که فرد به آنها اجازه نمی دهد وارد آگاهی شوند. برخی از تجربیات کودکی، زمانی که رفتار کودک نه تقویت نه تنبیه شده است، تجزیه می شوند، به طوری که این تجربیات بخشی از سیستم خود نمی شوند. تجربیات بزرگسالی که با معیارهای سلوک فرد بسیار بیگانه هستند نیز تجزیه می شوند. این تجربیات هنوز وجود دارند اما در سطح ناهشیار به تاثیرگذاری خود بر شخصیت ادامه می دهند. تصورات تجزیه شده در رویاها، خیالبافی ها و سایر فعالیت های غیر عمدی بیرون از آگاهی آشکار می شوند و هدف آنها حفظ کردن امنیت میان فردی است.
کنترل تمرکز آگاهی که بی توجهی گزینشی نامیده می شود، خودداری از دیدن چیزهایی است که فرد دوست ندارد آنها را ببیند. این با تجزیه، هم از نظر درجه و هم علت، تفاوت دارد. تجربیاتی که به صورت گزینشی مورد بی توجهی قرار می گیرند، بیشتر در درسترس آگاهی قرار دارند و از نظر گستره، محدودتر هستند. این تجربیات بعد از اینکه افراد سیستم خود را تشکیل داده اند، آغاز می شوند و تلاش های افراد برای ممانعت از ورود تجربیاتی که با سیستم خود موجود آنها هماهنگ نیستند، آنها را تحریک می کنند.
برای مثال افرادی که خود را رانندگان پیرو قانون می دانند، شاید بسیاری از مواقعی را که از سرعت مجاز تجاوز کرده اند یا مواقعی را که پشت چراغ قرمز توقف نکرده اند، فراموش کنند. تجربه هایی که به صورت گزینشی مورد بی توجهی قرار می گیرند، مانند تجربیات تجزیه ای، به رغم اینکه کاملاً هشیار نیستند، فعال می مانند. آنها برای مشخص کردن اینکه به کدام عناصر تجربه توجه می شوند و کدام یک نادیده گرفته یا انکار می شوند، اهمیت زیادی دارند.
بیشتر بخوانیم:
نظر سالیوان در خصوص تنش های نیاز و اضطراب