این نظریه حقوق فردی در دین (دموکراسی کلیسا) توأم با آموزه حقوق فردی در حقوق و سیاست است (دموکراسی دولتی).
پرچم دموکراسی رزمنده در ارتفاع (انقلاب پیوریتان) به دست برابری خواهان و آوازه گران ارتش کرامول افراشته شد که برنامه آنان بر آزادی کامل مذهب، یک جمهوری مشروط و پایان دادن به امتیازات انحصاری در اقتصاد و شکل های دیگر تاکید می کرد.
لاک برنامه بنیادگرانه تند این نیروها را به لیبراسم معدلی که متناسب ذائقه قشرهای فوقانی محافظه کاران پیروزمند در آستانه انقلاب بود، سوق داد.
لاک نظریه پرداز برجسته و یک متافیزیسین حکومت بورژوایی مشروطه بود. از زمان او از این دموکراسی نمایندگی صورت بندی و محدود شده چونان آیین لیبرالیسم تقدیس گردیده است. تصور می شود که اصول آن نکوهش ناپذیر و غیرقابل تردید است اگر چه نمی توان آن را از تحول اجتماعی و منافع طبقاتی جدا دانست در واقع این دو پیوندی انداموار با یکدیگر دارند.
در ردیف تاریخی تکامل ایدئولوژیک در جهان غربی دموکراسی بورژوایی جای خود را ونان مولود آموزش های عقلانی شده و سکولار مسیحیت درباره برابری می گیرد.
انجیل ها می آموختند که تمامی انسان ها بدون توجه به موقعیت اجتماعی شان در پیشگاه پروردگار برابرند. این برابری خواهی صرفا دینی برده و برده دار، ارباب و رعیت، ستمگر و ستمدیده، فقیر و غنی دروغ شریرانه ای بیش نبود.
به رغم نتایج تسکین آمیز آن، در واقعیت زمینی، برده در زنجیر باقی ماند، فقیر کماکان گرسنه و نزار بوده و با وجود بزرگداشت پس از مرگ، رنج و شرمسازی اش ادامه داشت.
مدافعان دموکراسی بورژوایی این تقاضای رازآمیز برای تساوی را به اصطلاحات سیاسی و حقوقی ملال آوری به وسیله نظریه قانون طبیعی برگرداندند.
همه انسان ها به حکم طبیعت یا عقل در پیشگاه قانون برابرند و باید در تعیین سرنوشت کشورشان صدا و رای برابر داشته باشند.
در اسطوره نظریه پردازان قانون طبیعی این حقوق ذاتی و انتقال ناپذیر است و فرضا مقرر بود که حکومت اصلی شان را از راه پیمان اجتماعی تشکیل دهند.
به نظر لاک مردم باید قدرت تعویض شکل حکومت را هنگامی که احساس می کنند که توافق نخستین میان فرمانروا و مردم نقض گردیده است، محفوظ دارند. این اعتقادنامه سیاسی برای توجیه جایگزینی سلطنت مطلقه با نظام مشروطه زیر نظارت پارلمان بورژوایی به کار آمد. البته این جایگزینی با هزینه بالایی همراه بود.
برابری خواهان قبلاً این آموزه دموکراسی انقلابی را نه فقط علیه سلطنت و کلیسای مستقر بلکه علیه پارلمان دراز مدت محافظه کار و دیکتاتوری نظامی کرامول مورد استفاده قرار داده بودند. این می توانست به آسانی سلاح هر جنبش توده ای علیه نظام ستمگر باشد.
این یک سده بعد اثبات شد هنگامی که رهبران شورش ضد استعاری آمریکای شمالی، تحت تاثیر آموزش های لاک، دلایل خود را علیه حاکمیت بریتانیا برگرداندند.
طنز قضیه این بود که لاک لیبرال الهام بخش نظری اهداف انقلابی آمریکا و فرانسه گشت. فلسفه او در واپسین مرحله بازتاب جهان بینی و نیز مطالبات بورژوایی انگلستان در شرایط گسترش آن بود.
محتوای مترقی فردباوری لاک در مبارزات علیه نیروهای فئودالی برای رای مساوی، آزادی های فردی، آزادی انتخابات، آزادی وجدان و اصول دیگر دموکراسی حداکثر بود.
جنبه های ارتجاعی و رازورانه اش زمانی بروز کرد که حاکمیت سرمایه داری در زندگی اقتصادی و سیاسی سنگربندی شده بود.
دموکراسی پارلمانی بر دو ستون برپا شد. یکی این افسانه بود که نابرابری متداول شرایط اجتماعی و اقتصادی اثرات قطعی بر برابری آرمانی حقوق قانونی و سیاسی ندارد. همراه با آن، واقعیت حق مطلق مالکیت خصوصی بود.
خود لاک مدافع سرسخت منافع مالکیت خصوصی بود. در رساله حکومت مدنی اش او تمامی حقوق اساسی افراد را با مفهوم مالکیت، حفظ زندگی، آزادی ها و مایملک شان، در می آمیزد.
نظریه پردازی لاک با کارورزی او هماهنگ بود، او شخصاً از تجارت برده سود می برد. او به مثابه دبیر اتاق بازرگانی و مستعمره نشین ها به چارچوب یک قانون اساسی برای کارولینای شمالی و جنوبی در ساحل آتلانتیک که به صورت روشن برای جلوگیری از توسعه دموکراسی متعدد طراحی شد، همت گماشت و تمامی قدرت ها را در صاحب فئودال متمرکز کرد. او از مجازات بی رحمانه رنجبران تهی دست در ویرجینیا و انگلستان دفاع کرد.
برای بورژوا لیبرال ها و نیز لیبرال های خرده بورژوا، معیارهای مطلق، ابدی دموکرسی پارلمانی از قرار معلوم مافوق واقعیت های اقتصادی و تمایز طبقاتی جامعه سرمایه داری قرار دارند ولی این هر قدر صاحبان دارایی های بزرگ را خوش آید، حس عدالت خواهی را در میان تهی دستان آرام نمی سازد.
اگرچه رنجبران ممکن است قادر نبوده باشند توضیح نظری یا تاریخی درباره این فریبکاری بدهند اما نیک آگاهند که یک جای این دموکراسی می لنگد که در آن ده ها هزار نفر بی وقفه کار کنند برای آن که ده نفر با تجمل زندگی کنند.
بیشتر بخوانیم:
آشنایی با تأملات دکارت و دلیل وجود جوهر مادی
احیای اومانیسم کلاسیک و پیدایی علم مدرن در رنسانس