نظریه اسکینر از همه نظریه های شخصیت پربارتر است و موجب هزارانتحقیق روی آزمودنی های انسان شده است. شرطی سازی کنشگر در ابتدای پیدایی خود عمدتاً در تحقیقات حیوانی به کار برده شد بعد در مورد پاسخ های ساده انسان به کار برده شد اما اخیراً عقاید اسکینر تحقیقات گوناگونی که به رفتارهای پیچیده انسان مربوط می شوند، مورد استفاده قرار گرفته اند.
برخی از این تحقیقات به رابطه بین الگوهای بلند مدت یعنی شخصیت و وابستگی های تقویت پرداخته اند. این تحقیقات عموماً دو نوع هستند: یا این سوال را بررسی می کنند که چگونه شرطی سازی بر شخصیت تایر می گذارد یا اینکه به این مساله می پردازند که چگونه شخصیت شرطی سازی را تحت تاثیر قرار می دهد.
چگونه شرطی سازی بر شخصیت تاثیر می گذارد
عناصر مهم شخصیت، ثبات رفتار در طول طمان و در موقعیت های مختلف هستند. با توجه به این ملاک تغییر شخصیت زمانی روی می دهد که رفتارهای جدیدی در طول زمان و یا در موقعیت های مختلف، پایدار شوند. یکی از موقعیت هایی که تغییر شخصیت می تواند در آن آشکار شود، درمان است. در واقع هدف اصلی درمان، تغییر دادن رفتار است و اگر این تغییرات در طول زمان و در موقعیت های گوناگون پایدار باشند پس می توانیم از تغییر شخصیت صحبت کنیم.
از دیدگاه اسکینر هر تغییر شخصیتی که در جریان درمان صورت می گیرد باید رفتاری باشد و بنابراین از روش های تغییر رفتار حاصل می شود. در روش های تغییر رفتار، از مشوق های وابستگی برای شکل دادن رفتارهای تازه استفاده می کنند، یعنی پاداش های بیمار را به انجام دادن رفتار مطلوب وابسته می کنند.
برای مثال استفن هیگینز و همکاران، اثر بخشی برنامه وابستگی و برنامه ناوابستگی را بر درمان سوء مصرف کوکایینف مقایسه کردند. همه این بیمارات سرپایی بودند که ملاک های لازم را برای وابستگی به کوکایین طبق DMS-III-R برآورده می کردند و از همه آنها آزمایش ادرار گرفته شد برای اینکه مصرف کوکایین تشخیص داده شود.
به آزمودنی های گروه مشوق وابسته برای مصرف نکردن کوکایین در 12 هفته اول برنامه درمان ژتون هایی به ارزش 25 سنت داده شد. گرچه پولی مبادله نمی شد اما آزمودنی ها می توانستند از این ژتون ها برای خریدن کالاها استفاه کنند. اولین آزمایش منفی دارو 10 امتیاز یا 5/2 دلار ارزش داشت. ارزش هر یک از آزمایش های منفی دارو 5 امتیاز افزایش می یافت، به طوری که دومین آزمایش منفی 15 امتیاز، سومی 20 امیتاز و الی آخر، می ارزید.
علاوه بر این بیماران ژتونی به ارزش 10 دلار برای هر سه آزمایش منفی پی در پی دریافت می کدند. تحویل دادن آزمایش مثبت یا تحوبل ندادن نمونه ادرار، این برنامه را به 5/2 دلار برمیگرداند و بیماران می توانستند طبق برنامه اصلی، دوباره دریافت امتیازات را شروع کنند.
در پایان هفته دوازدهم برنامه ژتون قطع می شد. آزمودنی ها برای هر آزمایش منفی داور، بلیت های بخت ازمایی 1 دلاری دریافت می کردند. آزمودنی ها علاوه بر این امتیاز در جلسات مشاوره شرکت می کردند که روی پنج موضوع تمرکز داشت:
1- به این آزمودنی ها یاد داده شد چگونه از موقعیت هایی که در ان ها کوکایین مصرف می شود اجتناب کنند و گزینه های سازنده تری را در این موقعیت ها پیدا کنند.
2- در مورد به وجود آوردن فعالیت های تفریحی جدید و استفاده از امتیازات ژتونی برای تقویت کردن این فعالیت های جدد با آنها مشاوره شد.
3- آزمودنی های گروه وابستگی که به دنبال کار بودند، تحت مشاوره شغلی قرار گرفتند.
4- پژوهشگرات به معشوق های بیمارانی که تحت شرایط وابستگی قرار داشتند آموزش دادند آزمودنی ها را برای آزمایش داروی منفی تقویت کنند.
5- آزمودنی هایی که همراه با کوکایین الکل مصرف می کردندن تحت درمان دیسالفیرام قرار گرفتند.
آزمودنی های گروه مشوق ناوابسته از نظر سنف جنسیت، وضع اشتغال، مصرف کوکایین، نمرات افسردگی و مصرف الکل با گروه مشوق وابسته همتا شده بودند. آزمودنی های مشوق ناوابسته، مانند آزمودنی های مشوق وابسته، مشوق های یکسانی دریافت کردند (ژتون و بلیت بخت آزمایی) اما این مشوق ها به نتایج آزمایش دارو وابسته نبودند بلکه مستقل از هر رفتاری داده می شدند. این آزمودنی ها طبق همان برنامه نمونه های ادرار را تحویل دادند و مانند گروه مشوق وابسته، در برنامه های مشاوره مشابهی شرکت کردند.
نتایج این تحقبق کاملاً روشن بود: 42 درصد از آزمودنی های گروه مشوق وابسته حداقل به مدت 8 هفته کوکایین مصرف نکردند، در حالی که فقط 3 درصد از افراد گروه ناوابسته این دارو را مصرف نکردند. درصدهای حداقل 12 هفته پرهیز به ترتیب 37 و 10 درصد بودند. حتی از این جالب تر تفاوت های بلند مدت بین این دو گروه بود.آزمودنی های گروه مشوق وابسته تقریباً 3 تا 4 برابر آزمودنی های گروه ناوابسته، ظرف 6 ماه و 1 سال بعد از درمان، کوکایین مصرف نکرده بودند.
این نتایج فرض اساسی اسکینر را مبنی بر اینکه تقویت باید به رفتار وابسته باشد تا موثر واقع شود، تایید می کنند. اشاره ضمنی دیگر این یافته ها این است که رفتارهای مهم و شاید حتی شخصیت را می توان با روش های تغییر رفتار، تغییر داد.
چگونه شخصیت بر شرطی سازی تاثیر می گذارد
چند هزار تحقیق روی حیونات و انسان ها، توانایی شرطی سازی را در تغییر دادن رفتار ثابت کرده اند. با این حال این سوال باقی می ماند که آیا راهبردهای تقویت یکسان بر افراد مختلف تاثیر یکسانی دارند. در مورد انسان ها به خصوص این نکته روشن است که افراد مختلف به تقویت کننده های یکسان به صورت متفاوتی پاسخ می دهند و یکی از دلایل مهم که چرا افراد به صورت متفاوتی پاسخ می دهند، شخصیت است.
برای مثال آلان پیکرینگ و جفری گری، نظریه شخصیت نوروفیزیولوژیکی مبتنی بر ژوهش را ساخته اند که نظریه حساسیت نسبت به تقویت RST نامیده می شود. این نظریه حاکی است که تکانشگری، اضطراب و درون گرایی/برون گرایی به صورت متفاوت نسبت به تقویت تاثیرپذیر هستند و بنابراین تاثیرات متفاوتی بر تنظیم رفتار دارند.
تکانشگری واکنش نزدیکی را شامل می شود و اضطراب با واکنش اجتنابی ارتباط دارد. این نظریه حاکی است افرادی که درون گرا، مضطرب، یا هر دو هستند نسبت به تنبیه حساس ترند در حالی که افراد برون گرا، تکانشی، یا هردو خیلی بیشتر نسبت به پاداش حساس هستند.
پیکرینگ و گری، برای آزمودن این نظریه ده ها تحقیق انجام داده اند و با اینکه نتایج معمولاً پیچیده هستند اما کلا از RST حمایت می کنند. برای مثال فیلیپ کُر، پیکرینگ و گری دریافتند که یادگیری، تحت شرایط تنبیه در آزمودنی های بسیار مضطرب افزایش یافت، اما در آزمودنی هایی که اضطراب کمی داشتند، کاهش یافت.
علاوه بر این، یک سری تحقیقات روی بزرگسالان از این فرض RST حمایت کردند که برون گرایان با تقویت کننده ها سریعتر یاد می گیرند و نسبت به آن حساس ترند در حالی که درون گرایان با تنبیه سریعتر یاد می گیرند و نسبت به آن حساس تر هستند.
سرانجام اینکه نتایج به دست آمده از تحقیقات انجام شده روی کودکان 2 تا 3 ماهه حاکی است تقاوت های سرشتی در نحوه پاسخ دادن کودکان به تکالیف شرطی سازی نقش دارند.
در یک تحقیق انجام شده توسط کارل دانست و باربارا لینگرفلت کودکانی که والدینشان آنها را از نظر احساس روزمره و الگوهای خواب بسیار باثبات ارزیابی کردند و فراخنای توجه طولانی تری داشتند، به تکالیف شرطی سازی کنشگر خیلی حساس بودند.
به طور خلاصه این تحقیقات نشان می دهند که افراد مختلف نسبت به تاثیر شرطی سازی به صورت انفعالی و مشابه، حساس نیستند، بلکه سرشت و شخصیت بر نحوه پاسخ دادن فرد به شرطی سازی تاثیر دارند.
بیشتر بخوانیم:
توصیف اسکینر از ارگانیزم شخصیتی رفتاری انسان
خود (ایگو) در روان شناسی پسافرویدی اریکسون
دیدگاه فروم درباره انسان و ارزیابی نظریه وی
دیدگاه اوتوکرنبرگ در خصوص نظریه روابط شیء
مراحل رشد طبق نظر فروید- دوره کودکی (مرحله دهانی،مرحله مقعدی،مرحله آلتی)