امروز: چهارشنبه, ۰۱ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۲۱ مه ۲۰۲۵ میلادی
چهارشنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۱۷
۱
PNAZAR
نسخه چاپی

شبیه سازی چهره در رم باستان

شبیه سازی چهره در رم باستان
به گزارشتمیم نیوز

چهره سازان رومی، حتی وقتی تحت تاثیر فرهنگ یونانی بودند، آثاری آفریدنند که قرینه ای در هنر یونانی برای شان وجود ندارد. در دوره هلنی خصوصیت کلی پردازی که از ویژگی های چهره های پیشین به شمار می رفت، میدان را در برابر سبکی به مراتب موشکاف تر و توصیف کننده تر، خالی کرده بود.

علاقه رومیان به نمایش بی کم و کاست و عادت ایشان به نگه داشتن تصاویر یا نقاب های مومی نیاکان شان در خانه و جلوی دیدگان خویش، باعث شد که پیکرتراش بیش از پیش بر نمایش صفات فردی تاکید کند.

نفوذ اتروسک ها نیز در کار ایشان موثر بود و با آن رئالیسم امسپرسیونیستی اش در هنر پیکرتراشی فردی پایداری کرد. مثلا سردیس یک رومی به اتکای شخصیتش که ضمن زنده نمایی، حالتی نقاب گونه نیز دارد، از این لحاظ چشمگیر است اما شخصیت می تواند تصادفی و نتیجه تلاش مشقت بار هنرمند برای نمایاندن هر برجستگی و فرورفتگی، هر برآمدگی و چین خوردگی در سطح چهره باشد و چنان به اجرا درآمده است که گویی هنرمند کاننند یک نقشه ساز کار می کرده و مواظب بوده است که کوچکترین جز در تغییر سطح را بنمایاند.

سردیس رومی
سردیس یک رومی

 

هنرمند ظاهراً کوششی برای کمال مطلوب جلوه گر ساختن موضوع یعنی اصلاح آن بر طبق یک کمال مطلوب به شیوه یونانیان، یا تفسیر شخصیت او به عمل نیاورده است.

نمایش درشت و بی ملاحت اجزای چهره او، از نوع آنچه در یک نقاب زنده یا مرده دیده می شود، به قدر کافی رسا است. بدین سان این نمایش حوادث روزمره یا گونه ای از سوررئالیسم هدف هنرمند است و تا آنجا که از میثاق های مذهبی مایه می گیرد تحت تاثیرانگیزه ای زیبایی شناختی نیست.

ما با آن حالت یا عادت ذهنی که این گونه ثبت وفادارانه را می طلبد در کنجکاوی خودمان به هنگام نگاه کردن به عکس های نیاکان مان و دقتی که در تشخیص وفادارانه بودن آنها به حرج می دهیم آشنایی داریم.

برخوردی کاملاً متفاوت با این را می توان در پیکره نیم تنه پومپیوس کبیر مشاهده کرد. پیکرتراشی که در بربر مردی قدرتمند و نامدار قرار کرفته باشد ممکن است به لزوم کاربست روشی متفاوت با ثبت صرف جزئیات آگاهی داشته باشد، ممکن است او خواسته باشد موضوع کارش را هم به صورت کمال مطلوب درآورد هم به آن شخصیت بدهد یعنی شخصیت او را تفسیر کند.

ما که بیش از 2000 سال پس از پومپیوس زندگی می کنیم هنگام نگاه کردن به او اطلاعاتی را به ذهنمان می آوریم که به مراتب بیش از اطلاعاتی است که هنگام نگاه کردن به چهره یک رومی ناشناس می توانیم به ذهنمان بیاوریم .

شبیه سازی چهره رومی
پومپیوس کبیر

 

پومپیوس در جنگ داخلی ویرانگرانه ای که جمهوری رم را در سده نخست پیش از میلاد متلاشی کرد، نخست متحد و سپس رقیب یولیوس سزار بود. ما او را به عنوان یک سردار بزرگ نظامی می شناسیم که در جنگ به پیروزی رسید و تقریباً مالک الرقاب سراسر سرزمین های شرقی تحت حاکمیت روم شد.

همچنین او را به عنوان یک سیاستمدار نالایق و مردی جاه طلب برخاسته از صفوف طبقه متوسط می شناسیم که فریب افراطیون در جناح سناتورها را خورد.  او را به عنوان شخصیتی بی اندازه مردد می شناسیم که حتی نزدیک ترین دوستانش را مایوس می کرد زیرا هیچگاه نمی توانست تصمیم قطعی بگیرد. می دانیم که او در جنگ فارسالوس از یولیوس سطار شکست خورد، به مصر گریخت و در حین گمنامی به دست یکی از سربازان خودش کشته شد.

با این حال او انسان شریفی بود که به دنبال ثروت اندوزی از راه غارت کردن ایالات روم نرفت و این عملی بود که بیشتر هم عصران وی از دست زدن به آن تردیدی به خود راه نمی دادند.

سیسرون درباره پومپیوس به یکی از دوستانش چنین نوشت: من او را انسانی شریف، بزگوار و بلند اندیش می شناسم.
بدین سان پومپیوس ترکیبی از سجایایی است که حوادث روزگار بدو ارزانی داشته اند، ولی کدام انسانی با اندک استعدادی خوب و بیشتر از او می توانسته است بر یولیوس سزار پیشی بگیرد؟

ما با اطلاع از اینکه چه اندیشه ای درباره قدرت و ضعف، پیروزی ها و شکست نهایی پومپیوس داریم طبیعتاً با حالتی به پیکره نیم تنه اش می نگرین که به پیکره نیم تنه واشنکتن یا لافایت می نگرین، کنجکاو می شویم تا درباره این انسان منفرد و تاریخ زندگی اش بیشتر بدانیم.

به همین نحو، این احتمال وجود دارد که هنرمند سازنده نیم تنه پومپیوس با آنکه از لحاظ واکنش ها و پاسخ های فرهنگی اش با ما تفاوت داشتهف همچنان در ادنیشه آفغریدن چهره ای بوده باشد که چیزی فراتر از ثبت حالات چهره او به شمار رود. این از نیم تنه مزبور احساس می شود، زیرا کوچکترین اثری از حالت خشک نقاب مرک در آن دیده نمی شود و سطحش چنان ظریف از کار درآمده است که نور با نرمی خاصی بر آن می لغزد.

در قالبگیری این چهره تلاش خاصی به کار رفته است تا حالتی تلقینی پیدا کند نه توصیفی. خطوط قوی و درشت پیشانی بزرگ و سطوح نسبتاً پهن صورتش با حالت و بیان گنگ شگفت انگیزی که در خود چهره دارد، کمی ملایم تر به نظر می رسند. آیا اشتباه است که اگر نوعی تردید به نفس آمیخته با تظاهر یا لاف و گزاف تو خالی در زیر نقاب رسمی افتدار را در این چهره تشخیص دهیم؟

به هر حال همین که وسواس چنین تفسیری را در خود احساس می کنیم گواهی است بر قدرت هنرمند آفرینشگری که ما در برابر پیکره نیم تنه ای که از مردی بزرگ و ناکام ساخته است به اندیشه وامیدارد.

 

بیشتر بخوانیم:

 هنر پرتحرک مینوسی؛ معماری کنوسوس و نقاشی های زنده آن

 موزاییک کاری در کلیساهای صدر مسیحیت

 جایگاه نقاشی و نقش برجسته در پادشاهی کهن مصر

 پیکرتراشی ومیثاق سازی در سومر باستان



+ 1
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.