«هشت یار اوشن» در جایی شروع میشود که «دبی» زندان را ترک میکند و به سرعت کار بر روی نقشهای که بیش از 5 سال بر روی آن مشغول بوده است را شروع میکند.
دبی اوشن (Sandra Bullock) خواهر دنی اوشن خلافکار (George Clooney) که حالا دیگر زندگی را بدرود گفته است، بعد از رهائی از زندان پس از ۵ سال و بواسطهی عفو مشروط در پی اتهام کلاهبرداری و رودست خوردن از دوست پسر سابقش کلاود بکر، نقشهی حساب شدهای مبنی بر سرقت جواهری گرانقیمت (گردنبندی با نام Toussaint از برند Cartier) را طراحی و با کمک دوست صمیمیاش لو (Cate Blanchett) و کسانی که رفته رفته با آنها هم داستان میشود، کار را به سرانجامی موفقیت آمیز سوق میدهد.
بعد از حدود 30 دقیقه از زمان شروع فیلم که مشغول شناختن شخصیتها بودیم، تیم (که تا اینجا 7 نفرند) در جای خود قرار گرفته اند: بهترین دوست «دبی و همکار سابق او یعنی «لو»(با بازی کیت بلانشت)، طراح لباس «رز»(با بازی هلنا بانم کارتر)، متخصص الماس «آمیتا»(با بازی میندی کالینگ)، هکر کامپیوتر «ناین بال»(ریحانا)، دزد و جیببر خیابانی «کنستانس»(با بازی آوکوافینا) و زن خانهداری به نام تامی(با بازی سارا پالسون).
هشتمین عضو گروه هدف اصلی، بازیگر بسیار مشهروی به نام «دفنی کلوگر»(با بازی ان هثوی) است که گردنبندی 150 میلیون دلاری را برای مراسمی شام با خود به همراه آورده است. هدف بسیار ساده است؛ این گردنبند را از او بدزدند؛ البته باید بادیگاردها، دوربینهای امنیتی و همچنین قلاب مغناطیسیاید که سرقتدن گردنبند را بدون جدا کردن سر «دفنی» از بدنش ممکن نمیکند را هم را در نظر گرفت.
فیلم زمان بسیار زیادی را صرف برنامهریزی برای سرقت میکند و زمان بسیار کمی را برای اجرای آن در نظر گرفته است که به نظر باعث نارضایتی بسیاری شده است.
خانمهای نقش اصلی در این فیلم اتمسفری بسیار قوی به نمایش گذاشته اند، به خوبی با یکدیگر کار میکنند و هر کدام حداقل در یکی از صحنههای فیلم در اوج خواهند بود. «ساندرا بولاک» در اینجا نقش اصلی است و «ان هثوی» علیرغم حضور «ساندرا بولاک»، «کیت بلانشت» و «هلنا بانم کارتر» در برخی صحنهها موفق میشود تا لحظه را متعلق به خود کند. «جیمز کوردن» بسیار دیر به عنوان یک کارآگاه وارد داستان میشود و خرده پیرنگ او بسیار سریع رنگ میبازد.
«ریچارد آرمیتاژ» بهترین بازی خود را در نقش یار سابق «دبی» انجام میدهد. اگرچه که بزرگترین شگفتیِ فیلم چیزی بود که در نهایت ندیدیم اما در فیلم شاهد حضور تعدادی چهرههای آشنا مثل «داکوتا فنینگ»، «مارلو توماس»، «دانا ایوی»، «مری لوییس ویلسون»، «الیزابت اشلی» و همچنین لیست طولانی و دراز دیگری از بازیگرهای ناشناس که در مراسم حضور دارند هستیم.
در فیلم ۸ یار اوشن با شخصیت پردازیهای قابل قبولی مواجهیم که در آن از مسئلهی سرقت بعنوان یک معضل اجتماعی-اخلاقی منفی، یک جریان حساب شدهی لذت بخش و سرگرم کننده با یک گره افکنی مثبت میسازد و آن انتقام گرفتن از شخصیت خونسرد کلاهبرداری چون کلاود بکر با بازی ریچارد آرمیتاژ است.
تجربهی حسی موفقی که در فیلم ۸ یار اوشن شکل میگیرد، حاصل همذات پنداری جذاب و آرامش بخش تماشاگر با شخصیتهای داستان است که همراه با آنها از دالانهای تاریکی که تمدن و اجتماع برایشان ساخته است میگذرند.
از موضوعات دیگری که فیلم را از یک مضمون اخلاقی منفی به مضمون اخلاقی مثبت سوق میدهد، روند به کارگیری ثروتی است که شخصیتها بعد از پایان و انجام کار با آن درگیر میشوند.
آنها به رغم به دست آوردن ثروتی قابل توجه آن را در راههای عجیب و غریب و خارج از تصوری استفاده نمیکنند و هر کدام یک زندگی معمولی با آرزوهای منطقی و قابل قبول را در پیش میگیرند. حتا دبی تا آنجا پیش میرود که بیشتر از نفس معنوی و روحی کارش لذت میبرد و نتیجهی آن را برای رضایت و آرامش خاطر دنی، به روح او تقدیم میکند.
فیلم ۸ یار اوشن فیلمی زنانه و فمینیستی است که تصور سنتی مرد امریکائی از دیدگاهی هالیوودی را به مثابهی انسانی کامل، فعال، باعرضه، با وقار و صبور در هم میشکند و این ویژگیها را از آن زنان فیلم میکند.
در ۸ یار اوشن با ستارههای هالیوودی نامداری مواجهیم که با تأکید و علاقهی وسواس گونهی زنان به لباس و مد، از آنها بعنوان تصاویر منفعل شی گرانهای استفاده میشود که نمایشگر کمال بصری، چشم چرانی و فعال بودن ابژهی تماشاگر (موقعیت تخیل گر تماشاگر سینما) هستند که در تضاد با تصویر زنان مستقل فمینیستی فیلم قرار میگیرد که انعکاس آن در دیالوگ دبی و لو مبنی بر انتخاب عضوی مذکر و پاسخ دبی پررنگ میشود:
یه مرد همیشه مورد توجه قرار میگیره و به زن بی توجهی میشه و ما برای یکبار میخوایم بهمون بی توجهی بشه…
بیشتر بخوانیم:
فیلم Little Women اقتباسی موفق از رمانی موفق
نکاتی درباره سریال جذاب خانه کاغذی (La Casa De Papel) یا سرقت پول (Money Heist)
پاکسازی (the Purge)؛ ایده ای عالی با پایان ناامید کننده
لیزی Lizzie، پرونده ای واقعی که همچنان باز است