هروه ویلچز یک هنرمند کوتوله و فرانسوی در دهه ی ۸۰ میلادی بود که بعد ها تبدیل به یک آمریکایی شد ؛ هروه یک نقاش معرکه و جوان ترین کسی بود که آثارش در موزه پاریس ثبت شد اما ظاهراً این چیزی نبود که هروه میخواست پس از مدتی به آمریکا سفر میکند و با تماشای فیلمهای تلوزیون آمریکا زبان انگلیسی را یاد میگیرد و یکی از تهیه کننده های هالیوود را متقاعد میکند که میتواند یک شخصیت منفی در یکی از فیلم های جیمز باند به نام مردی با اسلحه طلایی باشد و نقش نیک نک را در این فیلم میگیرد و به یک بازیگر آمریکایی تبدیل میشود و بعدها خودکشی میکند .
دنی تیت یک خبرنگار است که هم زندگی حرفه ای و هم زندگی شخصیش در شرف فروپاشی قرار دارد و برای یک مصاحبه با هرو فرستاده میشود ؛ هرو ولیچر در آن زمان یک هنرمند خانه نشین شده اوضاع آن طور که باید پیش نمیرود و هرو حرفهای بیشتری از یک مصاحبه ی معمولی دارد ؛ او به تیت پیشنهاد میدهد که اگر به حرفهای او گوش کند داستان جالبی میشنود که چاپش در رومه میتواند تیت را معروف کند و…
هروه مردی که از طرف مادرش طرد شده و تنها حمایت پدرش را دارد، بعد از معروف شدنش به آدم دیگری تبدیل می شود تا جایی که از بازی در فیلم محبوبش کنار گذاشته می شود و تنها با خاطره این فیلم زندگی اش را ادامه می دهد. وقتی با خبرنگار تیت آشنا می شود، تصمیم میگیرد داستان زندگی و تجربه تلخی که به دست آورده است را با او در میان بگذارد تا شاید امیدی برای ماندن در یادها داشته باشد.
هروه که حتی با عشق ازدواج می کند اما بعد از مدتی می بیند همسرش تنها برای موقعیت وی و به دست آوردن اموال با اوست و کمی بعد از ازدواج، او را ترک می کند. همه این ها دست به دست هم می دهند تا هروه را به تلخکامی بی نهایتی برسانند که درمان آن برایش تنها مرگ باشد.
نقش آفرینی پیتر دنکلیج در این فیلم مانند دیگر نقش آفرینی هایی که داشته بسیار زیبا و ظریف بوده و بیننده میتواند تمام حواسش را به او معطوف کند.
این اواخر و پس از حضور پیتر دنکلیج در سریال بازی تاج و تخت کارنامه ی بازبگری این بازیگر با سرعت به سمت تبدیل شدن به یک سوپراستار واقعی تمایل پیدا کرده از حضور در مردان اکس : روزهای گذشته آینده تا انتقام جویان : جنگ بی نهایت و این اواخر هم ” فکر میکردم تنهاییم ” و حالا هم شام من با هرو میتوان گفت کم کم باید منتظر یک جایزه ی اسکار برای این کارخانه ی تیپ و شخصیت سازی کوچک و پرکار باشیم!
این روزها به سختی چنین چیزی در سینما میبینیم ؛ درامی ساده با بستری نه چنان تیره و تقریبا مایل به ملودرام های دهه ی ۹۰ میلادی ، دیالوگ های روانشناسانه و گاهاً غافلگیرکننده اما فیلم شام من با هروه آنقدرها هم کلاسیک محسوب نمیشود و انگار فقط میخواهد ادای این رده فیلمها را دربیاورد و باز به همان ساختار فیلمنامه ای ، بصری و … مدرن بازگردد و واقعا هم در این کار موفق بود .
بیشتر بخوانیم:
نکات جالبی از سریال جذاب وایکینگ ها/ مینی سریالی که به فصل ها انجامید
Dogville؛ خدا زمین را چگونه می بیند؟
فیلم Little Women اقتباسی موفق از رمانی موفق