اگزیستانسیالیسم، فلسفه وجود، گرایشی عقل گریزانه در فلسفه مدرن است که کوشید جهان بینی نوینی مطابق با چارچوب ذهن اقشاری از دانشوران به وجود آورد. فلسفه مزبور پس از جنگ جهانگیر اول در آلمان و سپس فراسنه به پیدایی آمد، پس از جنگ جهانگیر دوم در کشورهای دیگر از جمله آمریکا نیز گسترش یافت.
اصطلاح اگزیستانس را ف.هایمان که یک نوکانتی بود در 1929 وضع کرد. ریشه های آن را باید در فلسفه زندگی آرتور شوپنهاور، شهودگرایی هانری برگسون و پدیدارشناسی ادموند هوسرل یافت. کرکه گار و فریدریش نیچه را می توان از پیشگامان فلسفه اگزیستانسیالیسم به شمار آورد.
دو شکل اگزیستانسیالیسم وجود دارد یکی دینی (مارسل، پاسپرز، بردیایف) و دیگری خدا ناباور (هایدگر، سارتر، کامو).
این فلسفه واکنشی خردگریزانه به خردگرایی عصر روشنگری و فلسفه کلاسیک آلمانی است. اگزیستانسیالیست ها بر این باورند که عیب بنیادی تفکر عقلانی در این است که آن از اصل تضاد ذهن و عین آغاز می کند یعنی جهان را به قلمرو عینی و ذهنی تقسیم می نماید.
به نظر آنان تفکر عقلانی، تمامی واقعیت، از جمله انسان را به مصابه یک عین، به مثابه یک جوهر یعنی چیزی بیگانه با انسان تلقی می کند در حالی که باید از وحدت ذهن و عین رهسپار شد. این وحدت در اگزیستانس یعنی در واقعیت غیرعقلانی معینی تبلور می یابد.
به باور اگزیستانسیالیست ها برای اینکه از خود چونان وجود آگاه شویم باید خویشتن را در یک موقعیت مرزی، مثلا در مواجهه با مرگ بیابیم. در این صورت است که جهان صمیمانه به انسان نزدیک می شود. وسیله راستین شناخت یا به باور اگزیستانسیالیسم وسیله رخنه به جهان وجود، یعنی تجربه وجودی در نزد مارسل، شهود (ناگهان یابی)، در نزد هایدگر فهم و در نزد یاسپرز توضیح وجود است.
این شهود (ناگهان یابی) روش پدیدارشناختی خردگریزانه تعبیر شده هوسرل است. اگزیستانسیالیسم توجه بسیاری به مساله آزادی معطوف می دارد که معنای آن آزادی گزینش امکانی از میان شمار نامحدودی از امکان هاست. منبع این اراده گرایی در تبیین آزادی توسط اگزیستانسیالیسم ناشی از جدا کردن گزینه از محیط یعنی جدا کردن فرد از ضرورت عینی، از قوانین است.
در تحلیل نهایی، اگزیستانسیالیست ها مساله ازادی را به مساله ای صرفاً اخلاقی برمیگردانند و به آزادی همچون فردمحوری افراطی، همچون آزادی فرد از جامعه می نگرند. اگزیستانسیالیسم بر هنر و ادبیات سده بیستم و به همین سان بر چارچوب ذهن قشرهای انبوهی از دانشوران بسیار تاثیرگذار بود.
اگزیستانسیالیسم بازتاب بحران لیبرالیسم است. لیبرالیسمی که قادر نیست به پرسش های مطرح شده توسط کنش اجتماعی-تاریخی پاسخ دهد و فراز و نشیب های زندگی در جامعه سرمایه داری، احساس ترس، نومیدی و درماندگی ذاتی در اعضای آن جامعه را تبیین نماید.
نخستین بن مایه اگزیینسیالیسم، حول فرد انسانی چون فاعلی آگاه دور می زند، حس بی معنایی و پوچی هستی انسانی و نگرانی و دلهره ای که به هر جان انسانی رسوخ می کند.
ببیشتر بخوانیم:
چکیده ای از اندیشه و فلسفه هگل
آنتی نومی ها یا تناقضات عقل ناب