امروز: شنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ ربيع الأول ۱۴۴۶ قمری و ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ ۱۳:۲۴
۱
PNAZAR
نسخه چاپی

تحلیل وجود به زبان ساده

تحلیل وجود به زبان ساده
به گزارشتمیم نیوز

 

عناصر تشکیل دهنده جهان  : اجزاء و کل ها 

درباره وجود اجزاء و کل ها چندین معمای قدیمی وجود دارد. فهم  عرفی به ما می گوید که درختان، کوه ها ، ستارگان ذرات شن، مردم و حیوانات همگی وجود دارند. ولی بر اساس علم فیزیک در اساس چیزی نیستند جز تعداد زیادی ملکول که خود آن نیز از اتم و اتم هم از زیر اتم تشکیل شده است.

علم فیزیک می گوید که اجزا زیر اتمی واقعیت اصلی هستند. بنابراین، آیا تنها آنها واقعی هستند؟ یعنی اشیاء و کوه ها و غیره وجود ندارند؟ بااین همه اعتقاد به این که اشیا وجودی علاوه بر اتم ها دارند یقینا نامعقول خواهد بود. این سخن مثل آن است که بگوییم سپاه ها همانند ژنرال ها و افسران و درجه داران و سربازان  عادی وجود دارند. اگر این سخن درست باشد جهان اجزا بسیار زیادی را شامل خواهد شد.

اجازه دهید توده های شن را مورد توجه قرار دهیم. اعیان مادی به نحوی کم و بیش شبیه توده های شن می باشند. توده های شن چیزی نیستند جز مجموعه های ساده اولیه ذرات شن که به سادگی از هم جدا می شوند و اعیان مادی مجموعه های فوق العاده پیچیده اجزا اتمی هستند که جداسازی آنها مشکل است.

آیا کپه شن وجود دارند یا فقط ذرات شن؟ مطمئناً می توانیم بگوییم که توده شن دقیقاً به این دلیل وجود دارد که ذرات تشکیل دهنده آن وجود دارند. وجود توده عبارت است از وجود ذرات در مکانی خاص(یعنی نزدیک یکدیگر) و در زمان واحد.

بر همین قیاس می توانیم بگوییم که درختان، کوه ها و انسانها و حیوانات و غیره دقیقاً به این دلیل موجودند که ذرات تشکیل دهنده آن ها وجود دارند. وجود جهان نیازمند وجود اجزایش است ولی این اجزا باید طبق الگوهای خاصی مرتب شده باشند. به طور کلی اجزا کل باید در زمان و مکان کنار هم باشند تا کل به ماهوکل وجود داشته باشد. کل به یک معنا چیزی علاوه بر اجزایش است. آن آرایشی زمانی و مکانی است یعنی نظم و ترتیب اجزا و عناصر در زمان و مکان.

عناصر تشکیل دهنده جهان : مکان ها، زمان ها، کیفیات، وقایع

ارسطو معتقد بود که چیزهای واقعی تحت ده مقوله جای می گیرند:

1-جوهر : مراد از جواهر چیزهایی است مثل خانه ها و اسب ها و انسان ها و اشیا و درختان و تندیس ها.
2-کیفیت (صفات) : مثل سبز، شجاع، عاقل
3- کمیت : مثلاً یک متر ، یک تن 
4- نسبیت : هم چون نیمی از ، بزرگ تر از
5- اَین : مثل در بازار
6-متی : مثل پارسال، دیروز
7- وضع (حالت) : نشسته ، ایستاده 
8- ملک (یا جده) : کفش پوشیده، کت پوشیده 
9- فعل یا ان یفعل : گرم کردن ، بریدن ، پرتاب کردن 
10- انفعال یا ان ینفعیل (چیزهایی که جواهر معروض آنانند) : سوخته شدن، خفه شدن.

ارسطو استدلال کرد که نحوه وجود اشیا و امور در مقولات مختلف فرق می کند، یعنی یا وجوشان وابسته است یا مستقل. 
کفیات، کمیات و نسبت یقیناً وجود دارند، ولی آنها صرفاً تا آن جا وجود دارند که جواهر زرد و سبز، بلند و کوتاه و غیره یا کنار یکدیگر یا نسبت به یکدیگر مسن تر و جوانتر باشند و امثال آنها کیفیات و کمیات و نسبت وابسته به جواهرند.

افعال، فی المثل نگاه کردن به کسوف تا وقتی وجود دارند که جوهر مشغول عمل است. افعال نیست وابسته به جوهرند.
وقایع (انفعال ها) مانند فروریختن، تازمانی وجود دارند که چیزی عارض جوهر می شود. در این مورد خاص وقتی چیزی فرو می ریزد تولید مثل وجود داردکه عبارت است از به وجود آمدن جواهر. فساد وجود دارد و آن از بین رفتن جواهر است.
اوضوع و حالات وجود دارند وقتی که بنا به مورد جوهری در یک وضع یا حالتی باشد.
وجود یا واقعیت متنوع است ولی صورت نهایی یا مهم ترین شکل وجود که انواع دیگر وجودات وابسته به آنند، وجود یا هستی جواهر است.

منظور ارسطو از جوهر چه بود؟

اساساً جواهر ارسطویی همان اعیان معمولی هستند مثل درخت ها، صندلیها، سگ ها و غیره.
نظریه مقولات باید چنین تلقی شود که کلمه است ده معنای متفاوت دارد. اگر بگویید "فلانی بلند قد است" شما است مربوز به کمیت را به کار می برید. اگر بگویید " فلانی در فیجی است" اس ت مربوط به این یا مکان را به کار میبرید. اگر بگویید " فلانی انسان است" مهم ترین نوع است، یعنی است دال بر جوهر را به کار می برید. 

فهرست مقولات ارسطو مفید است ولی رضایت بخش نیست. نخست اینکه برخی از مقولات زائد به نظر می رسند.مثلاً مقوله وضع یا حالت زائد می نماید زیرا به سادگی می توان آن را به مقولات مکان و نسبت فروکاست. وضع یا حالت یک جسم چیزی بیش از نسبت های مکانی میان اجزایش است.
به همین نحو می توان استدلال کرد که ما واقعاً نیازی به مقوله انفعال نداریم زیرا انفعال صرفاً همان فعل است که از زاویه دیگر به آن نگریسته می شود.

عناصر سازنده جهان : حمل و وجود

نظریه مقولات ده نوع متقاوت "چرا" را فهرست می کند و بدین وسیله می توان آن را به عنوان متمایز کننذه ده معنای متفاوت کلمه "است" تفسیر کرد. ولی درحالی که فهرست مقولات انواع چیزهای موجود را بر می شمارد راه بیان وجود آن ها را به ما ارائه نمی دهد.

این مثال را در نظر بگیرید : 
1-ما با استفاده از مقولات ارسطو (دست کم) می توانیم ده چیز درباره جان میجر بگوییم : 
جان میجر انسان است (جوهر)
جان میجر لاغر است (کیفیت)
جان میجر 75 کیلو وزن دارد (کمیت)
جان میجر ساکن خیابان نخست وزیری است (اَین)
جان میجر نامه می نویسد (فعل) 
همه این جملات مفروض می گیرند که واقعا چیزی به نام جان میجر در جهان هست و وجود دارد. "است" های مختلفی به کار میروند تا چیزهای گوناگونی را به این فرد که وجودش مسلم فرض شده است نسبت دهند.

2- اکنون این پرسش و پاسخ را درنظر بگیرید : 
آیا اصلا شخصی به نام جان میجر وجود دارد؟ آری وجود دارد
در این سوال وجود جان میجر مسلم فرض نشده بلکه پرسیده می شود که وجود دارد یا خیر و در پاسخ وجود او مسلم فرض نشده بلکه ادعا می شود که او وجود دارد.

این مثال ها تفاوتی را نشان می دهند که نمی تواند در فهرست مقولات مندرج باشند یعنی تفاوت میان "است" دال بر حمل یا اسناد و "است" دال بر وجود. فهرست مقولات فهرست انواع مختلف حمل است : یعنی "است" دال بر وجود بیرون از این فهرست است.

این تمایز در تاریخ فلسفه دارای اهمیت است چون تصور می شود برهان معروف وجود خدا، یعنی به اصطلاح برهان وجودی، مبتنی بر خلط میان این دو نوع کاملاً متفاوت "است" می باشد.

عناصر سازنده جهان : عدم وجود پادشاه فرانسه 

فهم عرفی به ما می گوید که تک شاخ ها، اجنه، بابانوئل و پادشاه فعل فرانسه وجود ندارند. اولاً می دانیم که نظام کنونی فرانسه جمهوری است، پس طبق تعریف نمی تواند در حال حاضر پادشاه داشته باشد اما در مورد تک شاخ ها و اجنه ما با جدیت  تمام هم که در جستجوی آن ها برآیین قادر به یافتن شان نیستیم و حتی نمی توانیم استخوان های تک شاخ یا سنگواره های جن و پری را پیدا کنیم.

با این حال از قدیم الایام بعضی از فلاسفه بر این باور بودند که اگر شما بتوانید درباره چیزی فکر کنید در این صورت آن چیز باید به معنایی وجود داشته باشد. آنها استدلال می کردند که اگر چیزی اصلاً وجود نداشته باشد نمی توان درباره آن فکر کرد. شما نمی توانید درباره هیچ یا عدم بیاندیشید بلکه تنها درباره چیزی می توانید فکر کنید، و اگر یک شیء چیزی محسوب می شود پس باید به نحوی موجود باشد.بنابراین پادشاه کنونی فرانسه، دیو و اجنه همگی باید به معنایی وجود داشته باشند در غیر این صورت شما نمی توانستید درباره آنها فکر کنید.

اما یقیناً این تصور که چیزهای معدوم وجود دارند بسیار پارادکسیکال یا متناقض نما است. یکی از راه های اجتناب از پارادکس این است که گوییم چیزهای معدوم تنها وجود ذهنی دارند. برتراند راسل وقتی که مساله چیزهای معدوم را بررسی می کند توصیه می کند در مورد معنای صحیح واقعیت تلقی درستی داشته باشند.

راسل می گفت هر جمله ی معنادار یا باید صادق باشد یا کاذب. جمله معنادار و روشن نمی تواند هم صادق باشد و هم کاذب و نمی تواند نه صادق باشد نه کاذب.

راسل این جمله را که "پادشاه کنونی فرانسه تاس است" را در نظر گرفت و پرسید : آیا این جمله صادق است یا کاذب؟ اگر صادق باشد پس پادشاه واقعا تاس است نه پر مو. اگر کاذب باشد پسپادشاه پرمو است نه تاس. ولی چگونه در این باره حکم می شود؟ معاینه پوست سر پادشه کنونی فرانسه غیر ممکن است.

راه حل راسل جزئی از نظریه توصیفات است. نظریه توصبفات عبارت است از تحلیل جملات یا قضایا به آن چه که او اجزاء سازنده مخفی آن ها می شمارد.

به نظر راسل این جمله که "پادشاه کنونی فرانسه تاس است" گرچه کاملاً بسیط و ساده به نظر می رسد ولی در واقع مرکب است. این جمله شامل چهار است می باشد نه فقط یک است و مهم تر این که سه تا از این چهار است دال بر وجود هستند.

این جمله، سه جمله یا قضیه است که در یک جمله ادغام شده است:
1-دست کم یک شخص وجود دارد که پادشاه فرانسه است.
2-فقط یک شخص وجود دارد که پادشاه فرانسه است.
3-شخصی وجود ندارد که هم پادشاه فرانسه باشد هم تاس نباشد.

وقتی جمله اصلی به این نحو تحلیل شد می توان به کاذب بودن آن پی برد زیرا جزء سازنده نخست آن (قضیه 1) کاذب است زیرا پادشاه وجود ندارد و کل جمله کاذب است نه به این جهت که شاه تاس نیست بلکه به این دلیل که او اصلا وجود ندارد.
در مورد این جمله که "پادشاه کنونی فرانسه تاس نیست" چه می توان گفت؟ آیا جمله صادق است؟ خیر کاذب است. زیرا تحلیلش چنین خواهد بود : 

1-دست کم یک شخص وجود دارد که پادشاه فرانسه است.
2- فقط یک شخص وجود دارد که پادشاه فرانسه است.
3- شخصی جود ندارد که هم پادشاه رانسه باشد و هم تاس باشد.
باز هم جزء سازنده 1 کاذب است لذا کل جمله اصلی کاذب می باشد.

البته نتیجه این است که جمله "پادشاه فرانسه تاس است" و جمله "پادشاه فرانسه تاس نیست" هر دو کاذب اند.
شرح و توضیح راسل در خصوص بهترین شیوه برای فهم جملات راجع به چیزهایی که وجود ندارند مورد پذیرش همه قرار نگرفته است. برای نمونه پیتر استراوسن استدلال کرده که جملات مربوط به چیزهای معدوم مانند پادشاه کنونی فرانسه کاذب نیستند ولی صادق هم نیستند. فیلسوفان هنوز در این خصوص که آیا راسل برای این مساله بهترین پاسخ را اراده کرده یا استراوسن اختلاف نظر دارند.

لینک کوتاه: https://b2n.ir/595062

 

بیشتر بخوانیم:

 ماتریالیسم تاریخی به عنوان نظریه اصلی مارکسیسم

تاثیر فلسفه بر زندگی

آیا برابری آرمانی است که ارزش دفاع داشته باشد؟

مکتب ملطی (طبیعت شناسان)

 هستی اگزیستانسیالیسم

باروخ اسپینوزا، بنیان گذار روش هندسی در فلسفه، استنتاج از تعاریف اصل های بدیهی



+ 1
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.