آگاهی ما از تراژدی یونانی تقریباً به طور کلی بر اساس آثار سه نمایش نویس از سده پنجم استوار است: آشیل، سوفوکل، اوریپید. مورخان معمولاً چنین می پندارند که این نمایش نامه ها موجود نماینده تئاتر آن عصر هستند اما باید به یاد داشته باشیم که این 31 تراژدی باقیمانده بیش از هزار نمایشنامه ای است که بین سالهای 500 تا 400 ق.م نوشته شده است.
ظهور چند خصوصیت ساختاری عمده را می توان در میان این نمایش نامه های باقی مانده سراغ کرد: اکثر تراژدی ها با پرولوگ (پیش درآمد) آغاز می شوند که اطلاعاتی درباره حوادث آینده نمایش، به تماشاگران می دهند. سپس نوبت پارودو (مقدمه) یا ورود همسرایان می رسد؛ اگر پارولوگ نباشد نمایشنامه با پارودو آغاز می شود.
پارودوی نمایشنامه های موجود بین 20 تا 200 سطر است که همه ابتدا همسرایان را معرفی می کنند سپس یک شرح تفضیلی می دهند و بعد فضای لازم را می سازند. بعد از پارودو یک سلسله داستان های فرعی بین 3 تا 6 داستان یا حادثه معترضه ارائه می شود که هر یک با آوازهای دسته جمعی (استاسیما) از یکدیگر جدا می گردند و نمایش را به پیش می برند و سرانجام نوبت اِکسُدوس (فرود) یا نتیجه می رسد که شامل خروج بازیگران و همسرایان است.
در نمایشنامه ها نقطه اوج در انتها می آید به این شکل که داستان معمولاً قبل از نقطه اوج گفته شده است و تنها قسمت پایانی دراماتیزه (نمایشی) می شود. از این رو و تشریح تمام و کمالی از حوادث گذشته لازم می آید. اکثر تراژدی ها صحنه های مرگ و درگیری های شدید را به خارج از صحنه میبرند (به استثنای بعضی از آنها مانند آژاکس اثر سوفوکل)، و این سنت همواره وجود یک قاصد را برای بیان آنچه در جای دیگر اتفاق افتاده ضروری می سازد.
در اغلب نمایشنامه ها زمان بازی تداوم دارد، مثلا درنمایشنامه الهگان انتقام از آشیل. اکثر تراژدی ها از آغاز تا پایان در یک مکان (وحدت مکان) اتفاق می افتند، ولی در این مورد نیز چند اثر، از جمله آژاکس، از الگوی معمول پیروی نمی کند.
همه تراژدیهای موجود یونان بر اسطوره یا تاریخ بنا شده اند. هر نویسنده ای آزاد بود تغییراتی در اصل داستان بدهد و انگیزه هایی برای شخصیت ها و حوادث بسازد (که در اسطور کمتر چنین است) لذا یک درام نویس ممکن بود با یک داستان شناخته شده و قدیمی آغاز کند اما آن را به صورت های کاملاً متفاوتی به پایان برساند و تفسیر کند. آگاتون نمایشنامه نویس پایان سده پنجم ق.م اولین کسی است که برای تراژدی، داستانی از خودش ساخت اما سرمشق او پیروان زیادی پیدا نکرد و هیچیک از نمایشنامه های او به دست ما نرسیده است.
درام نویسان یونانی از آوردن حوادث و شخصیت های زیاد پرهیز می کردند و ترجیح می دادند جزئیات فراوانی را در نمایشنامه ها بپرورانند. آنها توجه کمی به جنبه ملموس و اجتماعی شخصیت ها نشان می دادند، به جای آن همه توجه خود را به جنبه های روانی و اخلاقی شخصیت های خود متمرکز می ساختند.
قدیمی ترین نمایشنامه موجود در یونان متعلق به آشیل است. وی رقابت در مسابقه دیونوسیای شهر را در حدود 499 آغاز کرد. نوشتن هشتاد نمایشنامه را به او نسبت می دهند که تنها هفت نمایشنامه از او به دوران ما رسیده است. پارسیان؛ مخالفان هفتگانه تِب؛ اورستیا؛ یک نمایش سه گانه یا تریلوژی شامل آگاممنون، ساقی ها، الهگا انتقام یا اومنیدز. نمایشنامه های دیگر او ملتمسان، پرومته در بند هستند.
نوآوری مهمی که به آشیل نسبت می دهند وارد کردن بازیگر دوم به تراژدی است. گفته می شود این نوآوری در اوایل کار او صورت گرفته است. بعد از 468، هنگامی که سوفوکل بازیگر سوم را معرفی کرد، آشیل نیز در تراژدی های خود از بازیگر سوم استفاده کرد.
اکثر تراژدی های موجود آشیل، به استثنای پارسیان، به صورت سه گانه (تریلوژی) نوشته شده اند؛ یعنی سه نمایشنامه بر اساس یک مایه و داستان. اینکه آشیل نیاز به سه نمایشنامه داشته تا بتواند مفاهیم تراژیک خود را بیان کند، نشان دهنده علایق و روش های اوست.
مثلاً اورستیا (تنها سه گانه موجود یونانی) تحول فرایافت عدالت را، که در آن قدرت غیرشخصی و قانونی ایالت-شهر جای انتقام جویی شخصی را گرفته، نشان می دهد، و تا آخر سه گانه زنجیره ای از گناه و مکافات وجود دارد. در این سه گانه آشیل آرمان های متناقض عدالت را بدان گونه که در اعمال انسان نهفته است تجسم بخشیده است و چون او قادر است همه را در یک اصل تمام شمول آشتی دهد، بازی با خوشی به پایان می رسد. این الگوی تکاملی در چندین اثر دیگر او نیز به چشم می خورد و نشان میدهد که تراژدی مورد توجه آشیل با تراژدی سوفوکل و اوریپید تفاوت داشته است.
از آنجا که شخصیت های نمایشنامه های آشیل درگیر مسائل کیهانی هستند، گاه آنان را فوق بشری می شناسند. شخصیت های نمایشنامه های آشیل عموماً ویژگی های کمی دارند اما همین ویژگی ها قاطع و نیرومند و کاملاً متناسب با بازی و حرکت صحنه اند.
با آنکه آشیل اساساً درام نویسی مذهبی و فلسفی است اما ضمناً تئاتری ترین تراژدی نویس یونانی نیز محسوب می شود زیرا که وی از منابع تئاتری امکانات زیادی را بیرون می کشد. در نمایشنامه های او تعداد بازیگران انبوه عظیمی را تشکیل می دهند: همسرایان دوم، ملازمان بسیار، ارابه هایی که در صحنه توسط اسبان کشیده می شوند، شخصیت های نمایشی و تماشایی و گاه شخصیت های اساطیری رعب آور و غیره.
آشیل همچنین از نمادهای بصری، رقص های غیرمعمول دسته جمعی و لباس هایی پرزرق و برق و گرانقیمت استفاده های زیادی می کند. اگر چه آشیل در فن دراماتیک خود تا حدی ابتدایی است اما عظمت درک و تعقل او به ندرت همتایی داشته است.
سوفوکل نمایشنامه نویس دیگر یونانی است که تالیف 120 نمایشنامه را به او نسبت می دهند که تنها هفت نمایشنامه از او به دوران ما رسیده است: آژاکس، آنتیگون؛ اودیپ شاه، الکترا، زنان تراخیس، فیلوکتتس، اودیپ در کولون و بخش عمده یک نمایش ساتیر به نام تراکرز. سوفوکل در بیست و چهار مسابقه برنده شد و در تمام این مسابقات هیچگاه از رده دوم پایین تر نیامد. وارد کردن بازیگر سوم به تئاتر، تثبیت تعداد همسرایان (آن را در 15نفر ثابت نگه داشت) و همچنین اولین رنگ آمیزی صحنه از ابداعات او به شمار می رود.
در مقایسه با آشیل، سوفوکل در نمایشنامه هایش تاکید اصلی را روی یک شخصیت قرار داد و از نقش همسرایان کاست. شخصی های او پیچیده اند اما از نظر روانشناسی دارای انگیزه های روشنی هستند. قهرمانان آثار او نجیبند، اما بی گناه نیستند. آنها ابتدا درگیر بحرانی می شوند که آنان را وادار به تحمل مشقات زیاد و سرانجام خودشناسی م یکند و در آخر درمی یابند که در پس حوادث قوانینی فراتر از قوانین انسانی حاکم است.
سوفوکل از نظر استادی در ساخت دراماتیک آثارشش ماهرترین درام نویس یونان محسوب می شود. نمایشنامه اودیپ شاه او اغلب کامل ترین تراژدی یونانی شناخته می شود. در تراژدی های سوفوکل کل ترکیب کار به دقت انتخاب شده است، صحنه ها همواره از یک تعلیق به اوج می رسند و بازی و حرکت در آثار او روشن و منطقی است. اشعار او به خاطر زیبایی و روشنی بیان تحسین جهانیان را برانگیخته اند. از افکت های پر زرق و برق تصویری در آثار او خبری نیست و برخورد و اوج نهایی در نمایشنامه های او تقریباً همواره از نیروی دراماتیک خود صحنه حاصل می شود.
اوریپید حدود 90 نمایشنامه نوشته که 18 نمایشنامه او به دوران ما رسیده است. آلسست، مده آ، هیپولیت، فرزندان هراکلس، آندروماک؛هکیوبا، هراکلس، ملتمسان، ایون، زنان تروا، الکترا، ایفی ژنی در تاوریس، هلن، زنان فینیقی، ارست، باکائه، ایفی ژنی در آورلیس؛ سیکلوپ و یک نمایش ساتیر. به خاطر شهرت و محبوبیت فوق العاده ای که اوریپید در اواخر دوران شکوفایی یونان کسب کرده بود، تعداد بیشتری از آثار او برجای مانده است، اگر چه در زمان حیاتش استقبال زیادی از او به عمل نیامد.
برای مخالفت با اوریپید و عدم استقبال از آثار او در زمان حیاتش حداقل دو علت اساسی را می توان ذکر کرد: اول اینکه اوریپید به مسائلی می اندیشید که در آن روزگار مناسب صحنه نبودند، وی ارزش های مرسوم را مورد سوال قرار می داد، عشق فدرا به ناپسری خود، جنایت مده آ نسبت به فرزندانش، شهوت پاسیفای نسبت به یک گاو تر و رانده شدنش، برخورد واقع گرایانه و زمینی با انگیزه های روانی در آن زمان شایسته تراژدی شناخته نمی شدند.
شخصیت های اوریپید اغلب دریافت خدایان را از عدالت مورد تردید قرار می دهند و در نمایشنامه های او چنین می نماید که خدایان منشأ همه مذلت ها هستند و نه منشأ بهروزی ها. در آثار اوریپید گاه چنین می نماید که تصادف راهبر جهان است و اینکه انسان ها بیش از خدایان به ارزش های اخلاقی ارج می نهند.
دوم اینکه روش دراماتیک او همیشه روشن نیست. عنصر وحدت بخش در اکثر تراژدی های اوریپید اندیشه است و چون مضمون اصلی آثار او به آسانی به چنگ نمی آید لذا مقصود و مبنای حرکت دراماتیک در نمایشنامه های او مبهم می ماند.
تکنیک اوریپید که از گرایش زیاد به اندیشه حاصل می شود، و نه گرایش به حرکت دراماتیک، نسبت به تکنیک سوفوکل نارساتر است. مثلاً بسیاری از تراژدی های او با یک پیش درآمد تک گویی شروع می شوند، که به طرزی ساده و بی لطف حوادث نمایش را خلاصه می کنند، قطعات یا اپیزودها اغلب ارتباط منطقی باهم ندارند و گاه تنها با رشته های بسیار باریکی به حرکت دراماتیک ارتباط پیدا می کنند و خدایان به تناوب و تنها برای باز کردن گره ای یا دادن پیشگویی ظاهر می شوند.
لذا اوریپید به خاطر اعتقاداتش خطرناک و به خاطر تکنیک دراماتیکش از نظر هنری در مقایسه با سوفوکل دست دوم شناخته می شد. اگرچه تکنیک اوریپید به مزاق ها خوش نمی آمد اما تمایلات واقع گرایانه او در شخصیت پردازی، گفتگو، لباس به آثار او تعادل می بخشید.
اوریپید تا سده چهارم که به رشد کافی رسید سیاه مشق های زیادی انجام داد. وی برای موضوعات خود اکثراً به اساطیر فرعی می پرداخت یا به ندرت اساطیر اصلی را به کار می گرفت. گفته می شود آثاری همچون ایون، هلن، ایفی ژنی در آولیس که به سوی تراژدی-کمدی و ملودرام نزدیک می شوند نشانه انحراف عمیق تراژدی یونان در اواخر سده پنجم به سوی فریبکاری و عملیات محیرالعقول است.
از این روست که هنگام سقوط ارزش های گذشته یونان در سده های بعدی، گرایش به سوی اوریپید افزایش می یابد و جنبه های احساساتی و ملودراماتیک آثار وی به مقدار زیادی مورد تقلید و سرمشق قرار می گیرند.
بیشتر بخوانیم:
لوپه د وگا نویسنده اسپانیایی و هم عصرانش
آغاز تئاتر و درام در یونان باستان
بازیگران و بازیگری در نمایش های قرون وسطی