افراد روان رنجور همان مشکلاتی را دارند که بر افراد بهنجار تاثیر می گذارند به جز اینکه آنها این مشکلات را به درجات بیشتری تجربه می کنند. هر کسی برای محافظت از خودش در برابر طرد، خصومت و رقابت جویی دیگران از انواع روش های محافظ استفاده می کند اما در حالی که افراد بهنجار می توانند از انواع مانورهای دفاعی به شیوه ای مفید استفاده کنند افراد روان رنجور، راهبرد یکسانی را به شیوه بی حاصل، آن هم به صورت بی اختیار تکرار می کنند.
هورنای تاکید کرد که افراد روان رنجور از فلاکت و عذاب کشیدن لذت نمی برند. آنها نمی توانند رفتارشان را به اراده خودشان تغییر دهند بلکه باید مرتباً و به صورت وسواسی از خودشان در برابر اضطراب بنیادی محافظت کنند. این راهبرد دفاعی، آنها را در یک دور معیوب گرفتار می کند، به طوری که نیاز وسواسی آنها به کاهش دادن اضطراب بنیادی، رفتارهایی رابه بار می آورد که به عزت نفس پایین، خصومت فراگیر، تلاش نامناسب برای قدرت، احساسات کاذب برتری و نگرانی دائمی تداوم می بخشد و همه این ها به اضطراب بنیادی بیشتر منجر می شوند.
نیازهای روان رنجور
هورنای در سال 1942 موقتاً 10 طبقه از نیازهای روان رنجور را مشخص کرد که تلاشهای افراد روان رنجور را برای مبارزه کردن با اضطراب بنیادی توصیف می کنند. این نیازها از چهار روش محافظی اختصاصی تر هستند اما همان راهبردهای دفاعی اساسی را توصیف می کنند. این 10 طبقه نیازهای روان رنجور با یکدیگر هم پوش اند و یک نفر می تواند بیش از یک مورد را نشان دهد. هر یک ازنیازهای روان رنجور زیر، به طریقی به سایر افراد مربوط می شوند.
1- نیاز روان رنجور به محبت و تایید: افراد روان رنجور در جستجوی خود برای محبت و تایید، کورکورانه می کوشند دیگران را خشنود کنند. آنها سعی م یکنند از توقعات دیگران پیروی کنند، از ابراز وجود می ترسند و از خصومت دیگران و احساس های خصمانه در خودشان کاملا ناراحت هستند.
2- نیاز روان رنجور به همسری قدرتمند: افراد روان رنجور به علت فقدان اعتماد به نفس سعی می کنند خودشان را به همسری قدرتمند بچسبانند. این نیاز ارزش قائل شدن بیش از حد برای محبت و ترس از تنها بودن یا رها شدن را شامل می شود. سرگذشت زندگی هورنای نیاز شدیدی به برقرار کردن رابطه با مردی بزرگ را نشان می دهد و او در دوران زندگی بزرگسالی خود یک سری از این گونه روابط را داشته است.
3- نیاز روان رنجور به محدود کردن زندگی در مرزهای تنگ: افراد روان رنجور اغلب تلاش می کنند توجه کسی را جلب نکنند، مقام دوم را به دست آورند و به بسیار اندک قانع باشند. آنها توانایی های خود را دست کم می گیرند و می ترسند از دیگران توقع داشته باشند.
4- نیاز روان رنجور به قدرت: قدرت و محبت احتمالاً دو مورد از بزرگ ترین نیازهای روان رنجور هستند. نیاز به قدرت معمولاً با نیاز به مقام و مایملک آمیخته است و خود را به صورت نیاز به کنترل کردن دیگران و اجتناب کردن از احساس های ضعف یا حماقت آشکار می سازد.
5- نیاز روان رنجور به بهره کشی از دیگران: افراد روان رنجور اغلب دیگران را بر اساس اینکه چگونه می توان از آنها استفاده یا بهره کشی کرد، ارزیابی می کنند، اما در عین حال می ترسند دیگران از آنها بهره کشی کنند.
6- نیاز روان رنجور به شهرت یا مقام اجتماعی: برخی افراد از طرق تلاش کردن برای اینکه اول باشند، مهم باشند یا توجه دیگران را به خوشان جلب کنند با اضطراب بنیادی مبارزه می کنند.
7- نیاز روان رنجور به تحسین شدن: افراد روان رنجور نیاز دارند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند، تحسین شوند. عزت نفس کاذب آنها باید همواره با تحسین و تایید دیگران تغذیه شود.
8- نیاز روان رنجور به جاه طلبی و موفقیت شخصی: افراد روان رنجور اغلب سایق نیرومندی برای بهترین بودن دارند، بهترین فروشنده، بهترین بولینگ باز، بهترین معشوق. آنها باید برای تایید کردن برتری خودشان دیگران را شکست دهند.
9- نیاز روان رنجور به خود بسندگی و استقلال: بسیاری از افراد روان رنجور نیاز قدرتمندی به کناره گیری از دیگران دارند و از این طریق می خواهند ثابت کنند که می توانند بدون دیگران روزگار خود را بگذرانند . مرد عیاشی که هیچ زنی نمی تواند دست و پای او را بند کند، این نیاز روان رنجور را نشان می دهد.
10- نیاز روان رنجور به کمال و آسیب ناپذیر بودن: افراد روان رنجور با تلاش سرسختانه برای کمال، دلیلی برای عزت نفس و برتری شخصی خود پیدا می کنند. آنها از اینکه مرتکب اشتباه شوند یا نقایص شخصی داشته باشند می ترسند و شدیداً تلاش می کنند ضعف های خود را از دیگران پنهان سازند.
بیشتر بخوانیم:
سایق های وسواسی- گرایش های روان رنجور
