کتل به وراثت رفتار و نوارث پذیری صفات عمقی گوناگون مانند هوش، توانمندی خود و توانمندی فراخود علاقه زیادی داشت. کتل و همکارانش با استفاده از روش های تحلیل عاملی و نمونه ای بالغ بر 3000 خویشاوند و غیرخویشاوند، براوردهایی از توارث پذیری صفاتی نظیر هوش، توانمندی خود، توانمندی فراخود و درون گرایی/برون گرایی ارائه دادند.
توارث پذیری صفت عبارت است از نسبت واریانسی که به صورت ژنتیکی تعیین شده به واریانس کل. برای مثال توارث پذیری 60 درصد برای هوش به معنی آن است که 60 درصد واریانس کل هوش توسط عوامل ژنتیکی توجیه می شود.
واریانس به میزان پراکندگی نمرات در کل مقیاس اشاره دارد. اگر هرکسی در یک نمونه نمره یکسانی کسب کند در این صورت واریانس آن نمرات صفر خواهد بود. اگر نمره همه فراد یکسان نباشد، این تفاوت باید ناشی از چیزی باشد – وراثت، محیط ، یا تعامل این دو.
توارث پذیری کتل صرفا برآوردی است از میزانی که واریانس یک صفت خاص ناشی از وراثت است. روش آماری که برای به دست آوردن توارث پذیری به کار رفت، تحلیل واریانس انتزاعی چندگانه بود.
کتل معتقد بود که MAVA از روش های قدیمی تر بررسی دوقلوها که صرفاً تفاوت های بین دوقلوهای یک تخمکی، دوقلوهای دوتخمکی و خواهر-برادرهای معمولی را مقایسه می کردند، برتر است.
MAVA این امتیاز را دارد که نسبت به تفاوت های موجود در محیط دوقلوهای یک تخمکی در مقایسه با دوقلوهای دو تخمکی، حساس است. در ضمن این روش بررسی درون خانواده ها و بین خانواده ها را ممکن می سازد. این روش قابلیت ارزیابی واریانس های وراثت، محیط، و واریانس کل جفت های کدکان (یا سایر افراد) را در مجموعه های خانوادگی زیر دارد:
1- دوقلوهای یک تخمکی که با هم بزرگ شده اند، 2 دوقلوهای دو تخمکی که با هم بزرگ شده اند، 3 خواهر-برادرهایی که با هم بزرگ شده اند، 4- خواهر-برادرهای ناتنی که با هم بزرگ شده اند، 5- کودکان نامربوطی که با هم بزرگ شده اند، 6- خواهر-برادر هایی که جدا بزرگ شده اند، 7- کودکان نامربوطی (فرزندخوانده) که جدا بزرگ شده اند و موارد دیگر.
کتل و همکارانش چند تحقیق را منتشر کردند که در آنها از نمونه ای افزون بر 3000 پسر 12 تا 18 ساله استفاده کرده بودند. همه آنها باید از یک جنسیت باشند زیرا دوقلوهای یک تخمکی لزوماً همجنس هستند. کتل و همکارانش در یک تحقیق توارث پذیری سه صفت عمقی توانمندی خود، توانمندی فراخود و احساس خود را بررسی کردند.
کتل این سه عامل را به این علت انتخاب کرد که متخصصان بالینی علاقه زیادی به آنها دارند. این پژوهشگران دوقلوهای یک تخمکی که با هم بزرگ شده بودند، دوقلوهای دو تخمکی که با هم بزرگ شده بودند، برادرهایی که با هم بزرگ شده بودند و کودکان نامربوط را که جدا از هم بزرگ شده بودند، آزمایش کردند.
این طبقه آخری گروه جمعیت کلی محسوب می شد. این پژوهشگران با استفاده از MAVA همانگونه که انتظار می رفت دریافتند که وراثت مقدار بسیار ناچیزی از واریانس توانمندی فراخود را توجیه می کند. وراثت پذیری جمعیت کلی 5 درصد بود که نشان میدهد فراخود عمدتاً حاصل آموزش با محیط است. اما در مورد توانمندی خود و احساس خود، ارزش های توارث پذیری بسیار بالاتر بودند.
در جمعیت کلی توارث پذیری خود 40 درصد و احساس خود 63 درصد بود، یافته جالبی که طبق فرض کتل نشان می دهد صفات پویشی اکتسابی به صورت فرهنگی کسب می شوند. با این حال این پژوهشگران پس از بررسی ارزش های توارث پذیری در درون و بین خانواده ها، دریافتند که احساس خود در بین خانواده ها توارث پذیری بیشتری (65درصد) از درون خانواده ها (46درصد) داشت.
این یافته حاکی از آن است که برادرها حداقل در رابطه با احساس خود (خودپنداره) در درون خانواده به طور مشابهی در معرض تاثیرات فرهنگی قرار دارند.
کتل میانگین نتایج تحقیقات قبلی را محاسبه کرد و برآوردهایی را از توارث پذیری 18 صفت عمقی و 13 صفت مرتبه دوم به دست آورد. جالب اینکه توارث پذیری sizia/affectia و exvia/invia 50 درصد برآورد شده است.
sizia/affectia صفت عمقی اساسی است که افراد را بر حسب خوددار و جدا در برابر معاشرتی و با محبت توصیف می کند. exvia/invia صفت عمقی مرتبه دوم است که تقریبا با مفهوم درون گرایی/برون گرایی یونگ برابر است.
کتل در مورد ایم دو صفت برآورد کرد که تقریبا نیمی از واریانس به عامل توارث پذیری و نیمی به عامل محیط مربوط می شود.
کتل هوش سیال را از هوش متبلور متمایز کرد. هوش سیال آن است که فرد را قادر می سازد با موضوعات جدید صرف نظر از تجربیات قبلی با آن، سازگار شود. از سوی دیگر هوش متبلور آن است که به یادگیری های قبلی برای حل کردن مسایل جاری بستگی دارد.
عامل B هوش متبلور محسوب شده است و کتل برآورد کرد که ارزش توارث پذیری 60 درصدی دارد. این برآورد در مورد هوش سیال که صفت مرتبه دوم است 65 درصد می باشد. این ارزش های توارث پذیری نسبتاً بالا حاکی از آن هستند که هوش بیشتر ناشی از وراثت است تا محیط، نکته ای که کتل مدعی بود با فرض های روان شناسان نیمه اول قرن بیشتم مطابقت دارد.
بیشتر بخوانیم:
بررسی ناسازگاری ها و نابهنجاری ها از دیدگاه آدلر
نظریه راجرز تا چه اندازه ای می تواند ملاک نظریه مفید را برآورده کند؟