قفس آهنین از دیدگاه وبر: تقویت اقتصادی سیاست نوین دموکراتیک
وبر با نگاهی به آینده در کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری آورده است: این نظام اکنون به شرایط فنی و اقتصادی تولید ماشین وابسته است که امروز زندگی همه افرادی را که در این مکانیزم متولد گردیده اند و نه فقط کسانی که مستقیماً با تملک اقتصادی سروکار دارند، با نیرویی مقاومت ناپذیر تعیین می کند. شاید همین گونه زندگی آنها را تا زمانی که آخرین تن زغال فسیلی سوزانده شود تعیین کند اما سرنوشت حکم کرده است که آینده به قفسی آهنین تبدیل شود.
استعاره قفس آهنین بازتابی از نگرانی عمیق وبر است از این که جهان صنعتی مدرن تهدید برای فردیت و آزادی به شمار می آید و بنابراین برای دموکراسی پیامدهای منفی دارد. نظام اقتصادی آن چنان قدرتمند است که او هیچگونه راه برون رفت از آن نمی دید. او از هرکسی که خیال می کرد مردم می توانند عقربه های زمان را به عقب برگردانند و به دنیای رمانتیک پیشاصنعتی بازگردند به شدت انتقاد می کرد. او همچنین به سوسیالیست هایی که تصور میگردند با الغای سرمایه داری بر مشکلات جامعه صنعتی چیره خواهند شد بدگمان بود. به عقیده او سوسیالیسم در مشکلات ذاتی جامعه صنعتی با سرمایه داری اشتراک خواهد داشت و آنها را حتی مساله سازتر نیز خواهد کرد.
نظریه اخلاقی پروتستانی
وبر تصور می کرد چه چیزی را در جامعه سرمایه داری صنعتی شناسایی کرده است که رفته رفته جهان ما را به زندانی تبدیل خواهد کرد که استعاره قفس آهنین را به کار برد؟
به عقیده وبر شیوه اندیشه سرمایه داری مشوق جهت گیری منحصر به فردی نسبت به فعالیت اقتصادی است. این شیوه اندیشه مثلا با شیوه سنت گرایان اقتصادی در تقابل آشکار بود که به کارکردن تنها برای گذراندن زندگی خرسند بودند و نیز با شیوه اندیشه کسانی که تنها انگیزه شان آزمندی یا میل به نمایش خودنمایانه ثروت بود.
وبر در نوشته های بن فرانکلین نمونه کاملی از آنچه که مراد وی از روح سرمایه داری بود یافت. ادعای اینکه وقت پول است و یک پنی که پس انداز می شود در واقع یک پنی بدست آمده است، آنگونه که فرانکلین معتقد بود، یعنی تعریف انباشت سرمایه که هدف فعالیت اقتصادی است و ریاضت نفس و محاسبه عقلانی که چیزهایی مطلوب و ضروری است. سرمایه دار را باید همچون خسیسی عاقل در نظر آورد، فردی که خود را وقف تولید ثروت کرده است نه برای اینکه از ثمره آن بهره مند شود بلکه از آن روی که با آن برای تولید ثروت باز هم بیشتر سرمایه گذاری کند.
سرمایه دار زاهد است مانند راهبی که از لذات دنیا دست می کشد تا خود را وقف زندگی آن جهانی و زاهدانه و نیایش و تفکر کند. اما سرمایه دار برخلاف راهب ترک دنیا نمی کند و به گردآوری ثروت می پردازد. وبر این اخلاق اقتصادی منحصر به فرد را ریاضت گرایی این جهانی نامید و استدلال کرد که چنین شیوه اندیشه ای را بدون پیوند دادن آن با دگرگونی مذهبی که در نتیجه اصلاحات مذهبی پروتستانی به وجود آمده نمی توان درک کرد. او معتقد بود پیدایش سرمایه داری در کشورهای معینی در اروپای غربی، در جایی و زمانی که اصلاحات مذهبی پروتستانی ریشه گرفته بود، تصادفی نبوده است.
وبر کوشید نشان دهد که ریاضت گرایی این جهانی در برخورد با دو شخصیت مرتبط با جنبش اصلاحات مذهبی، مارتین لوتر و جان کالون تحول یافته است. اهمیت لوتر در نظریه اخلاق پروتستانی این بود که این عقیده را که عالی ترین شکل شغل یا پیشه مذهبی مستلزم کناره گیری از دنیا و گوشه خلوت گزیدن در صومعه است رد کرد. در الهیات لوتر همه مشاغل دنیوی را می توان پیشه های ملهم از مذهب در نظر گرفت. کار دنیوی اهمیت مذهبی پیدا کرد. این گام مهمی در جهت فعالیت دنیوی بود اما به نظر وبر برای تبیین تاثیر نهایی آیین پروتستانی بر ظهور سرمایه داری کافی نبود.
در این جا اندیشه های کالون نقشی قطعی داشت. طبق اصل تقدیر او خدایی توانا تعیین کرده است که آیا آنان از جمله رستگارانند یا نفرین شدگان. این امر در مومنانی که می خواستند درباره حالت ارواح ابدی شان چیزی بدانند اضطراب فراوان درونی به وجود می آورد. به نظر وبر اهل ایمان در جستجوی نشانه ای بودند که آنها را از چگونگی رابطه شان با خداوند آگاه سازد و این نشانه را در موفقیت اقتصادی یافتند. به عبارت دیگر مومنان تحصیل ثروت را نشانه ای از لطف پروردگار میدانستند. نتیجه این بود که مردم از راه سخت کوشی و ریاضت کشی انگیزه ای برای تحصیل ثروت پیدا کردند، زیرا بدین گونه از وضعیت خود در حکم برگزیدگان اطمینان می یافتند.
این نشان می داد که ارتباطی میان اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری وجود دارد. برخلاف سوءتفاهم متداول درباره نظریه وبر، پروتستانیسم را نباید به شیوه ای ساده علت و روح سرمایه داری را معلول در نظر گرفت. وبر این ارتباط را رابطه نزدیکی انتخابی تعریف کرد. به دیگر سخن تصادفی نبود که سرمایه داری دقیقا در سرزمین هایی ظهور کرد که پروتستانتیسم در آنجا به صورت شکل مسلط مسیحیت درآمده بود. وبر این مساله را نه تمام داستان که بخش مهمی از معمای درک ظهور سرمایه داری می دانست، بخشی که کسانی که از نظریه ماتریالیستی دگرگونی اجتماعی مارکس الهام گرفته انند آن را نادیده گرفته اند.
مطالعات تطبیقی بعدی درباره مذاهب عمده جهان به این منظور صورت گرفت که درک ما را از این که چرا سرنوشت تاریخی تمدن غرب تا این اندازه متفاوت از سرنوشت بقیه جهان است افزایش دهد. وبر در مطالعاتش درباره آیین های مذهبی هندو، بودا، کنفوسیوس و تائو کوشید عناصر اخلاق اقتصادی هر یک از آنها را که به نظر می رسید مخالف توسعه روح سرمایه داری است، شناسایی کند.
بوروکراتیک شدن جهان
وبر نخستین اندیشمندی بود که سازمان های مدرن بوروکراتیک را که جزء ضروری جامعه سرمایه داری صنعتی می دانست، تحلیل کرد. او معتقد بود که بوروکراسی به اندازه ماشین برای اقتصاد مدرن اهمیت دارد زیرا سرمایه داری برای موفقیت در بازار ناچار است بر پایه کارایی، محاسبه پذیری، پیش بینی پذیری و کنترل تصمیم گیری کند.
وبر با مارکس در این مورد موافق بود که سرمایه داری مشوق جهان بینی علمی و عقلانی است. فناوری به سود ظرفیت فزاینده تولید در تولید ماشینی به کار افتاده بود. همینگونه سازمان های کسب و کار نیز عقلانی شده بودند و نتیجه شکل نوین سازمان بوروکراتیک بود که آنچنان فراگیر شده بود که به نظر می رسید بجاست که عصر مدرن عصر بوروکراسی تعریف شود.
جامعه صنعتی زمانی که به حرکت درآمد دیگر نیازی به اتکا بر اخلاق پروتستان نداشت. به جای آن جامعه ای که تولید ماشینی و سازمان بوروکراتیک بر آن حاکم است پویایی درونی خود را پدید می آورد. وبر با توصیف کلی مارکس از ساختار طبقاتی جامعه سرمایه داری موافق بود و امکان بروز تضاد شدید طبقاتی را در این جامعه مشاهده می کرد اما در این باور مارکس که تضاد طبقاتی ممکن است راهی برای حل مسائل اصلی جامعه صنعتی فراهم سازد، سهیم نبود.
آرزومندی های برابری خواهانه سوسیالیسم به دلیل ضرورت بوروکراسی در هر جامعه صنعتی و این که بوروکراسی مستلزم تصمیم گیری بر حسب یک زنجیره فرماندهی سلسله مراتبی است، ممکن نیست تحقق یابد. به همین گونه آنجا که افراد به سود کارکرد موثر سازمان های بوروکراتیک کنترل و محدود می شوند آزادی به خطر می افتد.
وبر اغلب در توصیف بوروکراسی از انگاره ماشین استفاده می کرد. در این نظریه افراد به چرخ دنده های کوچک ماشین تبدیل می شوند و حس فردیت، خلاقیت و آزادی خود را از دست می دهند. بوروکراسی نگرش بیگانه شدن و انسانیت زدایی شده ای به وجود می آورد که به گفته وبر در جهت حذف عشق، نفرت و همه عناصر صرفاً شخصی، غیرعقلانی و عاطفی که از محاسبه می گریزند، از وظایف رسمی عمل می کند.
مکانیزه شدن و بوروکراتیک شدن هم زمان نظام اقتصادی فوق العاده مولدی را ایجاد میکند و فراوانی مادی را پدید می آورد که در دوره های پیشین تصورناپذیر بود. در همان حال این دو پدیده در ساختن قفس آهنین هم داستان می شوند. افزون بر این این روند به قلمرو اقتصادی محدود نمی شود بلکه به گونه فزاینده ای همه جنبه های زندگی اجتماعی را فرامیگیرد و وبر به ویژه به شیوه تعریف سیاست معاصر از دیدگاه بوروکراسی توجه داشت. او معتقد بود بوروکراسی مهم ترین تهدید کننده دموکراسی است:
سازمان بوروکراتیک، همراه با ماشین، به ساختن زندان های آینده مشغول است که در آنها شاید انسان ها همانند دهقانان در مصر باستان باشند؛ تسلیم و بی قدرت، در حالی که مصحلتی صرفاً فنی یعنی سررشته داری و اداره عقلانی و رسمی به یگانه ارزش نهایی تبدیل می شود، قدرتی که هدایت زندگی آنها را در اختیار دارد.
لینک کوتاه: https://b2n.ir/341733
بیشتر بخوانیم:
ماکس وبر؛ پیامبر، بدبین و واقع گرا
تاثیر تالکوت پارسونز از وبر و شکل گیری اندیشه پارسونی
تیپ شناسی گزلشافت و گماینشافت فردیناند تونیس
نظریات مرتبط با سبک زندگی وبر، بوردیو و گیدنز