اخلاق: زندگی نیک
چرا زندگی توأم با عیش و عشرت، توأم با ارضای امیال شهوانی نداشته باشیم؟ زندگی بی بندوبارانه ای که در آن لذت چونان عالی ترین نیکی تلقی می شود، زندگی ای که در آن هیچ محدودیتی از حیث خوراک، پوشاک، ارضای شهوات و مواد مخدر و خواب وجود نداشته باشد و تمامی سرخوشی های جسمانی را بتوان در آن تجربه کرد؟
افلاطون به این پرسش بارها به شیوه های مختلف پاسخ می دهد.نکات مورد نظر او همواره از این قرارند:
1-لذت برای انسان ها خیر اعلا نیست
2-اگرشما لذت را چونان خیر اعلا، چونان غایت اخلاقی خودتان دنبال کنید، این شما را به نابودی خواهد کشید. چرا لذت، اطفای تمایلات شهوانی را نمی توان خیر اعلا برای انسان ها دانست؟
زیرا به گفته افلاطون عالی ترین نیکی برای چیزی، انسانی یا نا انسانی، عبارت است از تکمیل طبیعت خود آن به اندازه صورت یا جوهر آن. آرمان های اخلاقی عبارت از گذشتن از طبیعت من نیست بلکه بیشتر استرضای طبیعت من، تحقق استعدادها و قدرت های من چونان موجودی انسانی است و طبیعت من چونان موجودی انسانی فقط شامل تمنیات جسمانی نیست، بلکه دو بخش دیگر نفس سه گانه، عنصر ارادی، تمایلات جاه طلبی و تهور، خودنمایی و غیرخواهی ونیز قدرت سخنوری و تعقل مرا نیز در بر میگیرد.
خیر اعلای من می طلبد که من تمامی سه جزء خودم را و نه فقط یک جزء یعنی تمایلات شهوانی ام، را ارضا کنم. افزون بر این خیر اعلای من، استرضای سه عنصر طبیعت خودم مطابق هماهنگی یا نظم شایسته شان خواهد بود. نظم شایسته آنها سلسله مراتبی است که عقل عالی ترین و ارزشمندترین عنصر، عناصر جسمانی پایین ترین و تمایلات ارادی میانگین آنها را تشکیل می دهند.
افلاطون می گوید: انسان عادل، به عناصر متعدد روح اجازه نمی دهد که وظایف یکدیگر را غصب کنند. چنین انسانی به خانه خود نظم می دهد، طوری که تمنیات جسمانی جایگاه حاکم عقل را اشغال نکنند.
شخص عادل یا اخلاقی با خود شناسی و تسلط بر نفس می کوشد با نظمی مناسب هر سه عنصر طبیعت خود را ارضا کند.
هماهنگی روح
افلاطون می گوید: سه جزء نفس از عالی ترین تا پایین ترین، همراه با جزء میانگین یک هماهنگی تشکیل می دهند مانند عالی ترین و پایین ترین نت ها و نت های متوسط در یک کوک موسیقی؛ یک هماهنگی یا هارمونی مانند عبارات در تناسبات یک گام موسیقی است.
افلاطون همچون در مورد نظریه سه نوع انسان، از فیثاغورس، در ایجاد تشبیهی میان هماهنگی روح و هارمونی تناسبات ریاضی و هارمونی یک کوک موسیقی استشهاد می آورد و نتیجه آوردن اجزاء نفس در هماهنگی شایسته شان این است که این شخص با خودش در صلح است زیرا او طبیعت خودش را تکمیل کرده است.
زندگی نیکو، زندگی هماهنگ و متوازن است، زندگی ای که نیازهای سه جزء نفس را در نظمی شایسته ارضا می کند. این زندگی نیک است، زندگی با فضیلت و معالی برا یموجودی انسانی و نه لذات محض ذائقه یا لذات محض اندام های شهوانی بلکه سعادت انسانی یعنی حس رفاه کلی شخص.
زندگی نیک زندگی مسیحی نخستینی نیست که منکر جسم و تحقیر تن است. تن نیز باید ارضا شود و سلامت، قوی و زیبا باشد زندگی نیک مراسم انکار کشش های جنسی مسیحی وار نیست. جاه طلبی، خودنمایی، وفاداری و سایر نیروهای ارادی دیگر باید نفس را به فعالیت و موفقیت وادارند اما باید تحت مهار عقل قرار گیرند.
سرانجام زندگی نیک چنان که افلاطون می گوید، گاهی زندگی عقلانی خوانده می شود اما منظور افلاطون این نیست که زندگی نیک، زندگی آن شخص تنگ نظر فراعقلانی و فاقد تمایلات نیرومند و بدون بدن نیرومند و سالم است.
زندگی نیک شخص مجرد و تارک دنیا نیست بلکه زندگی تسلط عقل بر نیروهای ارادی و تمنیات شهوانی است و بدین گونه افلاطون به پرسش چرا زندگی توأم با لذایذ نداشته باشیم با عبارت بعدی ایده آل یونانی خودش مبنی بر تکامل موجودات انسانی که به لحاظ روح، تن و خصلت ها متعالی اند پاسخ می دهد.
این حرف تازه ای نیست که بگوییم که مدت دوهزار و پانصد سال دنیای غرب تمدن باستانی آتن را دوست داشته و از آن ایده آل ساخته است. شاید بیش از همه افلاطون درباره زندگی نیک به عنوان زندگی ارضای متوازن سرشت انسانی بغرنج مان عمل کرده ایم.
زندگی سالم، نیرومند، متهورانه و افتخارآمیز، هوشمند و عاقلانه سعادت زیر این آسمان، نماد خیر اعلا اصل کامل حقیقت و زیبایی و نیکی.
اخلاق افلاطون
پس این فلسفه اخلاقی یا اتیک افلاطون است. اخلاق یا اتیک را می توان چونان شاخه ای از فلسفه تعریف کرد که سرشت خیر و شر، درست و خطا، وظیفه و تکلیف را مطالعه می کند.
این فلسفه پرسش های نظیر این ها را طرح می کند: آیا خیر اعلا خیری مطلق برای موجودات انسانی وجود دارد یا چنین که سوفسطاییان گفته اند، همه نیکی ها، در زمان و مکان معین برای تاریخ و فرهنگ معینی معتبرند؟ آیا خیر اعلای اخلاقی، رسیدن به سعادت است یا اجرای وظیفه؟ آیا خیر شناختنی است؟ آیا خیر عقلانی است یا صرفاً صدای تمایلات شهوانی و ارادی است؟ معنای کنش های درست و خطا چیست؟
دیدیم که افلاطون در واقع خیر اعلا برای انسان را تایید می کند و آن را مطلق، ابدی، غیرقابل تغییر، شناختنی و عقلانی می داند. پس در اخلاق افلاطون خیر اعلا چیست؟
در نزد افلاطون خیر اعلا برای موجودات انسانی سعادت یا رفاهی است که با ارضای سه جزء نفس تحت حاکمیت عقل به دست می آید. در اخلاق افلاطون فضیلت چیست؟
فضیلت یا سلوک درست زندگی، کنشی است که از شناخت برمی خیزد، شناخت روح سه گانه، صورت ها و مثال نیکی. تنها معدودی چنان شناختی دارند و آنان می بایستی رفتار سایر اعضای جامعه را مهار کنند.
کُنه اخلاق افلاطون هنوز همان نگرش اولیه سقراط است که: فضیلت، شناخت یا دانایی است.
بیشتر بخوانیم:
سوفسطاییان، پروتاگوراس و گرگیاس/ ریشه واژه سفسطه