تئاتر رومن از نظر تعداد اجراها، تئاترها و نمایش های مجلل، در سده چهارم میلادی به اوج خود رسید. هر چند این فعالیت ها تا دویست سال بعد از آن نیز از طریق نمایش هایی با سرمایه های شخصی ادامه یافت، اما با مشکلات زیادی روبرو گردید و سرانجام مضمحل شد.
یکی از مراکز بازدارنده تئاتر فاسد رومن، ظهور کلیساهای مسیحی بود. مذهب جدید در آغاز ضعیف بود و با جذب پیروان بیشتر با مخالفت های سیاسی و مذهبی فراوانی روبرو شد. پیروان مذهب جدید پس از نیرو گرفتن احکام دولتی را بیش از آنچه که مذهب اجازه می داد، گردن نمی نهادند و به رغم سنت روم که خدایان ملل دیگر را نیز ارج می نهاد، آنان اصرار داشتند که همه خدایان دیگر دروغ و بدلی هستند. سرانجام رومیان پذیرفتند که خدای عبری را نیز همراه خدایان دیگر بپذیرند اما در نتیجه سرپیچی مسیحیان از پذیرش خدایان دیگر، امپراتور مذهب جدید را به عنوان عاملی خرابکار و منحط در ایالت لغو کرد.
به رغم کشتار مسیحیان، قدرت مسیحیت به تدریج افزایش یافت. قسنططین به عنوان امپراتور روم، ابتدا مسیحیت را قانونی اعلام کرد و تئودوسیوس اول هر مذهب دیگری غیر از مسیحیت را غیرقانونی شناخت، لذا پس از حدود 400 میلادی، یکی از منابع اصلی تغذیه تئاتر رومن، یعنی جشنواره ها، متروک شد و دیگر جشنواره ای برای بزرگداشت خدایان کافر برپا نگردید. از آنجا که در آن دوران، رومیان سرگرمی های نمایشی را یکی از حقوق اصلی خود می شناختندریال تئاتر به بقای خود ادامه داد ولی مسابقات گلادیاتوری و وناسیون منسوخ شدند.
تئاتر رومن به سه دلیل آماج حمله مسیحیان بود. اول آنکه تداعی کننده جشنواره هایی بود که در بزرگداشت بت ها یا خدایان کافر برگزار می شد. دوم آنکه هرزگی های میم برای رهبران کلیسای مسیحی اهانت آمیز تلقی می شد. سوم آنکه در نمایش های میم غالباً مراسم مسیحی از جمله غسل تعمید و مراسم نان و شراب مقدس مورد استهزا قرار می گرفت، در نتیجه نزاع بین تئاتر و کلیسا اجتناب ناپذیر بود.
ترتولیانوس، دین شناس آفریقای شمالی، در کتاب دسیکتاکولیس خود، تئاتر رومن را تقبیح می کند و اظهار می دارد که مسیحیان هنگام غسل تعمید باید تئاتر رومن را تکفیرکنند. از حدود 300 میلادی به بعد، مقامات کلیسا مسیحیان را از تماشای تئاتر رومن نهی کرد و در 398 میلادی، شورای مسیحیان کارتاژ فرمان تکفیر کسانی را که در روزهای مقدس به جای کلیسا به تئاتر می رفتند را صادر کرد. بازیگران تئاتر از شرکت در مراسم دینی محروم بودند، مگر آنکه از شغل خود توبه می کردند. این قانون حتی تا سده 18 میلادی نیز در یسیاری از نقاط همچنان باقی بود.
مخالفت کلیسا ظاهراً تاثیر قاطعی بر تئاتر رومن نداشته است. از طرفی مسیحیان به تنهایی نتوانسته اند تئاتر رومن را نهی کنند، بلکه دو نیروی دیگر نیز در کار بوده اند: فساد امپراتوری از درون و فشار بربرها از بیرون بر این امر شدت بخشید.
پس از سده دوم میلادی احساس وفاداری به ایالت، که منبع اصلی نیروی جمهوری بود به طرز روز افزونی کاهش یافت و دیوان سالاری و نظامی گری دست مردم را از امور میهن کوتاه ساخت. گذشته از آن، نظامیان و دیوان سالاران از کشورهای دیگری استخدام می شدند، از این رو نسبت به پایتخت علاقه و وابستگی خاصی نداشتند و امپراتوری برای ساده کردن اداره قلمرو وسیع خود، آن را به دو قسمت تقسیم کرده بود. در سال 400 میلادی این دو قسمت کاملاً از یکدیگر مستقل بودند، رم به عنوان مرکز در غرب باقی ماند اما قسطنطنیه که استوارتر و ثروتمندتر از غرب بود مرکز شرق گردید.
ضعف داخلی غرب موجب شد که نتواند در مقابل هجوم قبایل بربر ایستادگی کند و در 410 میلادی، ویزیگوتها له تنهای توانستند روم را تسخیر کنند. هنگامی که بار دیگر پایتخت در سال 476 میلادی اشغال شد آخرین امپراتوری بومی روم عزل گردید و پس از آن روم توسط بربرها اداره شد. با آنکه بربرها مایل بودند همان امپراتوری غرب را ادامه دهند و علاقه چندانی به انهدام آن نداشتند و فقط می خواستند بر آن حاکم شوند، اما بعضی مورخان، سال 476 را پایان امپراتوری غرب می شناسند. امپراتوری روم به سرعت متلاشی شد و در سده ششم میلادی نیمه غربی آن هم ظواهر یک امپراتوری یک پارچه را از دست داد.
در سده های پنجم و ششم فرمانروایان بربر، همچون پیشینیان خود، پشتیبانی از تئاتر را تهورآمیز می یافتند، لذا پس از هر تحول و انقلابی اجراهای تئاتری دوباره از سر گرفته می شد. تئودوریک به عنوان پادشاه اوستروگوت ها که بر ایتالیا فرمان می راند، حتی تئاتر پمپئی را بازسازی و تعمیر کرد ولی در طول سده ششم وضع دگرگون شد. آخرین مدرک قطعی از یک نمایش تئاتری در روم در یک نامه به تاریخ 33 میلادی، به دست آمده است. شاید تئاتر سال ها بعد ادامه یافته باشد، اما گمان نمی رود که بعد از حمله لومباردها در 568 جان سالم به در برده باشد زیرا پس از آن اجراهای تئاتری از رسمیت افتادند و پشتیبانی مالی دولت قطع شد. از آن پس تئاتر در قلمرو غرب گمنام ماند تا آنکه 900 سال بعد دوباره احیا گردید.
بیشتر بخوانیم:
درام و محبوبیت کمدی در تئاتر روم
کالدرون بهترین نویسنده درباری اسپانیا و معاصرانش
تراژدی در سده پنجم پیش از میلاد/ آشنایی با آشیل، سوفوکل و اوریپید