امروز: یکشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۰۶ جمادى الآخر ۱۴۴۶ قمری و ۰۸ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی
دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۵۷
۲
۰
نسخه چاپی

نمایش در هند و درام سانسکریت

نمایش در هند و درام سانسکریت
به گزارشتمیم نیوز

در هزاره اول مسیحی، یکی از توسعه یافته ترین و پر محتواترین درام ها را باید در هند جستجو کرد. تمدن هند به قدمت تمدن مصر باستان و خاورمیانه است اما دانش ما بر این تمدن با ورود قوم آریایی از آسیای مرکزی در  1500 ق.م آغاز می شود.

در واقع در سده های پس از آن است که ترکیب و سیمای زندگی و هنر مردم هند پدیدار می شود. شاید مهم ترین تاثیرات بر درام هند، از طریق هندوئیسم و ادبیات سانسکریت صورت باشد.

هندوئیسم در تعلیمات خود جوهر هر چیز را در روان یا روح می جوید و غایت انسانی را در وحدت با روح متعالی جهان یا برهمه می شناسد که نامتناهی، ابدی، وصف ناپذیر و کامل است. در سراسر آفرینش تنها «برهمه» لایتغیر می ماند و چون هرچه ابدی است واقعی است لذا «برهمه» واقعیتی ابدی است و همه تجلیات دیگر از او نشأت می گیرند و به او باز می گردند.

برهمه
«برهمه» با پنج چهره

با آنکه تعلیمات هندوئیسم بر وحدت روان تاکید می ورزد، اما پرستش صدها خدا یا ارواح مقدس را نیز جایز می شمارد، چرا که همه خدایان تنها جلوه های دیگر برهمه هستند.
هندوها اساساً تمایل به پرستش سه خدای اصلی دارند که تجسم سه جلوه برهمه هستند: برهما، خالق؛ شیوا، ویرانگر؛ ویشنو، نگهدارنده.

هندوها همچنین معتقدند که رسیدن به کمال روحانی در طول یک حیات ممکن نیست و معتقد به وجود زندگی های متوالی هستند. هندوهای اولیه تصویر کردن موجودات زنده را در ادبیات، درام و هنر به عنوان تظاهر روح جایز می شمردند.

قبل از آغاز عصر مسیحیت، هند نظامی کاستی مبتنی بر امتیازات اجتماعی، اقتصادی و نژادی به وجود آورد که ریشه در اساس اندیشه مراتب روحانی داشت. با آنکه تعداد کاستها به تدریج افزایش یافت اما چهار کاست سنتی درخورد اهمیت بیشتر بود: برهمن ها یا کاهنان و فرزانگان، کشتریه ها یا سلحشوران و فرمانروایان، وایسیه ها یا افزارمندان و کشاورزان، سودره ها یا کارگران بدون مهارت.
این کاست ها موروثی و غیرقابل فسخ بودند و هر یک وظایف آیین ها، تکالیف و محرمات ویژه خود را داشتند.

زبان درام هندی اساساً سانسکریت بود. زبان سانسکریت زبان محاوره عموم محسوب می شد اما از اوایل عصر مسیحیت عمدتاً زبان نوشتاری شناخته شد و اکثر مردم به یکی از زبان های پراکریت یا لهجه های محلی سخن می گفتند.

نمایش در هند
شیوا و ویشنو

ادبیات سانسکریت بین 1500 و 1000 ق.م به وجود آمد. ریگ ودا که مجموعه ای از دعاها یا سرودهای مذهبی است، معمولاً به عنوان قدیمی ترین اثر در زبان هند و اروپایی شناخته می شود. این سرودها همراه مناسک دیگر مذهبی ادا می گردیدند. اما دو اثر عظیم حماسی به نام مهابهاراتا و رامایانا از نر درام حایز اهمیت بیشتری هستند. این دو اثر که احتمالاض حدود 1000 سال پیش از میاد نوشته شده اند، صورت نهایی خود را حدود 250 میلادی به دست آوردند.

این دو اثر حماسی در ادبیات سانسکریت همشأن ایلیاد و اودیسه در زبان یونانی به شمار می رفتند و منبع اصلی و سرشاری برای درام نویسان سانسسکریت محسوب می شدند. با گسترش هندوئیسم در جنوب شرقی آسیا، این آثار الهام بخش درام های دیگری نیز شدند.

مهابهاراتا و رامایانا هر دو آمیزه ای از تاریخ، افسانه و اساطیرند. مهابهاراتا مربوط به جنگ و ستیز دو طائفه حاکم بر قلمرو هند است که در آن داستان های عاشقانه، جنگی و نیز حوادثی درباره قهرمانان گوناگون گنجانیده شده است.

رامایانا داستانی است درباره تبعید شاهزاده راما و همسرش سیتا از کشورشان به خاطر دسیسه های نامادری راما. این دو چهارده سال از دیاری به دیار دیگر آواره می شوند. یک بار سیتا توسط یک شاه خبیث ربوده می شود. داستان بر گرد حوادث نجات سیتا توسط یکی از شاهان میمون ها ادامه می یابد و سرانجام با بازگشت موفقیت آمیز زن و شوهر به کشور خود به پایان می رسد.  این حماسه ها همراه با مذهب هندوئیسم و جامعه کاستی مجموعاً مبادی درام هندی را تشکیل می دهند.

عصر طلایی درام در فرهنگ هندی حدود 120 میلادی آغاز می شود و تا حدودی 500 میلادی ادامه می یابد. نقطه اوج عصر طلایی سده های چهارم و پنجم است که امپرتوری در شمال هند مرکز هنر، طب و آموزش قرار می گیرد. در آنجا شهرهای زیبا، دانشگاه ها و تمدنی عظیم و پرشکوه بنیان نهاده می شود.

نقطه اوج دیگری نیز در نیمه اول سده هفتم تحت فرمانروایی شاه هارشا به ظهور می رسد. خود هارشا یکی از نمایش نامه  نویس های مهم محسوب می شد. در دوران حکومت هارشا، تاثیر هند بر آسیای جوب شرقی نیز گسترده شد و موجب توسعه درام در آن نقاط گردید.

درام سانسکریت

مشکل بتوان تعیین کرد که در هند، اولین بار درام در چه زمانی پدیدار گشت. وجود آیین ها و سرگرمی های گوناگون ظاهراً به زمانی بسیار دور می رسد و احتمالاً این فعالیت ها در اوایل مسیحیت کاملاً جا افتاده و رسمیت یافته بوند، زیرا منبع اصلی اطلاعات ما درباره تئاتر سانسکریت، ناتیاساسترا، از حدود 200 ق.م میلاد تا 200 میلادی نوشته شده است.

ناتیاساسترا حاوی مطالبی درباره رقص، درام، بازیگری، لباس و آرایش است. ناتیاساسترا یا علم درام شناسی، اثر بهاراتا، فرزانه ای است که ادعا می کند هنر درام را از برهما، خالق هنر، آموخته است.
هندیان به وقایع نگاری وضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمی دادند، از این رو محققان جدید تاریخ های بسیار متفاوتی را برای درام های موجود سانسکریت در نظر گرفته اند اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمی ترین قطعاتی است که به حدود 1000 سال پیش تعلق دارند.

درام سانسکریت به شخصیت پردازی و مقولات فلسفی نمی پردازد بلکه همه نمایش در اطراف راساس یا فضای اصلی شکل می گیرد، فضایی که عناصر دیگر دراماتیک در خمت ارائه آن قرار می گیرند.
از این رو نمایشنامه های سانسکریت را نمی توان به صورت کمدی، تراژدی یا درام احساساتی طبقه بندی کرد بلکه بر طبق یکی از 9 راساس اصلی یعنی عاشقانه و شهوی، مضحک، تأثرانگیز، خشمکین، قهرمانی، ترسناک، نفرت انگیز، حیرت آور و صلح آمیز دسته بندی می شوند.

برخی از این درام ها فضاهای متعدد دارند و برخی تنها یک فضا یا حالت را دنبال می کنند. از آنجا که هدف نهایی این درام ها به دست آوردن حس آرامش و هماهنگی و تسلط بر نفس می باشد، همه نمایشنامه ها با خوشی به پایان می رسند.

صحنه های مرگ و خشونت در خارج از صحنه نمایش اتفاق می افتند و درست و نادرست به وضوح جدا شده و متمایزند. ممکن است گاه شادی و اندوه در هم آمیزند، اما همه چیز باید در پایان به خوشبختی منتهی گردد تا نشان دهد خوبی همواره بر بدی فائق خواهد آمد.

به علت وجود عناصر فراوان، نمایشنامه ها پیچیده اند. مسائل فهرمانی با مسائل میهنی و مسائل آسمانی با مسائل زمینی همراه می آیند و این ترکیب پیچیده از طریق صحنه هایی قراردادی به سامان می رسند. قهرمان همواره یک محرم و همراه دارد که دلقکی طاس و کوتوله و شکموست و در خلال داستانی جدی، لحظه های کمدی و آرامبخش فراوانی را ایجاد می کند.

این تنوع ممکن است در گفتگوها نیز رعایت شود که ترکیبی است از شعر برای شدن بخشیدن به صحنه های معمولی، زبان سانسکریت، زبانی روشنفکرانه که زبان خدایان، شاهان، وزیران و فرزانگان است، و زبان پراکریت یا زبان روزمره برای زنان، کودکان، خدمتکاران، کشاورزان و مردمانی از طبقه فرودست. همچنین با وارد کردن داستان های فرعی مختلف، از مسخره تا جدی، در داستان اصلی به صحنه ها تنوع بیشتری می بخشند.

نمایشنامه های سانسکریت از نظر مدت با یکدیگر تفاوت دارند و از یک تا ده صحنه را شامل می شوند. بر طبق قانونی پذیرفته شده، حوادث هر صحنه باید در یک روز یا 24 ساعت اتفاق بیفتد و هر صحنه نسبت به صحنه قبلی باید حتما کمتر از یک سال گذشت زمان را نشان دهد.

از نظر تکنیک درام های سانسکریت به اشعار حماسی شباهت دارند زیرا در هر نمایشنامه صحنه ها در آغاز توضیح داده می شوند و از آنجا که صحنه ها به راحتی از محلی به محل دیگر جا عوض می کنند، یک لحظه در آسمان و لحظه دیگر در زمین اتفاق می افتند، لذا حوادث بین دو صحنه نیز شرح داده می شوند.

بهاراتا به ده نوع نمایشنامه اشاره می کند، از جمله تک گویی، فارس، کارهای اپرایی، نمایش های اجتماعی و از همه مهمتر درام قهرمانی (بر اساس اساطیر و تاریخ که در آن قهرمانی از عدالت دفاع می کند). در نمایشنامه های قهرمانی معمولاً داستان عشقی نیز تداخل می یابد و در آن نیروی اهریمنی تا پایان داستان عشاق را از یکدیگر جدا می سازد.

قدیمی ترین و سالم ترین درام های موجود سانسکریت 13 نمایشنامه از بهاسا است که در سده دوم یا سوم میلادی می زیسته است. صاحب نظران از میان آثار او چاروداتا را بهترین نمایشنامه موجود سانسکریت شناخته اند شاید از آن رو که این نمایشنامه بر اساس داستان شاه شودراکا به نام ارابه کوچک گلی، در حدود سده چهارم، نوشته شده است.

ارابه کوچک گِلی بنابر طبقه بندی سنتی هندو نمایشنامه ای اجتماعی ای است  و داستان عاشقاننه برهمنی با یک زن فاحشه است. این نمایشنامه در ده پرده نوشته شده و شامل تعدادی داستان فرعی است که در پایان به هم می پیوندند. موضوع داستان مربوط به یک شاهزاده واقعی است که به کمک فاحشه ای به تاج و تخت خود می رسد و فاحشه را به وصال برهمن می رساند که برهمن خود نیز به سختی توانسته از توطئه مرگ شاهزاده ای خبیث جان سالم به در ببرد.

شاکونتالا اثر کالیداس، اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم میلادی، درامی قهرمانی در پنج پرده است. این اثر که زیباترین درام سانسکریت شناخته شده است داستان ملاقات شاه دوشیانتا و شاکونتالا ، دختر خوانده یک زاهد و ماجرای عشق و جدایی آنهاست. این دو عاشق دچار نفرین خواستگار پیشین دختر شده و سرانجام به وصال یکدیگر می رسند. شهرت این نمایشنامه به خاطر توصیفات زیبایی است که از جنگل و جویبار و پدیدهای طبیعی دیگر به عمل می آورد. این نمایشنامه آزادانه میان زمین و آسمان، جنگل و قصر رومانتیک و کمدی حرکت می کند. در این نمایشنامه زبان تغزلی همراه با زبان روزمره، در نمایشی سرشار از تجربیات انسانی، آزادانه به کار برده شده است.

از میان درام نویسان دیگر سانسکریت می توان این نویسندگان را نام برد :شاه هارشا (سده 7 میلادی) با نمایشنامه های سینه ریز مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاناندا؛ بهاوابوتی (آخر سده 7) با نمایشنامه های داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصه راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشاکاداتا با نمایشنامه انگشتری خاتم راکشاسا.

مدارکی حاکی از وجود فارس نیز در سده هفتم میلادی در هند وجود دارد لذا می توان گمان کرد که قبل از این تاریخ می بایستی انواع ابتدایی تر درام نیز وجود داشته باشد و شاید نمایش عروسکی سایه از قدیمی ترین آنها باشد زیرا احتمالاً این نوع نمایش در دوران قبل از میلاد مسیح، توسط هندیان ابداع شده است.

به نظر می رسد که رواج این نمایش ها در شرق و غرب از طریق هند صورت گرفته باشد و در بسیاری از نقاط که تئاتر قابل ملاحظه ای نداشتند، یک سرگرمی محبوب شده است.

در اواخر سده هفتم، هند دستخوش انقلابی سیاسی گشت و احتمالاض عدم ثبات کشور در آن دوران موجب سقوط درام سانسکریت شد. پس از آنکه اسلام نفوذ خود را به سرزمین هند گسترش داد و در سده های دوازدهم و سیزدهم قدرت را در هند به دست گرفت، سرگرمی های دراماتیک تا حد نمایش های عروسکی صرف، درام های محلی، مراسم رقص و سرگرمی های محلی دیگر تنزل یافتند.

از آنجا که توجه درام هندو صرفاً به درون و به روح بود و نه به بیرون و ماده، لذا تکنیک ها و اجراهای تئاتری از واقعگرایی به دور افتادند. قبل از هر نمایشنامه، برای ایجاد انگیزه روحانی و برای تجلیل و تسکین خدایان و همچنین برای ایجاد آمادگی پذیرش درام، جشن های باشکوه آیینی برپا می گردید. درام تنها در موقعیت های ویژه اجرا می شد، از جمله در جشنواره های مذهبی، عروسی ها، تاگذاری، جشن های پیروزی یا پذیرایی از میهمانان عالیقدر دولت.

از بناهای تئاتری در هند اطلاعات کمی داریم. بهاراتا اظهار می دارد اکثر نمایش ها در قصرها یا معابد اجرا می شدند اما هر بار که تئاتر مستقلی ساخته می شد باید چنین قواعدی در آن رعایت می شد: تئاتر حدود 29 متر درازا و 15 متر پهنا داشت، این محل به دو قسمت مساوی تقسیم می شد که نیمی جایگاه تماشاگران و نیم دیگر محل صحنه بود. 4 ستون سفید، سرخ و زرد و آبی نشان میداد که اعضای هر یک از کاست های اجتماعی در کجا بنشینند، البته در اکثر موارد محل تماشاگران محدود به دو قسمت سفید و سرخ می شد.

ظرفیت کل تئاتر فقط حدود 400 نفر بود. پرده ای محل صحنه را به دو قسمت مساوی تقسیم می کرد. قسمت جلو ویژه نمایش های دراماتیک و قسمت عقب به عنوان فضای خارج صحنه و تعویض لباس در نظر گرفته می شد. احتمالاً صحنه دارای دو سطح بود که سطح زیرین برای قسمت اعظم نمایش و سطح مرتفع برای صحنه های معود دیگر، از جمله صحنه های بهشت، نمایش یک برج یا سایر نقاط مرتفع مورد استفاده قرار می گرفت

دکور در صحنه به کار نمی رفت اما صحنه به وسیله نقاشی، کنده کاری یا پس زمینه های زیبا زینت می یافت. در آغاز نمایش زمان، مکان و وضعیت کلی توسط یک پیش درآمد تعیین میشد. در هر صحنه یک قطعه توصیفی یا پانتومیم فضای  لازم را ایجاد می کرد. بازیگران حرکات و اطوارهای استانده به کار می بردند. مثلا علائمی برای صعود از کوه، چیدن گل، پریدن از جویبار، سوار شدن بر اسب یا راندن ارابه وجود داشت.
حرکت در طول صحنه به معنای مسافرتی طولانی بود و به علت عدم وجود دکور، صحنه ها به سرعت قابل تغییر بودند.

در اجرای یک نمایش، مهارت بازیگر اهمیت ویژه ای داشت. گفته می شود بازیگر چهار عنصر اصلی در اختیار داشت: حرکت و اطوار، گفتار و آواز، لباس و آرایش، بصیرت روان شناسانه.

با آنکه حرکت و اطوار بر اساس رفتار طبیعی بود اما به شدت قراردادی شده و محدود به علائمی بود که در گزارش بهاراتا و منابع دیگر هندو شرح داده شده است. بر اساس قسمت های مختلف بدن و احساسات درونی، اطوار را طبقه بندی کرده اند که عبارتند از: 13 حرکت سر، 6 حرکت بینی، 6 حرکت گونه، 7 حرکت ابرو، 9 حرکت گردن، 7 حرکت چانه، 5 حرکت سینه، 36 حرکت چشم، 32 حرکت پا و 24 حرکت برای هر دست. این حرکات بر طبق تیپ شخصیت، حالت و وضعیت با هم ادغام می شدند تا یک زبان ارتباطی، به همان پیچیدگی زبان گفتار به وجود آورند.

درام سانسکریت
حالات مختلف دست در درام و رقص سانسکریت

طبقه بندی مشابه دیگری نیز برای سخن گفتن و موسیقی وجود داشت که در آن الگوهای پیچیده ای از ترکیب آهنگ صدا، زیری و بمی و ضرباهنگ را با در نظر گرفتن احساس مورد نظر بازیگر و موقعیت های مختلف به وجود می آوردند. هر نمایشنامه در طول اجرا توسط موسیقی که با طبل و سازهای زهی نواخته می شد همراهی می گردید.

طبل از اساسی ترین سازهای درام محسوب می شد زیرا از نزدیک گفتگوها را دنبال می کرد و به آنها ضرب می داد. آواز نیز کاربرد گسترده ای داشت و نوازندگان اطلاعات لازم را درباره موقعیت یا شخصیت مورد نظر با آواز منتقل می کردند. مثل آوازهای ورود و خروج بازیگران که به مثابه آغاز یک مایه و پایان آن به کار برده می شد. آوازهای دیگری نیز اجرا می شدند که گویای تغییرات حالت یا نقاط عطف در پرده هیا مختلف بودند.

لباس و آرایش خاص هر نمایش به دقت تعیین شده بود. آرایش نشان کاست، مقام اجتماعی و محل تولد شخصیت ها بود و هم چنین دوره های تاریخی نمایش را تعیین می کرد. رنگ نیز معنایی نمادین داشت: خورشید و برهما به رنگ طلایی، خدایان درجات پایین تر به رنگ نارنجی، کاست های عالی به رنگ سرخ، کاست های پایین تر به رنگ آبی و غیره نموده می شدند.

زینت آلاتی مثل گوشواره، دستبند، کمربند، سینه ریز و سنجاق سر طبقه اجتماعی شخصیت ها را معین می کردند. وسایل صحنه نیز جنبه ای نمادین داشت: مثلا به دست گرفتن مهمیز فیلبانی نشان حضور فیل، به دست داشتن دهانه اسب نشان حضور اسب، شلاق علامت وجود ارابه بود.

شخصیت ها به رده های کاملاً متمایزی تقسیم می شدند. مثلا چهار نوع قهرمان اصلی وجود داشت: والا مقام، متهور، دلاور و آرام. 9 گونه  احساس طبقه بندی شده وجود داشت: عشق، شعف، ترحم، خشم، نیرو، ترس، نفرت، حیرت و آرامش. از این رو برای آنکه بازیگری قارد باشد راساس مناسبی را برانگیزد (یا فضای مناسبی را ایجاد کند) باید توانایی اجرا و ادغام اطوار، حرکات، سخنگویی و لحن صدا، انتخاب صحیح لباس و آرایش و احساس و تیپ شخصیتی را دارا باشد.

در سده نوزدهم، درام سانسکریت، در چند معبد کوچک دور افتاده انزوا گرفت و در این انزوا سنت های آن تا زمان ما به حیات خود ادامه داد. هنگامی که بهاراتا کتاب خود به نام ناتیاساسترا را می نوشت، بدون شک رقص قدمت بیشتری از درام داشته است و طبعاً در آن وران بسی پیشرفته تر از درام بوده است، زیرا در این کتاب 108 حالت برای رقص ذکر شده است. در سده چهارم و پنجم رقص نیز مانند درام به اوج خود رسید و نوشتن رساله درباره رقص و تحلیل رقص تا سده پانزدهم ادامه داشت.

با گسترش اسلام در هند از اواخر سده دهم، رقص به طرف جنوب تا مدرس عقب نشین کرد و در آنجا توسط رقصگران معابد حفظ و حراست شد و قرن ها طول کشید تا رقص باستانی هند از خفاگاه به درآید.

 

بیشتر بخوانیم:

تئاتر رومن

 تماشاگران و تالارهای نمایش در اواخر قرون وسطی

 کورال ها یا تئاترهای عمومی در تئاتر اسپانیا

 نمایش فارس در قرون وسطی

 چه افکت و وسایل فنی ای در تئاتر ایتالیا رواج داشت؟



+ 2
مخالفم - 0
نظرات : 0
منتشر نشده : 0

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.