امروز: شنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۳ برابر با ۳۰ ربيع الآخر ۱۴۴۶ قمری و ۰۲ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی
دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۶
۲
PNAZAR
نسخه چاپی

نقد به نخستین دلیل اثبات خداوند و بیان برهان های دیگر برای اثبات وجود خدا

نقد به نخستین دلیل اثبات خداوند و بیان برهان های دیگر برای اثبات وجود خدا
به گزارشتمیم نیوز

به این نخستین برهان دکارت در اثبات خداوند نقدهای گوناگونی وارد شده است. منتقدان قبول ندارند که خدا تنها علت ممکن تصور من از اوست. آنان می گویند که یک شخص خاص می تواند علت تصور وجودی نامتناهی باشد زیرا آن؛ تصوری صرفاً سلبی است، نفیِ بدون محدودیت ها یا کرانمندی ما. یک وجود نامتناهی صرفاً وجودی بدون محدودیت های من است. دکارت در دفاع از خودش در برابر این منتقدان استدلال کرد که تصور نامتناهی صرفاً نفی کرانمندی نیست.

کرانمندی ناکامل بودن در شناخت یا قوه تمیز، مستلزم معیاری برای کمال است. اگر من تصور وجودی کامل را برای قیاس و چونان یک معیار در درون خود نداشتم از کجا می دانستم که موجودی ناقص هستم؟ از کجا می فهمیدم که چیزی هست که من فاقد آن هستم.

در اینجا نظر دکارت به افلاطون شباهت پیدا می کند که نفس انسان را ذاتی قائم به خود می داند و به کلی مستقل از تن و جسم و برای معقولات هرچند که جای آنها در نفس است وجود حقیقی ذاتی قائل است یعنی همان که آنها را مفهومات نظری می نامد و در فلسفه افلاطونی به آن کمال مطلوب می گویند.

افلاطون اصرار داشت به اینکه شناخت کامل مطلوب، معیار، صورت محض، برای داوری نواقص و عدم کمال جهان ضروری است و شناخت نمی تواند از جهان کمال نایافته ناشی شود. دکارت استدلال می کند برای اینکه بتوانیم به متناهی بودن و ناقص بودن مان پی ببریم، تصور فطری یا خداداده ذات باری ضرورت دارد.

اکثر فیلسوفان جدید در نکات متعدد دیگری نیز با دکارت توافق ندارند. آنها استدلال می کنند که تصور خدا بنا به تعریف او، جهانروا نیست و بنابراین نمی تواند فطری تمامی موجودات انسانی باشد. ظاهراً خدا این تصور را در انسان های دنیای شرقی حک نکرده است مثلاً بوداییسم فاقد تصور خدایی فراطبیعی است که به قول دکارت فطری همه انسان هاست.

بسیاری از قبایل آفریقایی و بومی آمریکای لاتین نیز چنین تصوری ندارند. اکثر فیلسوفان مدرن می گویند تصور دکارتی خدا به وضوح برآیند غوطه ور شدن در فرهنگ هایی است که یهودی-مسیحی هستند چونان دکارت، نوماس آکویناس قدیس، مکتبیان قرون وسطا. وانگهی اکثر متفکران مدرن این ادعا را به چالش می کشند که مفهوم کامل مستلزم مفهوم ناکامل است.

آنان می گویند کمال، تصور وجودی نامتناهی، برآیند تعقل، گسترش و مبالغه کردن در کیفیات (مثلاً شناخت، قدرت) وجودی ناکامل و متناهی است و سرانجام اینکه آنان نظریه خردمندانه دکارت را درباره علیّت، مردود می شمارند که در آن معلول نمی تواند بزرگتر از علت باشد، کامل نمی توان از ناکامل ناشی شود و چیزی از هیچ نمی تواند بیرون آید. منظور تجربه گرایان از علت و معلول فقط رابطه ای ثابت در زمان و مکان است.

برهان دوم وجود خدا

اما دکارت دو برهان دیگر برای وجود خدا پیشنهاد کرد زیرا از آن بیم داشت که نخستین برهام او برای خوانندگان بغرنج باشد و معلوم شد که چنین نیز هست. دکارت می گوید: آیا من که تصور وجودی نامتناهی و کامل را در ذهن دارم، اگر این وجود نبود، من می توانستم موجود باشم؟

این برهان مانند برهان نخست، بر من می اندیشم، بر وجود من چونان وجودی آگاه دارای اندیشه استوار است. پس علل ممکن وجود من کدام اند؟ دکارت تمامی امکان ها را بر می شمارد: خودم؟ پدر و ماردم یا منبعی ناکامل تر از خدا؟ یا خدا؟

دکارت در استدلال خود با فرآیندی از حذف کردن پیش می رود:

1- اگر من خود باعث وجود خویش می بودم، تمامی کمالات را به خود می دادم و هیچ شک و خواهشی در من نمی بود، ژان پل سارتر فیلسوف سده 20 نیز همین را می گفت. دکارت می گوید اگر من توانایی داشتم که به خود هستی بخشم باید می توانستم هستی خود را دوام دهم. بنابراین من نمی توانم علت خودم باشم.

2-انتساب من به پدر و مادر نیز نمی توان مساله را حل کند آنان یا هر باعث و بانی دیگر وجود من ناکاملتر از خدا هستند. البته پدر و مادر من سبب تولد من شده اند اما باعث و بانی پدر و مارد من چه کسانی بوده اند و آنگاه به یک سلسله علل بی نهایت (دور باطل) سقوط می کنیم و از نسلی به نسل پیشتر بازمیگردیم.

3- بنابراین خدا چونان یگانه علت ممکن وجود من به مثابه موجودی متفکر وجود دارد.

برهان سوم وجود خدا

برهان سوم هنوز تا تامل پنجم بیان نمی گردد. او هنوز برهان خود را بر من می اندیشم، استوار می سازد، اما او دیگر وجود خدا و حقیقت تمایم تصورات روشن و متمایز خود را ثابت کرده است زیرا خدا ما را فریب نمی دهد.

در برهان نخست، در تامل سوم او پرسیده بود علت تصور من از وجودی کامل (خدا) چیست؟ در برهان دوم او پرسیده بود علت وجود من چونان موجودی آگاه که این اصور را از هدا دارد چیست؟

اینجا در تامل پنجم دکارت بر تصور خود از خدا چونان تصصوری روشن و متمایز تمرکز می کند. با اثبات اینکه تصورات روشن و متمایز او حقیقی هستند، او می بیند که این ممکن است برای برهان دیگر وجود خدا به کار آید.

دکارت می گوید تمامی خواصی که به موجب آن من به روشنی و متمایز به  درک خدا نائل شدن به راست یبه او تعلق دارد. درست به همانگونه خواص مثلثی که من به روشنی و متمایز درک میکنم که مثلاً مجموع زوایای داخلی آن  180 درجه است، به مثلث تعلق دارد.

دکارت استدلال می کند که درست به همانگونه که تصور روشن و متمایز مثلثی متضمن این است که مجموع زوایای آن 180 درجه است، تصور روشن و متمایز وجودی کامل نیز شامل کمال وجود می گردد. او نشان میدهد که وجود داشتم متعلق به ذات خدا چونان وجودی کامل است. چرا که او عین کمال است وکمال بدون وجود متصور نیست چه اگر موجود نباشد، کامل نخواهد بود.

دکارت در اینجا می رسد به آنچه برهان هستی شناختی خدا خوانده می شود یعنی ایده ما درباره خدا چونان موجودی کامل به این ادعا می رسد که بنابراین ذات باری باید دارای کمال وجود باشد. این برهان را نخستین بار آنسلم قدیس در سده 1 مطرح کرد و در همان وقت صاحب نظران به او ایراد گرفتند که وجود ذهنی مستلزم وجود عینی نیست.

پی یر گاسندی تجربه گرا منتقد مؤدب اما تند و تیز دکارت که رونوشتی از تأملات برای تأویل و تفسیر برای وی ارسال شده بود، ادعا کرد که تصور خدا چونان وجودی کامل هیچ ربطی با وجود واقعی چنین وجودی ندارد. سال ها بعد کانت و فلاسفه دیگر همین انتقاد را مطرح کردند.

دور تسلسل دکارتی

جدی ترین نقد تأملات دکارت، دور تسلسل دکارتی خوانده شده است. هدف دکارت کاربرد این برهان است که خدایی کامل و نافریبکار وجود دارد برای اثبات اینکه من می توانم به تصورات روشن و متمایز خودم اعتماد کنم و بنابراین از فراسوی من می اندیشم، به برخی حقایق دیگر حرکت نمایم.

اما آیا این یک دور باطل نیست؟ زیرا دکارت برای اثبات وجود خدا ناگزیر شده بود که از همان تصورات روشن و متمایز استفاده کند یعنی جوهر، علت، معلول نمی توانند بزرگتر از علت باشند که متضمن وجود خدا بود و بنابراین خدا به تصورات روشن و متمایز من اعتبار می دهد اما تصورات روشن و متمایز من آن چیزی هستند که وجود خدا را تضمین میکنند بنابراین دکارت برای اینکه ثابت کند که تصورات روشن و متمایز من حقیقی هستند، ناگزیر بود نشان دهد که خدا وجود دارد، به حقیقت تصورات روشن و متمایز تکیه می کند که به وجود خدا اعتبار می بخشد.

کمتر دانشمندی باور دارد که دکارت می تواند از این دور باطل اجتناب کند. در روزگار خود دکارت منتقد او آرنولد دور باطل دکارتی را بی درنگ یافت: وجود خدا با تصورات روشن و متمایزی تضمین می شود که وجود او فرضاً تصوراتی نظیر این را تضمین می کند که معلول نمیتواند بزرگتر از علت باشد و کامل تر نمی تواند از کمال نایافته به وجود آید.

هنگامی که ما به تأمل چهارم برمیگردیم، دکارت لازم می بیند که توضیح دهد که چگونه ما دچار خطا می شویم. اگر او وجود و حقیقت خدا و متیقن بودن تصورات روشن و متمایز مرا به اثبات رسانده است، پس چگونه امکان دارد که من به خطا و داوری های کذب گرفتار آیم. خدا مسئو خطاهای من نیست برعکس به باور دکارت خطا نتیجه عدم توزان میان فاهمه من و اراده من است.

فاهمه من مرا قادر می سازد که تصورات روشن و متمایزی فقط در مورد شمار بسیار محدودی از چیزها داشته باشم. راه گریز و از خطا این است که اراده را از صدور حکم هایی درباره آنچه فاهمه به روشتی و متمایز نمی داند بازداریم.

تا کنون روش ریاضی دکارت نشان داده است که:

1- آنچه من می توانم به طور مسلم یقین کنم عبارت است از وجود خودم چونان موجودی آگاه.

2- سپس می توانم به وجود خدا یقین داشته باشم مسلم تر از هر چیز دیگری در دنیای فیزیکی. تا اینجا او فقط ثابت کرده است که او خودش چونان موجود متفکر وجود دارد و خدا وجود دارد: او چگونه می تواند نشاندهد که جهان مادی یا طبیعی وجود دارد؟ اما جهان طبیعی آن چیزی است که علم جدید را به تکان آورد، علم جدید فیزیک و اخترشناسی که به خاطر آن گالیله تا دم مرگ مکافات آن را تحمل کرد.

دکارت چگونه می تواند قابت کند که جهان مادی یا طبیعی وجود دارد و خورشید مرکز آن است، بدون آنکه زا مجازات تفتیش عقاید کلیسا بگریزد و آنگونه که گالیله مرده بود، بمیرد؟

 

بیشتر بخوانیم:

دکارت وجود خداوند را چگونه اثبات می کند؟/ نخستین برهان وجود خدا

 نقد کانت در برهان اثبات خدا

فلسفه دین از منظر هیوم

نقد مکتب الئا

 فلسفه کلاسیک آلمانی



+ 2
مخالفم - 0

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به تمیم خبر می باشد.
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.