بیش از دو هزار سال قبل هرودوت ضمن ستایش از مصر نوشت:هیچ کشوری نیست که این همه عجایب داشته باشد و هیچ کشوری نیست که آثاری به این کثرت داشته باشد که اندر وصف نیاید. مصریان به حد افراط و بسی بیشتر از هر نژاد نوع بشر مذهبی اند.
انسان های صاحب نظر پس از پی بردن به کثرت یادمانهایی که مصریان باستانی برای جهانیان برجا نهاده اند، از مدت ها پیش با این سخنان هرودوت موافق بوده اند.
مصریان سکونت گاه های خویش را از مصالحی بی دوام می ساختند، برای ساختن مقبره ها که به اعتقادشان اجساد آدمی را تا ابد نگه می دارند، معابد مخصوص خدایان جاودانی و تندیسهای خدا، پادشاه فناناپذیر خویش از سنگ ماندگار و سرسخت استفاده می کردند.
صخره های بیابان های لیبی و عربستان و رود نیل در حد واسط این دو، در نظر مصریان به ترتیب نماینده فناناپذیری یا بی زمانی دنیای مصری و گردش بی پایان فعل و انفعالات طبیعت به شمار می رفتند.
دین و ماندگاری عناصری هستند که هنر پرشکوه و نامیرای مصریان را از هنرهای دیگر تمایزمی گردانند و نظم لایتغیری را که در نظر ایشان از سوی خداوند مقدر شده بود بیان میکنند.
رود نیل، حتی بیش از رودهای دجله و فرات معرف فرهنگ هایی بوده است که وجودش مایه حیات آنها شده بود. این طولانی ترین رود جهان که از اعماق قاره آفریقا سرچشمه می گیرد، پس از پشت سر گذاشتن چندین آبشار، در خاک مصر به سطح دریا میرسید و در اثر طغیان های سالانه خود گل و لایی را که هزاران کیلومتر با خود آورده است در سواحل هموارش برجا می گذارد.
رود نیل در دره ای چنان باریک جاری است که عرضش در پهناورترین بخش از سی کیلومتر تجاوز نمی کند و گذشته از این از مناطقی می گذرد که گاه در طی ده سال ممکن است یک قطره باران نیز در آنها نبارد ولی گل و لای حاصلخیزی که طغیانهای نیل برجای می گذارد همچون روزگاران گذشته باعث رشد سریع و پرپشت غلات در این دره می شود. در آن روزگار جانوران گوناگون نیز در این منطقه یافت می شدند و این رود بزرگ که زندگی را برای مردم اطرافش ممکن می ساخت در شعور مصریان به عنوان خدا و نماد زندگی نقش بسته بود.
پیدایش تاریخ مصر
در دوره پیش از پیدایش سلسله ها، یا در دوره پیش از تاریخ و روزگار فراعنه، رود نیل بستر و حوضه ای پهناورتر از امروز داشت. مصر سرزمین مرداب ها بود و جزایر برآمده از آنها همچون نقطه هایی خشک در سراسر این منطقه مردابی جلب توجه می کرد و آنچه امروزه یک دره خشک و بیابانی است روزگاری سرزمینی سبز و پردرخت و مناسب برای چراندن و شکار جانوران بود. جانوران دوزیست در مرداب ها موج می زدند و در لابلایی بیشه های انبوه پاپیروس و نیستان ها شکار می شدند.
حاصلخیزی خاک مصر در همه جا ضرب المثل شده بود و در اواخر دوره تاریخی این سرزمین یعنی وقتی که مصر یکی از ایالات امپراتوری روم شده بود انبار غله حوضه مدیترانه نامیده می شد لیکن پیش از آنکه اجتماعاتی بتوانند در سواحل نیل اسکان یابند، طغیان های سالانه آن می بایست مهار می شدند. این کار با ساختن چندین سد عملی شد و کار دسته جمعی مردم در اجرای آن زیربنای رشد تمدن مصری را فراهم آورد، همچنان که چندین سده پیش از آن، ایجاد شبکه های آبیاری در دره بین النهرین موجب تسریع شکل گیری تمدن در آن منطقه شده بود.
در سده های میانه، که تاریخ مصر را بخشی از تاریخ اسلام به شمار می آوردند، شهرت باستانی مصر به عنوان سرزمین عجایب و اسرار، به شکل گزارشی کم و بیش افسانه ای به حیات خود ادامه می داد. تا اواخر سده هجدهم خط ناخوانده و آثار شگفت آور مصر را گنجینه هایی باقیمانده از دوران حکمت سری و جادوگری می پنداشتند و هیچ کس جز آشنایان به آیین های اسرارآمیز دینی را امکان دسترسی به آنها نبود. دانشمندان از روی اشاراتی که در عهد عتیق به مصر شده است، از روی گزارش های مشکوک سیاحان قدیم و جدید و از یک کتاب تاریخ مصر به زبان یونانی که تاریخدانی مصری به نام مانه تو در سده دوم پیش از میلاد نوشته بود، با گوشه هایی از تاریخ مصر آشنا شده بودند.
مانه تو از پی هم آمدن فراعنه را توصیف و ایشان را به همان گروه هایی که ما سلسله می نامیم تقسیم کرده بود ولی تاریخچه وی بسیار مخدوش و توصبفاتش غیرقابل اطمینان است.
تاریخ علمی یا دست کم باستان شناسی علمی زمانی آغاز شد که اروپای نوین در اواخر سده هجدهم مصر را از نوکشف کرد، مصر نخستین موضوع کاوش های باستان شناسی شد و پس از آن تمدن های باستانی دجله و فرات از زیر خاک بیرون آورده شدند.
در سال 1799 ناپلئون بناپارت ضمن یک لشکرکشی به مصر، گروه کوچکی از دانشمندان، زبانشناسان، عتیقه شناسان و هنرمندان را نیز همراه خود برد. کشف تصادفی لوح روزتای مشهور، آنچه را که دانشمندان در پی اش بودند یعنی کلید کشف خط ناخوانده هیروگلیف مصری را در اختیارشان گذاشت. روی این لوح کتیبه ای در سه بخش وجود داشت یکی به یونانی که به راحتی خوانده می شد، دومی به خط دموتیک (عامیانه) مصری، سومی به خط هیروگلیف کاهنان.
ناگهان این مساله برای دانشمندان مطرح شد که هر سه بخش کتیبه به یک موضوع مربوط میشود و اگر خط یونانی را کلید قرار دهند خواهند توانست خط دو بخش دیگر را کشف کنند.
پس از گذشت بیش از بیست سال و تلاش های بی نتیجه فراوان، زبان شناس جوانی به نام ژان فرانسوا شامپولیون به این نتیجه رسید که هیروگلیف ها الفبای تصویرنگار نیستند بلکه علائمی از یک زبان خاموش شده اند، (بقایای آن در زبان قطی یافت می شود) که در همین اواخر با حروف الفبای یونانی نوشته می شده است.
کشف شامپولیون او را به گونه ای در مقام کریستف کلمب علم باستان شناسی و شاخه خاصی از آن به نام مصرشناسی قرار داد. باستان شناسانی که کار شامپویون را ادامه دادند مانند اوگوست ماریت و گاستون ماسپرو کوشیدند مجموعه های طبقه بندی شده ای تشکیل دهند و هنر مصری را از یورش سوداگران عتیقه ها نجات دهند.
باستان شناسان و مصر شناسانی چون فینلد رزپتری، اسلوب های حفاری را ابداع کردند و زمینه را برای پی ریزی روش های معتبر ارزیابی اطلاعات به دست آمده درباره تمدن مصر آماده کردند.
از لحاظ معنوی، شالوده دانش باستان شناسی یک ترتیب تاریخی قابل اعتماد است. با این حال هم زمان با افزایش حجم مدارک باستان شناختی و ابداع روش های جدید تاریخگذاری این ترتیب تاریخی باید دگرگون شود تا با مدارک مزبور انطباق پیدا کند.
گاهی آنچه نزدیک به یقین پنداشته می شد به چیزی پر مساله تبدیل می شود، گاهی آنچه حدس یا تخمین پنداشته می شد ناگهان محتمل می شود. از آنجا که این وضع غالباً تکرار می شود هر قدر از لحاظ زمانی به گذشته دورتر برگردیم مقدمات تاریخی پیدایش تمدن مصر در دوره پیش از سلسله ها مانند مقدمات تاریخی تمدن بین النهرین گنگ می شود.
احتمال می رودکه در حدود سال 3500 ق.م مردمی از نژاد آفریقا در معرض تاثیرات تمدن بین النهرین قرار گرفته باشند، یا آنکه مانند سومر، وارد شدن مردمی تازه به محیط ایشان، تکامل ناگهانی فرهنگ را باعث شده است. یک نقاشی دیواری متعلق به اواخر دوره پیش از سلسله ها که از زیارتگاهی در هیراکونپولیس مصر علیا به دست آمده است، انسان ها، جانوران و زورقها را به طرزی زنده نما و در هم برهم نشان می دهد.
زورق ها که نماد سفر زندگی و مرگ از رود نیل هستند به رنگ سفید نمایانده شده اند و به نظر می رسند که چندین مقبره را در حالی که زنان بر آنها اشک می ریزند با خود میبرند. همچنین یک گروه اشارتی مرکب از دو جانور در دو سوی یک پیکره آدمی، چندین پیکره غزال و در گوشه راست پایین آن مردان در حال جنگ نشان داده شده اند.
گروه اشارتی، تیپی مرکب که غالباً به هنر بین النهرین مربوط می شود، حکایت از این دارد که در این زمان نه فقط دامنه تاثیرات تمدن بین النهرین به مصر رسیده بود بلکه مسیر 1500 کیلومتری رود نیل را از جنوب تا شمال نیز پیموده بود. پیکره های چوب کبریتی و پراکندگی ظاهراً تصادفی شان در این تصویر، بیننده را به یاد نقاشی های پناهگاهی میانه سنگی از شرق اسپانیا و شمال آفریقا می ندارد که سبکش در صحرای مرکزی آفریقا نیز رونق یافت و احتمالاً یکی دیگر از عوامل محرک تکامل هنر مصری بوده است.
نقاشی دیواری هیراکونپولیس کهن ترین نماینده شناخته شده آن سنت هزار ساله نقاشی است که رسم های تدفین مردگان درنزد مصریان ار که تا حد زیادی در مرکز زندگی مصر بوده است بر ما مینمایاند.
میل به جاودانگی در مصر
بیشتر نقاشی ها در مقبره ها یافت می شوند و معتبرترین مدرک باستان شناختی برای بازسازی تاریخی تمدن مصر هستند. این در تمامی عرصه های آن تمدن جاری و سای بود. به گفته هردوت انسان مصری به حد افراط مذهبی بود و علاقه اش به جاودانگی او را تا مرز شیفتگی و وسواس فکری پیش می برد. اشتغال و توجه کلی او به زندگی در این جهان فقط برای تامین سلامت و سعادتش در آن جهان بود. بخش عمده آثاری را که مصریان از خود به یادگار نهاده اند میدون همین اشتغال هستیم.
خط فاصل مشخص بین جسم و جان که از مدت ها پیش در دین مسیحی و ادیان دیگر بر همگان شناخته شد در دین مصریان مطرح نبود بلکه ایشان معتقد بودند که از نخستین لحظه تولد آدمی، یک خود دیگر به نام کا او را همراهی میکند، که به محض مردن جسم فانی می تواند وارد جسد شود و به زندگی اش ادامه دهد لیکن برای آنکه کا بتواند با آسایش و امنیت زندگی کند جسد باید تا سر حد امکان سالم و دست نخورده بماند، برای این منظور مصریان اسلوب حنوط کردن را به فنی پیشرفته مبدل کردند و مومیایی های سالم مانده پادشاهان رامسس ||، امیران، اشراف و برخی از افراد عادی، مدارک گویای موفقیت شان است.
مومیایی کردن که نخستین شرط فناناپذیر شدن جسد به شمار می رفت، با کارهای دیگری دنبال می شد، نوشیدنی و خوردنی به اضافه پوشاک و ظروف و دیگر وسایل زندگی می بایست در کنار جسد گذارده شود تا او چیزی از آنچه در روی زمین داشته است کم نیاورد.
پیکره های نقش برجسته همه جانبی شخص متوفی را در گودی های طاقچه مانندی می گذاشتند و این کار را عامل تضمین جاودانگی او و وجود سکونتگاه های جانشین برای کا در صورت متلاشی شدن مومیایی می دانستند. در نقاشی های دیواری (برای استفاده و حظ کا) گردش تکرار شونده فعالیت های آدمی، مدار کارها روزهایی که همراه با تقویم فصل های سال عوض می شدند، با زنده نمایی و جزئیات کامل نشان داده و ثبت می شدند.
مصری ها امیدوار بودند و انتظار داشتند که پیکره ها و وسایلی که در حصار دیوارهای نگهدارنده و جسیم مقبره گردآوری و آماده می کردند جاودانگی شخص متوفی را تضمین کند لیکن تقریبا از همان نخستین لحظه تدفین باشکوه، غارت تمام و کمال مقبره ها به حرفه ای بسیار سودآور تبدیل می شد. فقط یکی ازمقبره های پادشاهان دست نخورده ماند و آن مقبره توت عنخ آمون از سلسله هجدهم است. کشف این مقبره در سال 1924 شکوه درونی مقبره یک فرعون را به جهانیان شگفت زده نشان داد.
بیشتر بخوانیم:
هنر باستانی ایران زمین از معماری تا پیکرتراشی
اهمیت برهنگی در پیکر تراشی یونان باستان