سالیوان سه سطح شناخت را مشخص کرد: ابتدایی اندیشی، علت و معلول اندیشی صوری و عینی اندیشی.
سطوح شناخت به روش های درک کردن، تخیل کردن و تصور کردن اشاره دارند. انتقال دادن تجربیات در سطح ابتدایی اندیشی غیرممکن است، اندیشه های علت و معلولی صوری، شخصی و پیش منطقی هستند و فقط به صورت تحریف شده منتقل می شوند، و منطقی اندیشی انتقال میان فردی معنی دار است.
سطح ابتدایی اندیشی
ابتدایی ترین تجربیات کودک در سطح ابتدایی اندیشی صورت می گیرن چون این تجربیات را نمی توان به دیگران انتقال داد، توصیف یا تعریف آنها دشوار است. بهترین روش برای فهمیدن این اصطلاح این است که سعی کنیم قدیمی ترین تجربیات ذهنی یک نوزاد را تجسم کنیم.
این تجربیات باید به گونه ای با مناطق مختلف بدن ارتباط داشته باشند. نوزاد احساس گرسنگی و درد می کند و این تجربیات ابتدایی به عمل قابل مشاهده ای نظیر مکیدن یا گریه کردن منجر می شوند. کودک دلیل این اعمال را نمی داند و بین این اعمال و تغذیه شدن هیچ رابطه ای نمی بیند.
در اوایل نوباگی، گرسنگی و درد در سطح ابتدایی اندیشی هستند زیرا نمی توانند از یکدیگر یا از سایر محرک ها متمایز شوند. رویدادهایی که در سطح ابتدایی اندیشی صورت می گیرند به عنوان تجربیات نامتمایز، خارج از یادآوری هشیار هستند.
تجربیات ابتدایی اندیشی در بزرگسالان، شکل احساسات، تصورات ذهنی، خلق ها و برداشت های لحظه ای می گیرند. این تصاویر ذهنی ابتدایی زندگی خواب و بیداری، به صورت ضعیف درک می شوند یا به طور کامل ناهشیار هستند. با اینکه افراد نمی توانند این تصاویر ذهنی را به دیگران منتقل کنند، اما گاهی می توانند به دیگران بگویند که احساس عجیبی داشته اند، احساسی که نمی توانند آن را بر زبان آورند.
سطح علت و معلول اندیشی صوری
تجربیات در سطح علت و معلول اندیشی صوری پیش منطقی هستند و معمولاً زمانی ایجاد می شوند که فرد بین دو رویدادی که بر حسب اتفاق با هم روی داده اند، رابطه علت و معلولی فرض می کند.
شناخت های علت و معلولی صوری از تجربیات ابتدایی اندیشی راحت تر متمایز می شوند اما معنی آنها شخصی است. بنابراین فقط به صورت تحریف شده می توان آنها را به دیگران منتقل کرد.
سطح علت و معلول اندیشی صوری از همان اوایل کودکی شکل میگیرد و در طول زندگی فرد ادامه می یابد. برای مثال کودکی که پستان را می مکد در ابتدا بین مکیدن و دریافت غذا رابطه ای نمی بیند اما طولی نمی کشد که بین این رفتار و رفتار مادرش ارتباط برقرار می کند.
چون مکیدن و تغذیه با هم روی می دهند کودک باور می کند که رفتار مکیدن موجب رفتار تغذیه مادرش می شود. این فرایند درک کردن رابطه علت و معلولی بین این دو رویداد که مجاورت زمانی نزدیکی دارند، تحریف علت و معلول اندیشی نامیده می شود.
تجربیات شرطی کردن انسان ها و حیوانات نمونه ای از علت و معلول اندیشی صوری است. اگر کودکان برای دریافت شکلات شرطی شوند که بگویند «خواهش می کنم»، سرانجام به این نتیجه گیری غیرمنطقی می رسند که خواهش کردن آنها باعث پیدایی شکلات شده است.
این نتیجه کیری تحریف علت و معلول اندیشی است زیرا بر زبان آوردن کلمه خواهش می کنم، به خودی خود موجب ظاهر شدن شکلات نمی شود. فرد عرضه کننده ای باید حضور داشته باشد تا این کلمه را بشنود و بتواند مایل باشد که درخواست را اجابت کند. درصورتی که چنین فردی وجود نداشته باشد کودک ممکن است از خدا یا افراد خیالی بخواهد درخواست وی را اجابت کنند. مقداری از رفتار بزرگسالان از علت و معلول اندیشی صوری مشابه ناشی می شوند.
سطح منطقی اندیشی
تجربیاتی که از نظر عمومی معتبر هستند و می توان آنها را به صورت نمادی به دیگران انتقال داد در سطح منطقی اندیشی صورت می گیرند. تجربیاتی که از نظر عمومی معتبرند آنهایی هستند که دو فر یا بیشتر درباره معنی آنها اتفاق نظر دارند. برای مثال، کلمات از نظر عمومی معتبر هستند زیرا افراد مختلف کم و بیش درباره معنی آنها اتفاق نظر دارند. رایج ترین نمادهایی که یک نفر برای ارتباط برقرار کردن با دیگری به کار می برد، نمادهای زبان از جمله کلمات و ایما و اشاره هستند.
سالیوان معتقد بود اولین مورد شناخت در سطح منطقی زمانی نمایان می شود که صدا یا ایما و شاره ای به همان معنی را که برای والدین دارد برای کودک هم داشته باشد. سطح منطقی اندیشی شناخت زمانی رایج تر می شود که کودک زبان رسمی را آغاز کند، اما هرگز به طور کامل جایگزین شناخت ابتدایی و علت و معلول اندیشی صوری نمی شود. تجربه بزرگسالی در هر سه سطح صورت می گیرد.
به طور خلاصه باید گفت که سالیوان دو نوع تجربه را مشخص کرد: تنش ها و تغییر شکل های انرژی.
تنش ها یا احتمال عمل کردن، شامل نیازها و اضطراب می شوند در حالی که نیازها وقتی ارضا می شوند مفید یا پیوسته هستند، اضطراب همیشه گسسته است و در ارضای نیازها و روابط میان فری اختلال ایجاد می کند. تغییر شکل های انرژی به معنی تبدیل انرژی بالقوه به انرژی واقعی (رفتار) است که هدف آن ارضا کردن نیازها یا کاهش دادن تنش می باشد. برخی از این رفتارها الگوهای باثبات رفتار به نام پویش ها را تشکیل می دهند.
سالیوان سه سطح شناخت را نیز مشخص کرد: ابتدایی اندیشی، علت و معلول اندیشی صوری و منطقی اندیشی.
بیشتر بخوانیم:
شخصیت بخشی چیست؟ / انواع شخصیت بخشی ها
شرطی سازی چیست؟|شرطی سازی از منظر اسکینر
رفتار ناسازگارانه از منظر راتر