مفاهیم سلسله مراتب نیازها و خودشکوفایی مزلو محبوبیت زیادی داشته و نه تنها تفکر روان شناسان، بلکه تفکر مربیان آموزش و پرورش، پرستاران، مدیران تجاری و فروشندگان را تحت تاثیر قرار داده اند. با این حال بیشتر پژوهش های اخیر درباره عقاید مزلو از پرسش نامه گرایش شخصی، شاخص کوتاه خودشکوفایی و شاخص مختصر خودشکوفایی ناشی شده اند.
علاوه بر این گروهی از روان شناسان کانادایی در کِبِک، مقیاس شکوفایی استعداد یا MAP را ساختند و اعتباریابی کردند. این ابزار خودسنجی 27 ماده دارد که برای ارزیابی سطح خودشکوفایی طراحی شده اند. MAP دو مقیاس اصلی : گشودگی به تجربه و ارجاع به خود؛ و پنج خرده مقیاس: گشودگی به خود، گشودگی به دیگران، گشودگی به زندگی، سازگاری و خودمختاری؛ دارد.
گیلبرت لکلرک، ریچارد لفرانسوا، مایکلین دوبه، رجین هربرت و فیلیپ گالین از هشت روان شناس انسان گرا درخواست کردند صفات اصلی خودشکوفایی خلاصه کنند و 10 فرد آشنا یا درمانجو را در مقیاس خودشکوفایی از 1 تا 10 رتبه بندی کنند، به طوری که 10 بسیار خودشکوفا باشد و بدین ترتیب اعتبار MAP را آزمایش کردند.
این هشت روان شناس MAP را در مورد همان افراد اشنا یا درمانجو اجرا کردند و اطلاعات کاملی را درباره 73 نفر از آنها در اختیار گذاشتند. لکلرک و همکاران به وسیله مقیاس نمرات آزمودنی ها در MAP با رتبه بندی روان شناسان از سطح خودشکوفایی آنها، اعتبار ملاک این ابزار را آزمایش کردند.
این مقایسه ها، هم بستگی های مثبت و نسبتاً نیرومندی را به بار آوردند، بنابراین اعتبار ملاک MAP را تایید کردند. با اینکه MAP نوید می دهد که مقیاس پایا و معتبری برای ارزیابی خودشکوفایی است اما قبل از اینکه بتوان آن را از پرسشنامه گرایش شخصی، شاخص کوتاه، یا شاخص مختصر خودشکوفایی برتر دانست، به پژوهش بیشتری نیاز هست.
خودشکوفایی و روابط میان فردی صمیمانه
مزلو روابط میان فردی عمیق و نزدیک را به عنوان یکی از ملاک های خودشکوفایی برشمرد، بنابراین ارزیابی های خودشکوفایی باید روابط میان فردی سالم را پیش بینی کنند. مایکل شفیلد، جیمز کری، ویلیام بتناد و مایکل لامبرت تحقیقی را اجرا کردند که در آن رابطه بین خودشکوفایی و وجود روابط میان فردی نزدیک را بررسی نمودند.
این پژوهشگران برای ارزیابی خودشکوفایی از POI ، و برای ارزیابی مشکلات ارتباطی مانند سلطه جو، کینه جو، سرد، دوری گزین، کم جرأت، استثمار پذیر، بیش از حد مهرورز و مزاحم بودن از پرسشنامه مشکلان میان فردی استفاده کردند.
به طوری که پیش بینی می شد شفیلد و همکاران دریافتند که مشکلات میان فردی با مقیاس های POI هدایت درونی، شایستگی زمانی، پذیرش پرخاشگری و قابلیت برای روابط صمیمانه، همبستگی منفی داشتند. به عبارت دیگر افراد دارای مشکلات میان فردی هدایت شده درونی نبودند، در زمان حال زندگی نمی کردند، احساس های پرخاشگری را انکار می کردند و در روابط میان فردی نزدیک و صمیمانه مشکل داشتند.
خودشکوفایی و خلاقیت
مارک رونکو، پیتر ابرسول، وین مارز آنچه را که مزلو باور د اشت ویژگی قطعی افراد خودشکوفاست، یعنی سطوح بالای خلاقیت، بررسی کردند. مزلو بین خلاقیت تخصصی هنرمندان و دانشمندان و خلاقیت خودشکوفای افراد در زندگی روزمره، مانند خلاقیت نامادری خودش در پختن سوپ درجه یک، تفاوت قائل شد. به عبارت دیگر، مزلو معتقد نبود که افراد خودشکوفا هنرمندان و دانشمندان خلاق خواهند شد، بلکه باور داشت آنها مشکلات روزمره زندگی را به شیوه خلاق و سازگارانه حل خواهند کرد.
رانکو و همکارانش با استفاده از دانشجویان، شاخص کوتاه خودشکوفایی و دو آزمون خلاقیت را که خلاقیت کلی نه تخصصی را ارزیابی می کردند، اجرا نمودند. اولین آزمون خلاقیت، پرسشنامه شما چه فکر می کنید یا HDYT بود که 100 اظهار بیانگر شخصیت و سبک زندگی خلاق را شامل می شود.
مواد نمونه عبارتند از: من نسبت به مسایل هنری خیلی هشیارم؛ و ؛ من اغلب غرق در اندیشه های نو می شوم.
این اظهارات طبق چهار خرده مقیاس نمره گذاری می شود: 1- علاقه، 2- اعتماد به نفس و انعطاف پذیری، 3- نوآوری و پرانرژی، 4- انگیختگی و مخاطره جویی.
دومین آزمون خلاقیت که رانکو و همکاران مورد استفاده قرار دادند مقیاس شخصیت خلاق فهرست صفات بود. این مقیاس از صفاتی تشکیل می شود که افراد بسیار خلاق از آنها برای توصیف خودشان استفاده می کنند، مانند خودمختار، مبتکر، یا تمایلات متنوع.
نتایج، همبستگی بسیار بالایی را بین هر یک از چهار مقیاس HDYT و SI نشان دادند، به طوری که خرده مقیاس نوآوری پرانرژی بهترین پیش بین خودشکوفایی بود. مقیاس شخصیت، خلاق یا SI همبستگی مثبت داشت اما معنی دار نبود. این نتایج نشان میدهند که خلاقیت حداقل تا اندازه ای با خودشکوفایی ارتباط دارد.
خودشکوفایی و خودپذیری
مزلو پیش بینی کرد که افراد خودشکوفا از سطوح بالای کامروا سازی خود و خودپذیری برخوردارند. پژوهش از این پیش بینی حمایت می کند. برای مثال جان سامرلین و چارلز باندریک گزارش دادند که مردان بی خانمانی که برای غذا به سوپ متکی بودند با این حال توانستند از سطوح بالای خشمودی و کامروا سازی خود برخودار باشند.
این پژوهشگران شاخص مختصر خودشکوفایی را در مورد گروهی از افراد بی خانمان آمریکایی آفریقایی تبار اجرا کردند و دریافتند آنهایی که نمره بالایی در خودشکوفایی کسب نمودند از آنهایی که نمره پایینی در خودشکوفایی به دست آوردند، شادتر و خودکامرواتر بودند.
همین طور ویلیام کامپتون، مگی اسمیت، کیم کورنیش، دونالد کوالز شاخص کوتاه خودشکوفایی یا SI را همراه با آزمون های دیگر سلامت روانی در مورد دانشجویان اجرا کردند و دریافتتند آنهایی که در عزت نفس نمره بالایی به دست آوردند، در SI نیز نمره بالاتری کسب نمودند. به علاوه کامپتون و همکاران دریافتند که خودشکوفایی با گشودگی به تجربه ارتباط داشت. افرادی که در SI نمره بالایی کسب کردند تجربیات تازه و بسیار برانگیزنده راجستجو می کردند.
بیشتر بخوانیم:
رویکرد آلپورت به شخصیت مبنی بر منحصر بودن شخصیت ها
سه نوع اختلال شخصیت از منظر فروم
درآمدی کلی بر نظریه روابط شیء /آشنایی با نظریه روابط شیء ملانی کلین